شهید وحید یدالهی در آذر ماه سال 1347 در خانواده ای مذهبی متولد شد. از همان ابتدای کودکی به دلیل حُسن خلق مورد توجه دوستان و فامیل قرار گرفت. به تدریج این حُسن خلق با اعتقاد مذهبی و تربیت صحیح در هم آمیخت و از او شخصیتی ساخت که بدون تردید می توانست الگوی خوبی برای بسیاری از نوجوانان و جوانان باشد.
صبر و شکیبایی، شجاعت، گشاده رویی و ادب از خصوصیات بارز این شهید گرانقدر بود. با وجود سن کمش عاقلانه فکر می کرد و تصمیم می گرفت حتی گاهی افرادی را مورد نصیحت قرار می داد که از نظر سنی از خودش بزرگ تر بودند. در ایام ماه مبارک رمضان به طور مستمر در جلسات قرائت قرآن شرکت می کرد و خود نیز قرآن را با صوتی زیبا و دلنشین قرائت می نمود. هنگامی که برادر بزرگش به فیض شهادت نائل آمد شهید وحید 12 سال داشت. در سال های بعد از شهادت برادر تصمیم گرفت با ایجاد رابطه غنی عاطفی با خانواده تسکینی بر دل داغدیده آن ها به خصوص مادر و پدرش باشد و در این امر تا حدود زیادی مؤثر بود.
فضائل اخلاقی ایشان به قدری بود که در طی سال های کوتاه عمر پر برکتش هیچ یک از اقوام و آشنایان و دوستان اش از وی کدورتی به دل نداشتند. نه تنها باعث رنجش خاطر کسی نمی شد بلکه همیشه سعی می کرد تا آن جایی که از دستش برمی آید به دیگران کمک کند و باری از دوش دیگران بردارد. بعد از شهادت برادرش از هر فرصتی برای رفتن به جبهه استفاده می کرد. اوائل حضورش منحصر به ایام تعطیل می شد و بعداً به صورت جدی تری درآمد. طوری که هنگام شهادت معاونت بهداری تیپ را عهده دار بود. در واقع در طول این سال ها او نفس خود را تزکیه می کرد و به خودسازی وجودش پرداخت.
دوران نوجوانی اش مانند سایر شهیدان در حالی سپری می شد که او خود را از بسیاری از لذت های حلال این دنیا محروم می کرد تا به هدفی والاتر برسد. برخی از روزها با آن که قرضی بر عهده نداشت روزه می گرفت. مدت ها بود که از خوردن غذاهای مورد علاقه اش امساک می ورزید، و یا از تفریح ها و سرگرمی های مورد توجه اش چشم پوشی می نمود و خود را سرگرم اموری می کرد که گر چه سود و نفع شخصی اش در آن نبود ولی می توانست منفعت عمومی داشته باشد. با آن که آرزوی خانواده بر آوردن آرزوها و خواسته های او بود اما هیچ گاه خواسته ی زیادی از خانواده نداشت و همیشه به امکانات متوسط و گاهی حداقل قناعت می کرد. بینش قوی او به زندگی ایمانش را صد چندان می کر. او اکنون جوانی برومند شده بود که می توانست از پدر تقاضای پول، ماشین، مسافرت، خانه بهتر و امکانات رفاهی بیش تر بکند اما خواسته او یک چیز بیش تر نبود و آن اجازه پدر و مادر و جلب رضایت آن ها برای حضور مستمرش در جبهه.
در سال آخر دبیرستان با تلاش چشمگیر تصمیم گرفت علاوه بر سنگر مقدس جبهه در سنگر دانشگاه نیز حضور داشته باشد بنابراین چند ماه قبل از آزمون ورودی دانشگاه ها مصرانه شروع به دوره کتاب ها نمود و در این آزمون شرکت کرد و پذیرفته شد. اما قبل از ورود به دانشگاه به آرزویش رسید. این شهید بزرگوار سرانجام در ارتفاعات سردشت به تاریخ 66/5/21 به شرف شهادت نائل آمد. قطعاً در آزمونی حقیقی تر قبول شد و دل به قبولی دنیا نداد. مادر و پدرش او را به خاک سپردند تا با یادش تا قیامت زندگی کنن. فرزندی که در طول 19 سال زندگی پربار هیچ گاه حتی با کلمه ای سبب آزردگی آنان را فراهم نکرده بود. فرزندی که با ایمان و عشق به ائمه زندگی کرد و با افتخار و سربلندی از این دنیا رخت بربست. فرزندی که با شجاعت زندگی کرد و با شجاعت از دنیا رفت. او که درس گرفت و درس داد، راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.