سردار شهيد حسين بهرامي متولد روستاي ولشكلاي ساري است. سردار حسين در ساري گمنام است. اما چه بسا بر و بچه هاي پيشروي مشهد و مدافعين جنوبي رزمندگان اهوازي حسين را از مازندراني ها بيش تر مي شناسند. اصلاٌ شنيده شد كه سوسنگرد را شهر حسين آقا مي دانند. در سال 1355 جهت تحصيل در رشته ي رياضي به دانشگاه فردوسي مشهد وارد شد.
پس از سه سال و اندي تحصيل در تاريخ 59/3/30 به عضويت سپاه پاسداران مشهد نائل مي گردد. حسين در روزهاي آغازين جنگ چند روزي به همراه دوستان مشهدي اش وارد گروه حفاظت از بيت امام خميني(ره) مي شود. حسين از مورخ 59/7/7 جهت اعزام به جبهه به سپاه اهواز اعزام مي گردد. در خونين شهر تا آخر مي ايستد و كارآمدي حسين موجب مي شود او را به سمت فرماندهي گردان رزمي در طرح آزادسازي سوسنگرد منصوب نمايند. طرح حفر كانال در نقاطي از سوسنگرد جهت محاصره ي دشمن توسط ايشان نيز معروف است.
حسين اهل وعظ و خطابه و تحليل هم بود و هر وقت فرصت اقتضا مي كرد حسين بمثابه يك مبلغ وارد عمل مي شود. اما حسين در جنگيدن چالاك تر بود. آن جا كه پاي عمل به ميان مي آيد مي گويند او آن قدر در عمليات امام مهدي(عج) در سوسنگرد به دشمن نزديك بود كه در لابلاي تانك ها به شهادت رسيد.
در اين عمليات فرماندهي او و سردار عزيز جعفري زبانزد است. سيماي حسين در شب آخر آن قدر نوراني بود كه دوستان همگي از او طلب شفاعت مي كردند و از او قول مي گرفتند تا سلام آن ها را به دوستان شهيد برساند.
برادر حاج صادق آهنگران مي گويد:
بچه هاي مسجد جزايري اهواز عشق عجيبي به حسين داشتند آن روزها؛ حسين «علم الهدي» و «حسين بهرامي» ضمن اين كه روحي واحد در دو كالبد بودند شمع محفل دوستان رزم به شمار مي آمدند. حاج صادق آهنگران مي گويد: علم الهدي؛ كشته و مرده ي حسين ولشكلائي بود. حسين بهرامي كه شهيد شد بچه هاي مسجد پارچه اي بر محراب مسجد نصب كردند كه اين جمله نوشته شده بود ؛ «حسين» ! غريب نام آشنا! حاج صادق آهنگران مي گويد: جسد حسين چهل روز در محراب مسجد ماند و پس از آن به سمت ولشكلا تشييع شد.
شرح مختصري از تحصيلات:
دوران 6 سال ابتدايي در دبستان دولتي ولشكلاء و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان امام خميني (پهلوي سابق) به تحصيل اشتغال داشته و در خرداد 1355 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شدند (لازم به يادآوري است كه در ايام تابستان به تحصيل علوم حوزوي در مدرسه علميه امام صادق دارابكلا مي پرداختند.) ضمناٌ در كنكور سراسري سال 1355 در رشته رياضي محض دانشگاه فردوسي مشهد پذيرفته شدند. به جهت علاقه به رشته دبيري رياضي از رياضي محض به رشته دبيري رياضي تغيير رشته دادند. از نيمسال 56 - 135 تا نيمسال اول 59 - 58 جمعاٌ به مدت 3 سال در دانشگاه مشغول تحصيل بودند و پس از شهادت به ليسانس افتخاري نائل آمدند.
سوابق مبارزاتي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد مقدس:
از بدو تشكيل سپاه به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد درآمدند. در تاريخ 59/3/30 در قسمت روابط عمومي سپاه به عنوان پرسنل فعال انجام وظيفه مي نمود كه مدت 5 ماه صادقانه در اين قسمت عهده دار مسئوليت بودند و مابقي خدمت در سپاه را در قسمت گزينش و تحقيقات سپاه عهده دار مسئوليت بودند. در تاريخ 59/7/7 برای ماموریت(برابر حكم رسمي سپاه) به مقصد اهواز به منظور همكاري با سپاه اهواز و كمك به برادران جبهه اعزام شدند و از آن جا با جمعي از برادران به خونين شهر رفته و تا پايان سقوط خونين شهر از شهر محافظت مي نمودند و پس از سقوط شهر به جبهه دهلاویه رفته و سپس براساس لياقت علمي و نظامي و مديريتي و حفاظتي به عنوان فرمانده گردان پياده در طرح آزادسازي محور جنگي جبهه سوسنگرد (تپه الله اكبر ) به عنوان فرمانده جنوب محور عملياتي منصوب گرديدند. لازم به توضيح است قبل از عمليات برابر اظهارات هم سنگران و مجمع برادران مسجد جزايري اهواز (پاسداران) نامبرده در هر فرصتي از كلاس اخلاق استفاده نموده و به نيروهاي بسيجي و سپاهي درس قرآن و نهج البلاغه تعليم و آموزش داده تا امورات جنگي و عملياتي را با دستورات اسلامي و ديني همراه با رهنمودهاي مقام عظيم ولايت و رهبري و مرجعيت آشنا گردند تا نيروها از اين طريق رهنود گردند و عملاٌ در عمليات با نيروي تقوا و روحيه قوي مذهبي و انقلابي بر قلب دشمن مزدور حمله ور گردند.
در ايامي كه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد عضويت داشتند به عنوان نيروي فعال ساري مذهبي به عنوان دانشجو پيرو خط امام در سطح شهر مشهد و توابع در صدد شناسايي مستمندان و نيازمندان بودند و در اين رابطه سيستمي را تنظيم و از شهريه دانشجويي و حقوق سپاهي جهت تامين مايحتاج مستمندان تلاش مي نمود و به عنوان نيروي كليدي جلسات مذهبي و سياسي محافل مذهبي را مديريت مي نمود و به كمك دستورات و خطبه هاي نهج البلاغه (خطبه هاي 124 - 125 - 126 - 24 - 25 - 96 - 26 - 27 و 28 و 34 - 54 - 55 - 57 - 48 - 58 - 65 - 70 - 78 - 118 - 214 - 215 - 231 - 234 - 134 - 128 و خطبه معروف همام) به عنوان مدرس مجالس مذهبي جلسات را اداره مي نمود و به عنوان يكي از مسئولين حفاظتي سپاه مشهد از بيت امام رحمت اله عليه محافظت مي نمودند. در شكل گيري تظاهرات خياباني شهرستان ساري از مشهد مقدس به قصد ساري حركت مي كردند و برادران روستاي ولشكلاء و مجاور آن را با سازماندهي منسجم و با تهيه شعارهاي انقلابي هدايت و رهبري مي نمودند. در برخورد با نيروهاي مخالف نظام مقدس جمهوري اسلامي آن گونه كه با ارشاد و نصيحت و پند و موعظه مسأله خاتمه مي يافت عمل مي كردند، به گونه اي كه برادران مذهبي و محلي ايشان منتظر فرصتي بودند كه حسین را ملاقات كنند تا از چهره نوراني همراه با معرفت نامبرده جهت هدايت و مبارزه با منافقين محل و اطراف مبارزه را پيگير باشند. در اين رابطه از روحاني محل آقاي حسين زاده جهت تبليغ اين دینی و سیاسی روستاهاي مياندرود استفاده مي كردند و در ايامي كه حسين در مشهد بودند به حجه السلام و المسلمين آقاي حسين زاده مأموريت هدايت (در غياب خود) مي دارند و با شعار پرهيز از آرزوهاي دراز داشتن و به دنبال هواي نفس نرفتن برادران انجمن اسلامي محل و شهرستان ساري و ... را ارشاد مي نمودند.
لازم به يادآوري است كه سردار سرتيپ پاسدار شهيد حسين بهرامي بعد از اتمام تحصيلات دوره متوسطه در ايام تابستان به طور شبانه روزي در مدرسه علميه امام صادق(ع) دارابكلا نزد استاد آيت اله دارابكلائي به تحصيل علوم ديني مي پرداخت و در اين ايام با برادران مذهبي محل دارابكلا ارتباطي نزديك برقرار نمود، به طوري كه بنا به اظهار يكي از برادران آن محل به دستور نامبرده (شهيد بهرامي) آرم مجاهدين (منافقين) از روي ديوارهاي آن روستا پاك و از بين بردند و گروهي براي كمك به محرومان و نيازمندان روستاي داربكلا اساسنامه رسمي را در 22 بند تنظيم و محور فعاليت خويش قرار داده بودند. اين اساسنامه به رؤيت و نظر حسين رسيده و حسين آن ها را به جلسه الهي در مسجد دارابكلا دعوت نمودند. در آن جا ابتدا روي گزينش افراد كه مي بايست نمازخوان و مسجدي باشند تأكيد نمود و آنهائي كه از اين امر پيروي نكرده بودند از جمع اين گروه بنا به دستور حسين حذف شوند و شهيد بهرامي با تفسير سوره والعصر، 22 بند اساسنامه را به 3 بند مفيد دانستند و مورد تصويب جمع حاضر رساندند. بعد از مدت كوتاهی (حدوداٌ شش ماه پس از اين جلسه) بنا به اظهارات گروه مذهبي محل كليه نقطه نظرات حسين عملاٌ به نتيجه رسيده است.
در سال 56 - 1355 كه روانه دانشگاه فردوسي مشهد جهت تكميل تحصيلات در رشته رياضي شدند و بنا به اظهار يكي از اساتيد دانشگاه، وي از هوش بالاي تحصيلات ديني برخوردار بوده و همين امر موجب بروز فعاليت سياسي و اعتقادي و اجتماعي ايشان در سطح استان خراسان (شهرستان مشهد) گرديد، به طوري كه شهريه دانشجويي را صرف كمك به نيازمندان و محرومان محلات مشهد مي نمود. ايامي كه از مشهد به سمت ساري حركت مي نمودند به جهت ادامه فعاليت و ارتباط به حوزه علميه دارابكلا (نرسيده به ساري) از ماشين پياده مي شوند و بيش تر اوقات پياده به دارابكلا می آمدند. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در جريان اعلاميه هاي حضرت امام خميني(ره) در ارتباط با حوزه و دانشگاه از عناصر فعال دانشجويان پيرو خط امام بوده و در دوران فراغت، جهت فرماندهي برادران و خواهران روستاي ولشكلا از مشهد عازم ساري مي شد و آن ها را در صفي محكم و سازماندهي شده جهت شركت در تظاهرات هدايت مي نمود و اهالي روستاي ولشكلا را نيز به حمايت از انقلاب و رهبري و حوزه هاي علميه و نزديكي و ارتباط با مساجد و روحانيت رهبري مي نمود و اولين بار شعار گلبرگ سرخ لاله ها در كوچه هاي شهر از زبان شهيد بهرامي در شهرستان ساري طنين انداز گرديد. به جهت علاقه بي اندازه سردار شهيد بهرامي به فعاليت هاي سياسي و اعتقادي در سال به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد درآمد و در مهم ترين واحد سپاه (گزينش) فعاليت خويش را ادامه داده است و در فرصت هاي مناسب به برادران سپاه درس اخلاق اسلامي آموزش مي داد.
به جهت حضور فعال و رهبري ايشان در امور مذهبي و سياسي شهرستان مشهد مسئولان معمولاٌ رضايت به شركت ايشان در جبهه نمي دانند اما از آن جائيه برادر سعيدتجويدي از شهرستان اهواز در دانشگاه فردوسي مشهد با سردار شهيد آشنا و رفيق شدند از آن به بعد به همراهي سعيد در امور مذهبي و سياسي شهر مشهد هماهنگ بوده و از طريق برادر تجويدي از مشهد به اهواز اعزام و در اهواز با پايگاه اعتقادي و جمع صفا و نور برادران مسجد جزايري آشنا گرديد و حركتي نظير حركت مشهد (اعتقادي و سياسي و نظامي) را در اهواز به عهده گرفت. در جاي جاي استان خوزستان آثار فعاليت هاي اين گروه با همراهي حسين مشهود مي باشد و در حوزه ماموريتي به جبهه سوسنگرد اعزام كه فرماندهي گرداني را به عهده گرفتند و به دستور ايشان كانالي در سوسنگرد حفر تا از طريق زنجيره كانالي دشمن مزدور را به محاصره درآوردند و فرمانده شهيد (بهرامي) در جبهه هاي جنگ ضمن اين كه شخصاٌ نيروهاي تحت امر را فرماندهي نظامي مي نمود بلكه دائماٌ به ذكر دعا و ادعيه مشغول بودند و برادران را به تبيين اصول ارزش اخلاق اسلامي دعوت مي نمود و لحظه اي از مناجات خدا غافل نبوده است و قرآني را در پارچه اي كه مادرش به سبك روستايي تهيه نموده بود جايگذاري كرد. پس از شهادت ايشان در جبهه سوسنگرد برادران اين قرآن را همراه شهید دیدند.(شهادت 60/6/11)