شهید هوشنگ قدبنان در دوازدهم اردیبهشت سال 1345 در روستای کَنیم در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود. دوران کودکی خویش را در دامان پر مهر پدر و مادر خویش بسر برد. او بزرگ ترین پسر خانواده بود.
شهید از دوران کودکی دارای اخلاقی ویژه بود. هیچ گاه کاری را انجام نمی داد که موجب رنجش پدر و مادر شود. از همان اوایل احترام به پدر و مادر خویش می گذاشت، حتی جایی که می خواست برود با اجازه پدر و مادر خویش می رفت. این مسائل باعث شد که پدر و مادر بیش تر و بیش تر به او علاقه مند شوند و پدر و مادر نیز به خاطر این حیث اخلاقی به او نیز احترام می گذاشتند. او حتی در دوران جوانی هیچ گاه عملی انجام نمی داد که ناراحتی خانواده خویش را فراهم سازد در هر حال مطیع امر آن ها بود و این امور باعث گردید که او را از هر جهت در خانواده ممتاز سازد.
در سن 6 سالگی راهی دبستان شد. دوران تحصیل دبستان را در روستای خود کَنیم که در 73 کیلومتری ساری قرار دارد آغاز نمود. بعد از به پایان رسیدن دوران دبستان برای ادامه تحصیل در دوره راهنمایی می بایست خارج از محل برود. چون امکانات به حدی نبود که مدرسه راهنمایی در محل دایر گردد. از این رو دوره پر فراز و نشیب راهنمایی را در کیاسر حدود 7 کیلومتری محل شروع نمود. این دوران دوران نسبتاً مشکلی بود. بیش تر مدت را رفت و آمد می کردند. سختی راه، باد و طوفان و برف زمستان واقعاً جانسوز بود. به راستی انسان می بایست خیلی مصمم و اراده ای آهنین داشته باشد تا این مشکلات را متحمل شود و به تحصیل ادامه دهد. برف و باران گاهی آن قدر زیاد می شد که مسیر راه ناپیدا می شد. اینجا بود که پدر و مادرش مجبور می شدند که او را در رفتن به مدرسه کمک نمایند، چون در سنینی نبود که خود بتواند از آن بگذرد. علاوه بر سختی راه، حمل آذوقه نیز بر مشکل می افزود. آری این جاست که انسان با قدری تأمل در می یابد که به راستی سختی و مشکلات انسان ساز می باشد. انسانی آزاده با اراده محکم، انسانی که فرسنگ ها با مشکلات فاصله داشته باشد و با ناز و تنعم زندگی کند چه می فهمد که به همشهری ها و مردم ستمدیده جامعه اش چه می گذرد آن که سختی ندید نمی تواند آینده جامعه را به دست گیرد و آن چنان که باید انجام وظیفه نماید.
پس از پایان بردن دوره ی راهنمایی وارد دوره دبیرستان شد. سال اول دبیرستان را در خود کیاسر به سر برد. دوره دبیرستان را در رشته علوم انسانی شروع نمود. این دوره مصادف بود با هیجانات روحی او. پس از حرکت نمودن پدر و مادرش به طرف ساری او نیز بر آن شد که در کنار پدر و مادر ادامه تحصیل دهد. دوره تحصیل در ساری را در دبیرستان شهید باهنر ادامه داد. با آن که محصل سال چهارم بود بر آن شد که به سوی جبهه حق علیه باطل حرکت نماید. مدت 6 ماه در آن جا بود. این مدت در غرب با بی سیم چی بودن و کار کردن در قسمت مخابرات انجام وظیفه نمود، سپس به سنگر مدرسه برگشت پس از اخذ دیپلم وارد مرکز تربیت معلم دکتر علی شریعتی ساری در مقطع کاردانی گردید. او نیز مانند سایر دانشجویان در آن جا ادامه تحصیل داد پس از گذشت حدود 6 ماه از تحصیل در مرکز تربیت معلم بر آن شد که دوباره نیز سلاح رزم را برگیرد و لباس رزم بپوشد.سرانجام در یکم اردیبهشت سال 1366 در عملیات کربلای ده بمباران هوایی در بانه به لقای معبود خویش نائل آمد.