شهید غلامرضا گل آور در سال 1345 در شهرستان نفت شهر در یک خانواده مذهبی و علاقه مند به خاندان عصمت و طهارت بدنیا آمد. شهید دوران مقدماتی تحصیلی را در شهرهای نفت شهر و قصر شیرین سپری، سپس به دنبال حمله رژیم بعث عراق همراه خانواده خود به شهر اسلام آباد غرب مهاجرت نمود.
شهید غلامرضا از دوران نوجوانی علاقه و عشق خاصی نسبت به اسلام و انقلاب و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران داشت و در این رابطه همراه با نوجوانان دیگر در دبیرستان و مساجد شهر فعالیت سیاسی، مذهبی چشمگیر داشتند و به خاطر همین عشق بود که ضمن تحصیل در دبیرستان وارد حوزه علمیه اسلام آباد شد و مدت 4 سال بعنوان طلبه تحصیل علوم دینی گردیدند. رفتار و کردار نامبرده باعث شده بودکه همه کسانی که با ایشان رابطه داشتند وی را به عنوان جوانی مذهبی و محجوب و طرفدار اسلام و ولایت می شناختند.
شهید در راستای درس حوزوی موفق به گرفتن دیپلم و به دنبال آن قبولی در دانشگاه قم در رشته تربیتی، قضایی شدند که در ابتدا از رفتن به دانشگاه مذکور امتناع می ورزید و استدلالشان این بود که چون من "شهید" مدتی از مخارج امام عصر (عج) (منظور شهریه طلبگی) استفاده کرده ام لذا از آن حضرت خجالت می کشم و هیچ گاه پشت به حوزه نخواهم کرد که به دنبال اصرار خانواده و به دنبال مشورت با چند نفر از علمای قم وارد دانشگاه شدند ولی هیچ گاه رابطه خود را با حوزه های علمیه قم قطع نکردند.
خصوصیات اخلاقی شهید زبانزد همه آشنایان ایشان بود بطوری که حتی کوچکترین مسایل شرعی را رعایت می کردند و بنا به تعریف دوستان دانشگاهی ایشان یک بار مهمان داشتند که در نوبت بعدی برای غذا خوردن بیرون رفتند و وقتی علت را سوال کردند گفته بود قبلا سهمیه این وعده غذایی را برای دوستش استفاده کرده است. و مسله جبهه رفتن ایشان هم از این مسایل استثناء نبود بطوری که وقتی از قم عازم جبهه شدند سفارش کرده بودند تا از این مسئله با کسی حتی با خانواده اش صحبت نشود تا مبادا از اجر و ثواب کارش کاسته شود و یا رنگ ریا پیدا کند.
و به واسطه همین اعمال بود که توانست همراه با خیل شهدای تحمیلی در تاریخ 29/02/65 در سن 20 سالگی در جزیره مجنون در صف مقدم جبهه دعوت حق را لبیک گفته و به آرزوی قلبی خود برسد و به دست صدامیان کافر به شهادت برسد زیرا بارها در جواب مادرش که برای طول عمرشان دعا می کردند عنوان داشتند مادر ترا به خدا به جای این کار دعا کن به شهادت برسم زیرا دوست ندارم مرگ در بستر به سراغم بیاید و دوست دارم وقتی خبر شهادتم را می شنوی بجای گریه و زاری خوشحال باشی و این فیض عظمی را به من تبریک بگویی، از دیگر خصوصیات شهید عشق و علاقه وافر به اسلام و فرایض دینی و به ویژه بپا داشتن نماز و احترام به خانواده و بزرگترها و بخصوص مادرش و همین طور کمک و هم یاری نسبت به دیگران و دوری از هرگونه گناه حتی در کوچکترین شکل آن و به پا داشتن مستحبات و امر به معروف و نهی از منکر بود.
و علاقه ایشان به شخص امام (ره) به حدی بود که در این خصوص یک بار از مادرش سوال کرد که مرا "شهید" زیاد دوست داری یا امام (ره) را؟ که مادرش جواب می دهد هر دوی شما را، که در جواب شهید ناراحت می شود که شما باید امام (ره) را بیشتر از من دوست داشته باشی زیرا وجود امام (ره) برای جهان اسلام ضرورت دارد و وجود این حقیر فقط برای شما.
یکی از سفارشات همیشگی ایشان به خانواده این بود که مبادا نماز را سبک بشمارید و خلاصه اینکه می توان خصوصیات مذهبی، سیاسی و اخلاقی شهید را از متن وصیت نامه ایشان یافت. و از خاطرات دیگر نامبرده این بود که زیاد علاقه ای به دنیا نداشتند و همیشه می گفت که دنیا با تمام خوشی ها و زرق و برق هایش هیچ ارزشی ندارد زیرا با تمام دلربایی ها و زیبایی هایش از بین رفتنی است و تنها چیزی که می ماند و پایدار است دوست داشتن به خاطر خدا می باشد و نفرت داشتن از دشمنان خدا و دوری از منکرات و خلاصه اینکه می توان خصوصیات مذهبی، سیاسی و اخلاقی شهید را از متن وصیت نامه ایشان دریافت.
در ضمن ماه های رجب و شعبان را هم روزه می داشتند و شب ها به تجحد و بر پا داشتن نماز شب در زیر آسمان مقید بودند. روحش شاد یادش گرامی باد.