شهید محمدجعفر پوراکبری در 23 آذر ماه سال 1339 در ابرکوه استان یزد ديده به جهان گشود كه با قدوم پر بركتش بهار را براي سرزمينش به ارمغان آورد. از همان كودكي در پي دانستن حقيقت بود و در كسب علم و دانش از همسالان خود پيشي ميگرفت و پلههاي ترقي را يكي پس از ديگري بالا مي رفت. در تمام زمينهها شاخص بود چه در زمينه علم و دانش و چه در فعاليتهاي ورزشي. تحصيلات ابتدائي خود را در دبستان نسفي و راهنمایی را در مدرسه غزالی و دوران متوسطه خود را در دبيرستان مولوي به پايان رساند. تحصيلات خويش را تا مقطع ديپلم ادامه داد.
او داراي قلبي رئوف و مهربان بود که از همان دوران كودكي در رفتار و برخورد او نسبت به ديگران نمايان بود، چه آن زمان كه يك بار در دبستان ماند تا به پدر مدرسه در نظافت و تميز كردن كلاس ها كمك كند و چه زمانی كه با درك موقعيت اقتصادي خانواده در كنار تحصيل به اشتغال پرداخت و گوشهاي از مخارج را تامين ميكرد تا كمكي به پدرش کند.
از خصوصيت بارز اخلاقي او خوشرويي و گذشت بود چنان كه اگر شخصي در حق او ستمي روا ميداشت، با برخوردي گرم و صميمي او را شرمسار رفتار خويش ميکرد و به ديگران و افراد خانواده خويش نيز سفارش مي كرد كه نسبت به خطاهاي ديگران گذشت داشته باشند چرا كه او گفته مولاي خويش را سرمشق رفتار خود قرار داده بود كه فرمودند: «لذتي كه در گذشت هست در انتقام نيست» در دوران زندگي هيچ كس او را با چهره عبوس و گرفته نديد مگر زماني كه ميديد حقي از مظلومي پايمال و يا به كسي ستم شده است. ايشان هميشه مايل بود كه به مردم محروم خدمت كند. علاقه زيادی به مطالعه داشت و افراد خانواد و دوستان را سفارش میکرد که مطالعه باید با تفکر و تعمق همراه باشد.
همواره باني دعاي كميل، دعای ندبه و ديگر مراسم مذهبي بود. هرگاه از جبهه برميگشت، ابتدا به ديدار خانواده شهدا ميرفت و هیچ گاه از مشكلات جنگ سخن نميگفت و هميشه از دلاوريها و شور و اشتياق رزمندگان تعريف ميكرد. همواره دوستان و افراد خانواده خويش را به انجام نماز در اول وقت سفارش ميكرد به طوري كه معتقد بود همان طور كه با شنيدن صداي زنگ تلفن براي پاسخگويي به آن شتاب ميكنيد با شنيدن صداي اذان و دعوت پروردگار هم بايد لبيك گفت و شتاب نمود.
با شكلگيري نهضت انقلاب اسلامی، نقش فعالي در آگاه ساختن اطرافيان خود در جهت شناخت حقيقت انقلاب داشت، چه آن زمان كه بيانات حضرت امام را در بين مردم پخش ميكرد و چه آن زمان كه نقش فعالي در برگزاري تمامي تظاهراتها و تجمعات مردمي عليه رژيم شاهنشاهي داشت. او حقيقت زندگي را دريافته بود. یاور امام بود و با شهیدان باهنر و رجایی و دیگر مسئولان و بزرگان در تماس مستقیم بود. در سال 1358 به تربیت معلم پسران شيراز راه يافت و دانشجوی رشته تربیت بدنی شد و فعالیت در انجمن اسلامی مرکز تربیت معلم را نیز آغاز کرد. با آغاز جنگ تحميلي او به منظور اطاعت از فرمان رهبر کبیر انقلاب، جان بركف آماده دفاع از دين و شرف و ناموس خويش گشت. دل از اين خاك برداشته و به پرواز ميانديشيد حتي پست و مقام نيز نتوانست او را به اين خاك وابسته کند در شهریور ماه سال 1360 جهت ياري رزمندگان اسلام در سمت تیربارچی و آرپیجیزن به جبهه بازی دراز اعزام شد. او جنگ را ميدان وسيعتري براي خدمتگزاري به ارزش هاي الهي و ميهن اسلامي ميديد. همان سال با اصرار مسئولين تربيتبدني استان و درخواست مربيان و ورزشكاران ابرکوه حاضر به قبول سرپرستي اداره تربيت بدني ابرکوه شد اين در حالي بود كه مسئولان تربيت معلم شيراز به خاطر از دست دادن يك جوان مكتبي و متقي و كارآمد، با آمدن او به ابرکوه راضي نبودند. بهرحال خواست خدا بود كه اين چند ماه زندگي را در ديار خودش مشغول خدمت به همشهريان گردد. در مدت 2 ماه که سرپرست تربيتبدني ابرکوه بود ميرفت تا ستون هاي ورزش شهر را بر پايه ايمان و تقوا و تزكيه نفس مستحكم كند و در انجام اين مهم به خوبي و تا آخرين روزهاي اقامتش موفق بود. تمام تلاش شهيد پوراكبري در اين مدت بالا بردن روحيه تقوا، فتوت و جوانمردي در بين ورزشكاران و حاكمكردن خط اصيل انقلاب اسلامي بر كل ورزش منطقه بود. علاوه بر سرپرستي تربيت بدني ابرکوه عضو ستاد برگزاري نماز جمعه نيز بود ولي روح بزرگ و عاشقانه او به اين ها راضي نشد.
در فروردين ماه 1361 براي دومين بار با شوقي زياد و علاقهاي كه تنها شهادت او را راضی ميكرد، عازم جبهه شد و كوشش مسئولين ابرکوه برای منصرف کردن وي و ماندن در سنگر و جبهه داخلي به جایي نرسيد. به كازرون رفت و باز هم اصرار برادران به نرفتن و اصرار او به رفتن. او در آن لحظات به يك چيز فكر ميكرد وآن رفتن به جبهه و كسب فيض عظيم شهادت بود. شهید محمدجعفر پوراکبری در زمان تصرف خرمشهر به دست نيروهاي بعثي تمام هدف خود را آزادي خرمشهر قرار داد تا دل رهبر خويش را شاد سازد. صبح روز 29 اردیبهشت سال 61 بود و عملیات آزاد سازی خرمشهر و دشمن بعثی زخم خورده از ضربات مهلک رزمندگان اسلام بر پیکره خود بود. محمدجعفر در سمت امدادگر در منطقه عملیاتی حوالی بصره در حال امداد به یکی از مجروحین و پانسمان زخمهای او بود که بر اثر اصابت تیری از سوی دشمن بعثی قلب و ریه دچار آسیب و خونریزی شدید شد و با ذکر یامهدی به آرزوي خويش رسيد.