شهيد عزيز غلامرضا کشتکار در مورخه ي 18/8/1345 در محله ي تيرونجان کوچه ي هميشه بهار در استهبان چشم به جهان گشود، دوران طفوليت را در دامن پر مهر مادر و ديگر اعضاي خانواده و در فضايي که روز و شبش آکنده از عطر تلاوت قرآن بود گذراند. او براي همه ي اقوام و خويشان و همسايگان دوست داشتني بود و مورد احترام. رفتار و حرکاتش نيز با بقيه ي بچه ها فرق مي کرد. وقتي قدم به مدرسه گذاشت و نام او در ليست ثبت نام شدگان کلاس اول دبستان محقق ثبت گرديد از همان اوان شروع تحصيل نبوغ و استعداد خود را در درس و تعليم و تربيت نشان داد. او دوران ابتدايي را با موفقيت هر چه تمام تر به پايان رسانيد و دوره ي راهنمايي را نيز در مدرسه ي راهنمايي دکتر علي شريعتي با کسب نمرات عالي سپري نمود. سپيس وارد دبيرستان اميرکبير گرديد و مراحل دبيرستان را نيز با موفقيت و کسب بهترين نمرات پشت سر گذاشت. در همين مدت يکي دوبار به جبهه اعزام گرديد و سپس جهت خدمت نظام وظيفه (نظام مقدس سربازي) خود را به سپاه پاسدران انقلاب اسلامي معرفي و نام نويسي نمود و به عنوان نيروي در خدمت سپاه پاسداران در آمد. مدت دو سال خدمت خود را در منطقه ي جنگي جزيره ي خارک که داراي اهميت و موقعيت خاصي بود گذراند (منطقه اي که طبق گفته ي خود شهيد يک آن از حملات هوايي هواپيماهاي عراقي در امان نبود) در همين مدت در يکي از عمليات دريايي شرکت کرد و با توجه به بمباران شديد به هواپيماهاي عراقي از اين معرکه جان سالم بدر برد. شهيد غلامرضا کشتکار پس از اتمام دو سال دوره ي خدمت نظام وظيفه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به وطن خويش مراجعه کرد ولي روح سرکش و بي قرار او در جايي ديگر بود. چهره ي او نيز متين تر و عارفانه تر گشته بود. در درون خويش عالم عجيبي داشت، کمتر سخن مي گفت، با اين که نتايج شرکت در آزمون صنايع الکترونيک موفقيت و قبولي او را اعلام کرده بود و شغلي آبرومند در انتظار او بود ولي روح نا آرام او در جايي ديگر بود. هنوز خستگي دوران نظام وظيفه را از تن بيرون نکرده بود که باز آهنگ جبهه و جنگ کرد و خانواده را از اين بابت تحت فشار قرار داد و چون براي مادر بسيار دوست داشتني بود هر بار به طريقي سعي مي کرد دل مادر را بدست آورد و او را راضي به رفتن خويش نمايد. با اين که در همان زمان صحبت از يک عمليات بر سر زبان ها بود و اکثر بچه هاي رزمنده از يک عمليات قريب الوقوع خبر مي دادند با اين همه مادر هرگز به مخالفت به طور صريح و قاطع با او نگرديد. يکي دو ماهي بيش از بازگشت از دوران پر مخاطره نظام وظيفه در سپاه پاسداران نگذشته بود که خانواده و مخصوصا پدر و مادر را در جريان رفتن خود قرار داد.
غلامرضا عزيز در سحرگاه روز 66/12/25 در عمليات والفجر ده منطقه اي خرمال در کوه هاي سر به فلک کشيده و پر برف کردستان در حالي که در صفوف خط شکنان عمليات قرار داشت بر اثر اصابت گلوله ي تير بار بر پيکر نازنينش به شهادت رسید.