سردار شهید سید محمدسعید جعفری سال 1331 در قصر شیرین (در ایام ماموریت پدر در گمرک قصر شیرین) به دنیا آمد از خانواده های اصیل و قدیمی کرمانشاه و از نسل سادات حسن الحسینی ملقب به شریف بود. در شب عید مبعث مادر شهید خوابی می بیند که فرشتگان از سوی پروردگار برای او کودکی در گهواره ای که غرق نور بود می آورند. فردای آن روز یعنی 18 بهمن محمدسعید به دنیا می آید. مادر می گوید وقتی متولد شد مثل یک تکه نور بود، اصلا غیر از بچه های دیگر بود. می خواستم اسم دیگری برایش بگذارم اما پدرش گفت اسمش را بگذاریم سعید، چون این پسر خیلی نورانی است.
خانواده شهید در سن 6 سالگی سعید، به کرمانشاه باز می گردند. از همان زمان سعید در مسجد حاج شهباز خان در کلاس های قرآن میرزا علی اصغر بهمانی شرکت می کند و همزمان به مدرسه نیز می رفت. مادر می گوید: "تا زمانی که درس قرآنش کامل شد 3 بار قرآن را ختم کرد و قرآن را کاملا یاد گرفت و مسائل شرعی را نیز یاد گرفت به طوری که بعضی وقت ها که صحبت می کردیم با قرآن جواب پدرش را می داد."
پدر شهید در دست نوشته های خود می نویسد : "سید محمد سعید در طفولیت طبق دستور و رویه اسلام تربیت شد، روی این اصل بی نهایت مقید بوده ایم، در آموزش حمد و سوره و سایر مقدمات مورد نیاز کوشش و مراقبت لازم به عمل می آمد، خلاصه قبل از رسیدن به ده سالگی تحت آموزش خانواده به تکالیف شرعی خود آشنا گشت و پا به پای افراد خانواده به ادای فریضه و رفتن روزه ماه رمضان مبادرت می کرد." مرحوم پدرش بچه ها را که صدا می زد، همه را با اسم تنها صدا می زد اما از همان کودکی وقتی به ایشان می رسید می گفت: "آقا سعید" یک احترام خاصی برای ایشان قائل بود.
(مادر شهید): از همان نوجوانی تمام قدمش برای خدا بود و خیلی از کلاس های دینی می رفت خوشش می آمد، موقعی که قرآن می خواند اشک از چشمانش سرازیر می شد و برای من توضیح می داد که این آیه چه گفته. فوق العاده پاک بود، خوب، با تقوا و با ایمان بود، حتی چیزهایی که من الان در خودم می بینم از او یاد گرفتم، شب و روز به من می گفت: "نماز شب را این طوری بخوان"! امر به معروف و نهی از منکر را من از او یاد گرفتم که بچه ی من بود. می گفت: "مامان تو همه اش می گویی چرا دیر می آیی، شما نمی دانید من به خیلی از بچه ها درس قرآن می دهم الان چندین بچه مسلمان تربیت کردم." در مدرسه هم زرنگ بود و معلم هایش خیلی دوستش داشتند و به او تشویقی می دادند که مدارکش بود ولی در این بمباران از بین رفت. یکی از معلمینش در دبیرستان آقای علیزاده بود، خیلی از مرحوم سعید تعریف می کرد و می گفت: "مگر بچه دیگری هست و یا می آید که مثل سعید باشد."
در سن 12 سالگی در مسجد آیت الله بروجردی در روز عید غدیر سخنرانی ایراد می کند و از آن پس در حضور روحانیون و علمای شهر به تفسیر نهج البلاغه می پردازد به طوری که مورد تشویق همه قرار می گیرد. از نوجوانی آموزش دروس حوزوی را نزد روحانیت کرمانشاه آغاز نمود و از محضر اساتیدی همچون آیت الله اشرفی و شهید بهاء الدین کنگاوری (محمد عراقی) و آیت الله حاج آخوند و نیز آخوند ملا علی معصومی همدانی و ... بهره مند شد.
هوشمندی سعید از ایام کودکی منجر به اشتغال همزمان او در دروس کلاسیک تا اخذ دیپلم ریاضی و پذیرش در دوره کارشناسی دانشگاه رازی کرمانشاه شد. خوش سیما و خوش سیرت بود. لبخندش قفل دل ها را می گشود و در متن مردم نفوذ فوق العاده ای داشت. هم زمان به مبارزه و مناظره با مروجین مکاتب انحرافی، موسیونرهای مسیحی و مبلغان بهایی و .... می پرداخت و همیشه با درایت و تدبیر قرآنی اش پیروز میدان مناظرات و مباحثات بود.
سعید برای روحانیت ارزش و احترام بسیاری قائل بود و تمامی فعالیت ها و برنامه های خود را با نظر مساعد علمای کرمانشاه پیگیری می نمود. وی قبل از انقلاب با همراهی آیت الله سید مرتضی نجومی، شبکه ی وسیعی را به منظور تهیه، طبع و توزیع اعلامیه های انقلابی، اعم از اعلامیه های امام خمینی (ره) و غیر آن را راه اندازی می کند که این شبکه پس از انقلاب نیز در راستای معرفی جریانات منحرف فکری و سیاسی به فعالیت خود ادامه می دهد.
شهید سپهبد صیاد شیرازی در مورد سید محمدسعید در دیدار با ایشان گفت: آشنایی من با سعید آغاز آشنایی من با مربیان دینی بود. سعید برای من همچون پلی بود به جهان معرفت و معنویت. شهید صیاد از موضع علنی ایشان در مخالفت با رژیم از همان زمان اظهار تعجب می نماید. (کتاب در کمین گل سرخ و مصاحبه شهید صیاد با مرکز اسناد انقلاب اسلامی).
سعید جعفری همه جا در سخنرانی های خود از مبارزه و قیام سخن می گوید و از سال 53 مورد گزارش هفتگی ساواک قرار می گیرد. ایشان با همکاری علمای ذی نفوذ، بازاریان و ثروتمندان خیّر کرمانشاه مجموعه ای را برای کمک رسانی به فقرا و مستمندان راه اندازی می نمایند که بعدها آن را "شورای یاوری تهیدستان" می خوانند.
در سال 56 فاز نظامی فعالیت های خویش را آغاز نموده گروه مخفی برای فعالیت های تهاجمی و نظامی تشکیل می دهد. ارتباط وسیع ایشان با روحانیت و نقش محوری او به عنوان حلقه رابط میان علمای منطقه منجر به تشکیل جامعه روحانیت کرمانشاه و جامعه روحانیت غرب کشور و نیز مجمع روحانیون تبعیدی و صدور ده ها اعلامیه ضد رژیم با پیگیری ایشان می گردد. هفت گروه مخفی برای فعالیت های نظامی تشکیل داد که تحت تعلیم آموزش های تخصصی قرار گرفتند. شبکه هفت گانه تهاجمی نیز اکثرا مراکز فساد و مشروب فروشی ها را در منطقه به تعطیلی می کشاند و رشد انقلاب در منطقه غرب سیری شگرف می یابد. از این زمان استاد شهید تحت تعقیب ساواک قرار می گیرد.
در جریان فتنه سالار جاف و تعرض چماقداران او به مردم که با سکوت و حمایت ضمنی شهربانی در شهرهای مختلف غرب کشور توام است شهید جعفری به تدارک تحصن بزرگی از علما و بزرگان منطقه در کرمانشاه می پردازد که در این زمان دستگیر و زندانی اما تحصن با موفقیت و بر آمدن خواسته های متحصنین برگزار می گردد. در زندان پیشنهاد بورسه تحصیلی خارج از کشور را نمی پذیرد و به جهت فعالیت مذهبی در دوران زندان تحت شکنجه قرار گرفته دست به اعتصاب غذا می زند و در آخر با آزادی زندانیان سیاسی ایشان نیز آزاد می گردند.
به محض آزادی با متشکل کردن شاگردان و جوانان مرتبط کمیته ی حفاظت شهری کرمانشاه را در اول آذر ماه سال 57 بنیان می نهد و شهر را به منطقه حفاظتی تقسیم می نماید که رادیو مسکو خبر سقوط انتظامی کرمانشاه و تشکیل نخستین کمیته ی حفاظت شهری توسط جوانان این شهر را گزارش می دهد. آقا سعید پایگاهی نظامی را در ارتفاعات برفگیر "خورین" حدفاصل کرمانشاه و کامیاران، راه اندازی می کند و نخستین آموزش نظامی متمرکز نیروهای انقلاب و هسته اولیه ی مجموعه ای که بعدها در غرب کشور "سپاه پاسداران" نامیده شد، شکل می گیرد.
همراهی این گروه با سایر مرتبطین حلقه کرمانشاه در تهران نهایتا منجر به تشکیل مسجد قبا زیر نظر آیت الله شهید دکتر مفتح می گردد. با پیروزی انقلاب اسلامی شهید جعفری اردوگاه پیش آهنگی خضر زنده را به پادگان آموزش نظامی تبدیل کرده نیروهای پادگان های خورین و چغانرگس را در آن جا مستقر و با عنوان "پاسداران انقلاب اسلامی" شروع به فعالیت می نماید. این پادگان اکنون با نام پادگان شهید منتظری بزرگ ترین پادگان آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کشور است.
در ابتدای پیروزی با همکاری و قضاوت آیات عبدالجلیل جلیلی، شهید بهاءالدین کنگاوری (محمدی عراقی) و عبدالخالق عبدالهی دادگاهی اسلامی برای اجرای حدود و اعمال تعزیرات شرعی تشکیل می دهند که هسته اولیه دادگاه انقلاب کرمانشاه می گردد.
در اوایل اسفند ماه شهید جعفری به خدمت امام راحل (ره) رسید گزارشی از نیروهای آموزشی دیده در پادگان های خورین و چغانرگس و خضر زنده ارائه و با نگاهی دقیق و دور اندیشانه نظر امام (ره) برای تجهیز تسلیحاتی این نیروها و راه اندازی یک نیروی نظامی مستقل و توجه بیش تر مسوولان به مسایل کردستان را تقاضا می نماید که منجر به ارجاع ایشان به آیت الله حسن لاهوتی و شهید سپهبد ولی الله قرنی از سوی امام (ره) می گردد.
آیت الله لاهوتی در اسفند ماه برای دیدار از پادگان خضر زنده و اقدامات به عمل آمده به کرمانشاه سفر می نماید و با تشدید درگیری ها در کردستان و سقوط منطقه شهری سنندج و محاصره پادگان آن به وسیله گروهک ها تسلیحات گسترده این پادگان در شرف تصرف گروهک های معاند با نظام قرار می گیرد. شهید سپهبد قرنی با ارایه اختیارات تام به شهید سعید جعفری در نیروهای نظامی منطقه غرب ورود نیروهای آموزش دیده ایشان را به عرصه دفاع طلب می نمایند.
با تشدید درگیری ها در کردستان و سقوط منطقه ی شهری، سعید با استقرار در پایگاه هوانیروز کرمانشاه و هماهنگی عملیات هوایی با پایگاه هوایی نوژه، عملیات سنندج را آغاز نموده و با خاموش کردن آتش نیروهای مهاجم به پادگان و هلی برد نیروهایش به داخل آن، نخستین عملیات نظامی انقلاب اسلامی را در 28 اسفند 57 با موفقیت کامل رقم می زند. در فروردین پس از آزادی و تامین سنندج شهید جعفری نیروهای مبارز سنندج را همراه با گروه میثم به سمت مهاباد گسیل می دارند تا به صورت مردمی در شهر وارد و در پایگاه هایی مستقر گردیده و متصرفین شهر و پادگان مهاباد را به عقب برانند.
این نیروها به مدت چند ماه تا رسیدن به هدف مورد نظر در مهاباد مستقر و در دو گروه فرهنگی و نظامی مشغول به فعالیت می گردند. پراکندگی نیروهای ضد انقلاب و عناصر وابسته به پالیزبان و ... در شهرستان های (کرند و گهواره) نیز در آن زمان منجر به عدم امنیت در منطقه می گردد. ارتباط نزدیک شهید جعفری با بزرگان قومی آن مناطق و طرح واگذاری تامین منطقه به ایشان اغتشاشات دراز مدت را بدون درگیری و مداخله نظامی خاتمه می دهد.
در اوایل مرداد با سقوط پایگاه سپاه در مریوان به دست گروهک ها و قتل عام خانواده پاسداران منطقه شهید سعید جعفری با تقویت سران محلی مدافع انقلاب و ایجاد حرکت از روستا به شهر این نیروها (طرح و مدیریت یکی از نزدیکان شهید) منجر به محاصره شهر و قطع ارتباط گروهک ها با نیروهای خارج گردیده با ورود شهید دکتر مصطفی چمران به منطقه به نمایندگی از دولت و مذاکره ایشان با شهید جعفری با سران گروهک ها نیرو های متهاجم، مریوان را به سمت پاوه ترک می نمایند. حضور این نیروهای غیر متعهد در پاوه و بروز برخی رفتار های زننده آن ها مردم مسلمان پاوه را به واکنش واداشته منجر به تحصن اعتراض آمیز مردم در فرمانداری شهر می گردد.
در آن فضای متشنج شهید جعفری در اقدامی شجاعانه با همراهی آیات اشرافی، کاظمی و خرمشاهی در جمع مردم متحصن در فرمانداری پاوه حضور می یابند و با سخنرانی و اعلام حمایت از متحصنین شخصا خطر مذاکرات به نفع مردم پاوه و ورود شهید چمران به این شهر منجر به خشم معاندان و محاصره و حمله مسلحانه آن ها به پاوه گردید. شهید جعفری در دو مرحله تسلیحات و نیروهای جان بر کفی را به فرماندهی شهید آیت شعبانی و آقای عبدالعلی بوچانپور به درون حلقه محاصره پاوه ایفا می نماید.
در شهریور شهید جعفری با اعزام نیروهای سپاه به روانسر دشمنان انقلاب را بدون درگیری به عقب نشینی از آن شهر وادار نموده در دی ماه با تشکیل (گروه سلمان) و تدوین طرح یک عملیات چریکی پیچیده به فرماندهی شهید ابوالحسن یاری، کامیاران را در اوج ناامیدی ها بدون تلفات شهری و با تقدیم کمترین شهید آزاد می نماید. سعید بر اساس شناخت عمیقی که در ژئوپولتیک منطقه ی کردستان داشت، تلاش هایی را برای صدور امان نامه برخی از سران اقوام محلی کردستان که به خاطر جرایم کوچک یا سوءتفاهم به عراق گریخته بودند، آغاز می کند. این تلاش ها باعث می شود بسیاری از آوارگان کرد به شهرها و روستاهای خود باز گردند. از سوی دیگر نیز همراهی بسیاری از این اقوام با انقلاب در مقاطع بعدی خصوصا در زمینه ی تشکیل گروه "پیشمرگان کرد مسلمان" را در بر دارد.
همزمان در همان اوایل انقلاب حزب الله کرمانشاه را پایه گذاری می نماید و با برگزاری دروس تفسیر قرآن کریم نهج البلاغه و سخنرانی در مساجد بخصوص برگزاری جلسات هفتگی مسجد معتضدی و دعای کمیل مسجد بروجردی به افشاگری در مورد ماهیت بنی صدر و منافقین می پردازد که بعدها به رویارویی نیروهای حزب اللهی با این جریان انجامید و همین جریان از عوامل جفا و مظلومیت عجیب این شهید بزرگوار شدند که شرح مفصل و دردناک دارد ....
ایشان همچنین با تدارکات و تاسیس"نهضت اسلامی دانشجویان غرب کشور" به عنوان نخستین اتحادیه دانشجویی و نامزدی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در پاوه نقش بی بدیلی در عرصه های سیاسی و فرهنگی منطقه ایفا نمود. ارتباط شهید با مجلس اعلای شیعیان لبنان و سفر آقای عبدالامیر قبلان به کرمانشاه و نیز ارتباط با حزب الدعوه الاسلامیه عراق بخصوص علامه سید مرتضی عسگری از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و همکاری با حزب اسلامی رعد افغانستان پس از پیروزی و صدور نشریه عاشورا در افغانستان از دیگر اقدامات فرهنگی شهید است. استاد شهید یک سال پیش از آغاز جنگ تحمیلی با نگاشتن نامه ای تحرکات جبهه عراق و خطر حمله قریب الوقوع آنان را به رئیس جمهور وقت گوشزد می نماید. هر چند که با بی توجهی روبه رو می گردد.
استاد شهید با سخنرانی های متعدد در کرمانشاه به دعوت عمومی و بسیج نیروهای مردمی به جهاد اهتمام نموده شخصا با جمعی از یاران و شاگردان جان بر کف خویش به عنوان نخستین گروه پیشتاز در مبارزه و جهاد به جبهه دشمنان در حال پیشروی می شتابند و در حالی که دشمن از سر پل ذهاب گذشته است با آنان رو به رو می شوند. یک ماه مقاومت سر سختانه این گروه اندک که با حمایت هوانیروز کرمانشاه بخصوص رشادت های شهیدان علی اکبر شیرودی و احمد کشوری و یحیی شمشادیان منجر به زمین گیر شدن سپاه سوم عراق در دشت ذهاب و نهایتا تخلیه و عقب نشینی آن ها از منطقه شهری سر پل ذهاب و انتقال جبهه مقاومت ایران به ارتفاعات قراویز در غرب سر پل ذهاب می گردد.
در تمام این مدت درس های نهج البلاغه شهید در خط مقدم نیز ادامه می یابد. او پاسدار توام جبهه های جنگ و فرهنگ بود.
سرانجام سعید در چهارم آبان ماه سال 1359، در شب خجسته ی عید ولایت مرتضوی، در خط مقدم جبهه ی جنگ حق علیه باطل، در ارتفاعات قراویز در حالت سجده به اجداد پاک و شهیدش تاسی می کند.
آیت الله سید مرتضی نجومی به خط زیبای خویش بر سنگ مزار او چنین نگاشت:
درود بر تو ای عزیز روزگار و ای اباصالح
لقد عشت سعیدا ومت سعیدا و ستبعث بعدا حیا سعیدا