محمدقربان بهروزی در روستای اسفنجه به دنیا آمد و بعد از چهار سالگی اقامت در خمین باعث شد دوران تحصیلات را در شهر خمین بگذراند. محمدقربان در سال 1355 کلاس اول راهنمایی را طی کرد و در روزهای تعطیل با وجود اینکه درس را میخواند باز هم به سر کوهپز خانهها میرفت و به کار مشغول میشد با روزی 2 تومان مزد، حدود یک ماهی کار میکرد با مزد اندک خود به شهر قم میرفت و کتاب های مذهبی از جمله دکتر علی شریعتی و آیت الله مطهری و سایر کتاب های مذهبی را تهیه میکرد و در اتاق کوچک خود کتابخانهای دایر کرده بود به نام کتابخانه عمار و یاسر. حدود 40 نفر عضویت گرفته بود و فعالیت خود را شروع کرده بود. تا سال 56 حدود دو مرتبه به دست ساواک دستگیر و روانه زندان شد. به علت داشتن کتابخانه تا اوایل 57 فعالیت ایشان با نیروهای تحت امر کتابخانهاش فعالیت های سیاسی و مذهبی را شدت داد تا روزی که انقلاب شدت زیادتری یافت. باز هم در سال 57 دو مرتبه دستگیر شد و باز رهایی یافت. از جمله نیروهایی که در زیردستی داشته بیش از 39 نفرشان در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدهاند. در سال 59 اوایل جنگ کردستان اعزام شدند و در عملیات فتح قله شمشیر شرکت کرده و به سختی مجروح گردیده است، در خرمشهر شرکت کرده است و به طوری مجروح شد که باعث شد از ناحیه دست راست و ناحیه شکم معلول باشد. به این مدت معلولیتش و فعالیت کردن درسش را خوانده و دیپلم را گرفته و در سال 62 به قم رفته و حدود 9 ماه در حوزه درس خواند. و بعداً به دانشگاه دولتی اصفهان شرکت کرده و در کنکور قبول شده و ادامه تحصیل داده حدود 3 سال در دانشگاه اصفهان در رشته مهندسی شیمی مشغول به تدریس بودهاند. در سال 64 یک مرتبه دیگر با معلول بودنش به جبهه اعزام شدند و در منطقه چنگوله به فعالیت پرداخت. و بعداً در سال 65 با معلول بودن دستش در حملة کربلای پنج شرکت نموده و به فیض شهادت نائل گشته است و به یارانش پیوسته. و ایشان علیرغم فعالیت های سیاسی و مذهبی سخنرانی های متعددی و روشنگری های فعال داشته است و در شهر از نظر برنامه سیاسی بسیار روشن و ثابت فعالیت داشته و در حدی که رنج نامهای از موضوع سیاسی شهر را پیوست و به وصیتنامه خود نمود و از نظر مهربانی بالاترین درک و فهم را داشته و از نظر خودسازی خود را خوب ساخته بود در حدی که برای همیشه برنامه کاری خود را طوری تنظیم کرده بود منظم و روشن. از ساعت 4 بعدازظهر درس میخواند تا ساعت 9 شب، از 9 شب عبادت و نماز شب میخواند و نهج البلاغه را مطالعه میکرد تا نماز صبح. نماز صبح را که میخواند استراحت میکرد تا 10 روز به همین روال حدود چندین سال را پشت سر گذرانید. در زندگیش هیچ دروغ نمیگفت.