شهید حمید اسماعیلی سوادکوهی در تاریخ 1338/09/06 در روستای برنجستانک از توابع سوادکوه در یک خانواده مسلمان و مذهبی دیده به جهان گشود. از کودکی باهوش و کنجکاو بود. در مهرماه سال 1344 در شش سالگی به دبستان مهدیه قائمشهر که تنها مدرسه مذهبی آن شهر بود رفت. در طول تحصیلات ابتدایی از شاگردان ممتاز بود که همواره مورد تشویق مسئولین قرار می گرفت. در سنین 7 و 8 و 9 سالگی سه سال متوالی در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت ولیعصر (عج) که در دبستان مهدیه قائمشهر با حضور عده کثیری از اهالی برگزار شد، به ایراد سخنرانی مذهبی پرداخت.
تحصیلات ابتدایی او به مقتضای شغل پدرش که مرتبا در حال انتقال از شهری به شهر دیگر بود، علارغم مشکلاتی که طی تغییر مدرسه برای تحصیلات شهید داشت با بهترین نمرات در شهرهای قائمشهر، بابلسر، بابل و خرمشهر سپری شد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان های آمل و تهران با نمرات بسیار خوب به پایان رسانید.
در خرداد ماه سال 1356 موفق به اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان خوارزمی تهران گردید و دو ماه بعد در کنکور دانشگاه ها شرکت نموده و در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته و سپس مشغول تحصیل گردید.
او فرزندی مهربان و دلسوز و زحمتکش و در عین حل تنها پسر خانواده بود که دارای سه خواهر بزرگتر و دو خواهر کوچکتر از خود بود.
شهید از همان اوان جوانی همواره با تفکر و تعمق و مطالعه کتب مختلف بویژه در رابطه با معارف اسلامی درصدد شناخت بیشتر حیات انسان و فلسفه آفرینش و رسالت پیامبر اکرم و زندگی ائمه اطهار بود و هر روز که از سن او می گذشت عشق به خداوند و دستورات دینی تمامی وجودش را دربرمی گرفت. هنگامی که جرقه های انقلاب اسلامی در سال 56 از شهر خون و قیام توسط طلاب و روحانیون مبارز درخشیدن گرفت نوری بر قلب منتظر وی دمید و به او روحی تازه بخشیده و با مطالعه کتب مختلف به شناخت عمیق تری از اسلام دست یافت و پا به میدان مبارزه گذاشت سپس در تظاهرات مردم در عید فطر سال 57 و 17 شهریور شرکت نموده و با گروهی از دوستان اهل محله در خیابان آیت الله سعیدی شروع به مبارزه کرد. از همان بدو انقلاب در کلیه صحنه های مبارزه حضور فعال داشت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مشغول خدمت در سپاه پاسداران و جهاد سازندگی گردید و ضمن ادامه تحصیل هر چند وقت یک بار از طریق پایگاه مالک اشتر تهران عازم جبهه های سومار و فکه می شد تا اینکه در عملیات والفجر یک که استخوان کف او شکست و یک چشم خود را از دست داد، شهید به پیروی از دستورات امام نسبت به ادامه جنگ تا سرنگونی صدام و آزادی قدس و رفع فتنه در عالم اعتقاد کامل داشت. تا اینکه در تاریخ 64/07/27 در جبهه مهران به لقاء الله پیوست.
رابطه شهید با والدین و خانواده و مردم: شهید فرزندی دلسوز و مهربان و زحمتکش در خانواده بود. نسبت به پدر و مادر و خواهرهایش عشق و علاقه مفرطی داشت. از زحماتی که خانواده اش در زندگی می کشیدند رنج می برد و هیچ گاه درخاست چیزی از آن ها نمی کرد. در میان همه فامیل و دوستان و آشنایان به خاطر تقوا و فروتنی و سایر خصوصیات اخلاقی الگو و نمونه و دوست داشتنی بود.