احمد صالحي
دانشگاه : دانشگاه شيراز
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي شيمي
مكان تولد : اراك (مركزي)
تاريخ تولد : 1339
تاريخ شهادت : 1361/05/05
مكان شهادت : شلمچه

بسم الله الرحمن الرحیم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (صف- 10-11)

(ملتی که شهادت برای او سعادت است شکست ندارد.) امام خمینی

نام: احمد، نام خانوادگی: صالحی ابراهیم آبادی، محل تولد: اراک، تاریخ تولد: 1339، تاریخ ورود به دانشگاه: مهره ماه 57، رشته تحصیلی: مهندسی شیمی سال دوم (17504)

محل شهادت: عملیات رمضان، تاریخ شهادت: مرداد ماه 61، محل دفن: جسد شهید مفقود گشته است.

زندگینامه طلبه شهید برادر احمد صالحی

(و شما ای برادران و جوانان عزیز ایرانی به کمک برادران رزمنده خود بشتابیدکه این لحظه از حساس ترین لحظات سرنوشت‌ساز است، با پیروزی اسلام بر کفر غفلتی، و یا خدای نخواسته اگر غفلتی و یا اهمالی شده شکست اسلام و ننگ ملت برای همیشه، و هیهات که شما جوانان غیور زیر بار ذلت بروید پس تکلیف اسلامی و میهنی شما اقتضا دارد که بسوی جبهه‌ها جوانمردانه هجوم آورید ...

امام خمینی

بیست و دوم رمضان بود، پیام تاریخی امام به مناسبت عملیات پیروزمندانه رمضان شوری دیگر به امت اسلام می‌دمید. احمد که تاکنون شوق شهادت و جهاد را در خود به بند کشیده بود با پیام اخیر امام، دیگر یارای مقاومت نداشت: (تکلیف اسلامی و میهنی شما اقتضا دارد که بسوی جبهه‌ها جوانمردانه هجوم آورید.) تا اذان صبر کرد و سپس به سنگر همیشگیش مسجد محله‌شان شتافت تا به امامت حاج آقا بهاء الدین نماز را به جماعت اقامه کند. احمد در چهره نورانی این پیر عارف، یعنی هم هجره‌ای حضرت امام، خضوع امام، را یافته بود. هر چند احمد تصمیمش را گرفته بود اما از حاج آقا خواست تا برایش استخاره کند. برای به جبهه رفتن، حاج آقا بهاء الدین به احمد مژده داد جوان، خوشا به سعادتت، بهتر از این و صریحتر از این نمی‌شد.

ای مؤمنین، شما را چه می‌شود که چون امر به جهاد در راه خدا می‌شوید انکار که به زمین بسته می‌شوید آیا بجای آخرت، به حیات دنیوی راضی شده‌اید؟ پس بدانید که بهره زندگی دنیا در آخرت بسی حقیر و اندک است.

(سوره توبه آیه 38)

چهره احمد می‌خندید، قرآن را از سر عشق بوسید و زیر لب رمز رمضان را زمزمه کرد: (یا صاحب الزمان ادرکنی). در وجود احمد عملیاتی که آغاز شده بود به پیروزی کامل رسید، دشمن نفس به اسارت کامل رسید، اینک احمد از جبهه درون ظفرمندانه به جبهه برون که خاک عراق مدینه است می‌شتابد تا دشمن خارج را نیز همچون دشمن داخلی به بند کشد و این دو نبرد داستان همه عزیزانی است که در جبهه‌ها بخاطر اسلام جان فشانی می‌کنند.

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي

(فجر آیه 30-27)

برادر احمد صالحی در سال 1339 در خانواده مذهبی در اراک به دنیا آمد.در زمان تحصیل دانش‌آموزی مساعی و فعال بود. از همان کودکی از اصحاب مسجد بود و در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد و در تشکیل کتابخانه‌های مساجد کوشش بسیار می‌کرد. او هرچه بیشتر با اسلام آشنا می‌شد بیشتر به ظلم و جنایات رژیم طاغوت پی ‌می برد. با آغاز نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام، احمد علاوه بر فعالیت های گسترده تبلیغی برای دوستان و آشنایان و رهبری تظاهرات اراک با جمعی از دوستان به تهیه مواد منفجره اقدام کرد و در همین رابطه در تیر 57 در یکی از باغ های اطراف اراک توسط کمیته ضد خرابکاری رژیم طاغوت دستگیر شد و مدتی را در سلول انفرادی گذراند. احمد توانسته بود با اخلاق حسنه که داشت بسیاری از دوستانش را به خط اسلامی و انقلاب بکشاند، که جمعی از آنان حتی پیش از او شربت شهادت نوشیدند.

به هرحال بعد از انقلاب احمد در رشته مهندسی شیمی دانشگاه شیراز پذیرفته شد. از همان ابتدا بواسطه خواهرش که از دانشجویان فعال مسلمان بود به جرگه فعالیت های اسلامی دانشجویی پیوست. در زلزله غم‌انگیز طبس او در زمره اولین برادرانی بود که برای کمک به زلزله‌زدگان و افشای جنایات طاغوت روانه طبس شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی و گسترده شدن فعالیت دانشگاه ها، گروه های کافر و منافق و التقاطی با تمام سرمایه به حفظ دانشگاه به عنوان یک دژ ضد ارزش های اسلامی و سنگر وابستگی به شرق و غرب وارد میدان شدند مشتی خلق ناشناخته دم از خلق می‌زدند و جماعتی اسلام را با عقل حقیر خود به دریدنگی مکاتب کفر می‌بردند. احمد که از کودکی در مسجد بالیده بود و با روحانیت مرتبط بود از همان آغاز در مقابل کلیه خطوط انحرافی و التقاطی موضع می‌گرفت. او معتقد بود گروهی که اثری از روحانیت در آن نیست فاقد اصالت است. از این‌رو می‌بایست دو بحث می‌کرد، از اسلام و انقلاب و امام دفاع می‌کرد و حاضر به مماشات نبود. این بود که افراد گروهک های ضد انقلاب به شدت با او مخالف بودند. احمد از همان ابتدای ورود به دانشگاه وارد تشکیلات دانشجویان مسلمان یعنی سازمان دانشجویان مسلمان شد و در امور کتابخانه‌های اسلامی دانشجویی و واحد کتاب به فعالیت پرداخت. در کنار درس بیشتر شب ها در جلسات مذهبی شرکت می‌کرد.

علیرضا چهره ظاهرالصلاح بنی صدر ملعون که اکثر مردم را از جمله، دانشجویان مسلمان را فریفته بود برخلاف نظر جمع به او رای نداد می‌گفت: به آدمی که یک ارزش شرعی یعنی حرمت ریش تراشیدن را رعایت نمی‌کند چگونه می‌توان ریاست اولین جمهوری اسلامی را واگذار کرد؟

اما دانشگاه شاه ساخته، که جز تربیت وابستگان فکری به اجنبی خدمتی نمی‌توانست انجام دهد با خواسته های ملت شهید پرور و انقلابی در تعارض قرار گرفت. حکومت اسلامی دانشگاهی اسلامی می‌طلبید، این امت تا کی می‌توانست شاهد برگبازی مشتی کافر و منافق در دانشگاه باشد که از امکانات خلق علیه خلق اقدام می‌کنند. دانشجویان مسلمان از جمله احمد تاب تحمل این وضع حاکم بر دانشگاه را نداشتند. با فرمان تاریخی امام که باید تحویلی اساسی در دانشگاه های سراسر ایران به وجود آید در نوروز 59 به حیات انگلی دانشگاه های استعماری پایان دادند و انقلاب فرهنگی را در دنباله دیگر ابعاد انقلاب اسلامی آغاز کردند.

گروه های منحرف و منافق و التقاطی که تنها جای رشد خود را از دست داده بود خشمگینانه در فردای آن روز به دانشگاه ها حمله کردند و چه فجایعی که به بار نیاوردند. برادر شهید احمد که آنروز از جمله پیشگامان انقلاب فرهنگی در دانشکده ادبیات و علوم به فراست از دانشگاه مشغول بودند توسط منافقین وکفار مضروب شد. آن روز اگر پیام شهید راه محراب حضرت آیت الله دستغیب که مردم شیراز را به حمایت از خواهران و برادران دانشجوی خود فرا خواند نبود، این از خدا بی‌خبران بسیاری از عزیزان ما را ناقص می‌کردند، حمایت امت اسلامی از انقلاب فرهنگی نور امیدی به دل بچه‌ها تابید. ارتباط دانشگاه با روحانیت مستحکم‌تر شد.

در دنباله جریان انقلاب فرهنگی به ابتکار دفتر تحکیم وحدت (انجمن های اسلامی و سازمان‌های دانشجویان مسلمان دانشگاه ها) برای تعمیق بینش مذهبی سیاسی دانشجویان در تابستان 59 یک اردو در تهران تشکیل شد که برادر احمد صالحی نیز با توجه به استعداد و علاقه وافری که به مسائل اسلامی داشت روانه این اردو شد. در انتهای اردو احمد احساس می‌کرد که مرغ دل او هوای حوزه عملیه را دارد، اما با اصرار دوستان به شیراز برگشت تا فرار گرفته‌های خود را در اختیار مشتاقان قرار دهد. در طی سال تحصیلی 60-59 احمد به تدریس تعلیمات دینی در دبیرستان های شیراز پرداخت.

دوسنگر همیشگیش مسجد آتشی ها و مسجد الرضا بود. شب های جمعه با پیر عارف امام جمعه شهید شیراز آیت الله دستغیب در دعای کمیل جانی تازه می‌یافت امور تربیتی مدارس، تدریس قانون اساسی، جهاد سازندگی و همکاری با سپاه پاسداران و بسیج از دیگر فعالیت های شهید بود. احمد چند ماه قبل از انقلاب فرهنگی به دلیل اشتغال زیاد به فعالیت های اسلامی درس های دانشگاه را رها کرده بود از جوهای شعاری می‌گریخت و معتقد به کارهای بنیادی بود، می‌گفت اگر انقلاب ما اسلامی است، آنها می‌توانند بیشتر به انقلاب خدمت کنند که اسلام را بهتر شناخته و بهتر عمل کنند، این بود که با جمعی از برادران دانشجو در خدمت دو تن از روحانیون مبارز شیراز به فراگیری دروس، مقدماتی اسلامی پرداختند. هنوز چند روزی از آغاز کلاس ها نگذشته بود که صدام کافر آن نوکر بی‌اراده آمریکای جنایتکار و شرق تجاوزگر با تجاوز به میهن اسلامی قصد نابودی این جمهوری نوپای اسلامی را کرد. با آغاز جنگ احمد در همان روزهای اول به جبهه شتافت، اما با نیاز شدیدی که به فراگیری علوم اسلامی در خود احساس می‌کرد به شیراز باز گشت و تحلیل درس های اسلامی را دنبال کرد. احمد با تجربه درس های حوزه علمیه و مقایسه آن با دانشگاه و استعداد شخصی و نیاز انقلاب و جمهوری اسلامی برای همیشه دانشگاه را رها کرد و در 15 خرداد 60 روانه قم شد.در طی بیش از یکسال تحلیل و پیگیری جدی در حوزه علمیه احمد احساس کرد که گمشده خود را یافته است.

او معتقد بود که اگر قرار است انقلاب اصالت خود را حفظ کند جز با تقویت حوزه‌های فعالیت میسر نیست. اگر قرار است انقلاب اسلامی صادر شود روحانیت بزرگترین وظیفه را در این صدور به عهده خواهد داشت، زیرا مستضعفین جهان فقط اگر پیام اسلام رهایی بخش را بشنود خود حرکت را آغاز خواهد کرد. احمد که طعم تلخ انحرافات گروهک ها را در دانشگاه چشیده بود نیک می‌دانست که برای تعمیق بعد فرهنگی انقلاب سخت باید کوشید می‌گفت جمهوری اسلامی بهار روشن و زایش علوم اسلامی و بطور کلی علم خواهد بود. این بود که همیشه می‌گفت اگر این ضرورت ها را حس نمی‌کردم حتی یک لحظه کاری را به جبهه رفتن ترجیح نمی‌دادم. اما احمد نیک می‌دانست علم بدون اخلاق بی‌فایده است. این بود که در کمتر کلاس اخلاقی بود که احمد را در آن سراغ نکنی در این یک سال احمد هرچه را یاد می‌گرفت بلافاصله عملی ‌کرد، عبادت های احمد هر روز عمیق‌تر و عارفانه‌تر می‌شد. رابطه‌اش با قرآن و دین هر روز مستحکم‌تر می‌شد. هرچند بسیار می‌کوشید تا کسی پی به تهجدهای او نبرد اما چهره نورانیش آنچه را که ناگفتنی است فریاد می‌کرد. توجه عجیبی به جماعت داشتبه حضور قلب و نماز اول وقت بسیار اهمیت می‌داد، می‌گوشید که در هفته دو روز را حتماً‌ روزه بگیرد. معتقد بود که اگر قرار است مردم واجبات و حرام را رعایت کنند، طلبه باید مستحبات و مکروهات را رعایت کند. این بود که بیشتر نوافل و نماز غفیله را بجا می‌آورد.

به آقا امام زمان سخت علاقه داشت می‌گفت اگر نایب آن امام اینگونه نورانی و پر ابهت باشد خود امام چگونه خواهد بود. بیشتر شب های چهارشنبه را به مسجد جمکران به عبادت خاص حضرت صاحب الزمان(عج) می‌رفت. همیشه با وضو بود. هر روزکه می‌گذشت کم حرف‌تر می‌شد. بیشتر فکر می‌کرد از خصوصیات شهید این بودکه غیبتی از او بخاطر نیست. رفتار با حیای او دل را بخود جذب می‌کرد.

هرچند عشق در حوزه احمد را هر روز بیشتر مجذوب می‌کرد اما هر روز که عطر بهشتی شهیدان جهاد فی سبیل الله در فضا پراکنده می‌شد احمد از خود بی‌خود می‌شد و شوق رفتن به دلش می‌نشت. با آغاز تابستان احمد کوشید تا از طریق سپاه اراک به جبهه اعزام شود، اما موفق نشد و قرار شد در دوره‌های آینده اعزام بسیج شرکت کند. این بود که به قم بازگشت و در این فاصله نیز لحظه‌ای را تلف نکرد و به تحصیل خود ادامه داد.

این رمضان آخری احمد آدم دیگری شده بود شب تا به صبح احمد یا به علم یا به عبادت می‌گذراند نماز شب و قرآن و دعا. احمد از سر تواضع نه به عنوان طلبه که به عنوان یک بسیجی ساده به جبهه رفت وقتی که برادران احمد را کشف کردند از او درخواست کردند تا به امور فرهنگی جبهه‌ها روی بیاورد. اما احمد امتناع می‌کرد که سر احمد هوای دیگری در سر داشت. بالاخره با اصرار برایش کلاس گذاشتند دو روز تدریس احمد که کلاسش، کلاس عشق و عرفان و وارستگی بود برادران رزمنده شیفته او شدند. قرآن تدریس می‌کرد، از ایمان می‌گفت از هدف، از کربلا، از آقا امام زمان، از ابا عبدالله(ع).

روز حمله، آمده بود و ماژیک می‌خواست تا روز لباسش اسمش را بنویسدکه می‌دانست پیکر غرقه به خون او باید نشانی از نام بلند احمد و زیبایی صالحان را داشته باشد.

برادران رزمنده که تازه دریافته بودند با چه دریایی از عشق و صفا روبرویند نمی‌گذاشتند احمد در حمله شرکت بکند، اما احمد جزء پیشتازان رزم مسئولیت خط‌شکنی را با جمعی دیگر از برادران پذیرفت و در جواب آنها که بواسطه اینکه احمد طلبه است نباید مستقیماً‌ در حمله شرکت کند و بهتر است به اشاعه معارف اسلامی در میان برادران بپردازد.

احمد غرید که در صف رزمندگان مسلمان طلاب حوزه‌ها در صف مقدم جای دارند نه جای دیگر. و همه دیدند که چگونه بوی خوش شهادت احمد را مست در کار الهی کرده بود.

براستی که احمد از تبار احمد بود.

براستی که صالحی از سلاله‌ صالحان بود.

مدت عمر کوتاه اما پر بار شهید احمدصالحی را می‌توان به 4 دوره تقسیم کرد.

1- دوران دانشجویی، 2- دوران طلبگی، 3- دوران سربازی، 4-شهادت

احمد در هر مرحله قدمی به حضرت حق نزدیکتر می‌شد. در مرحله اول به دوم، علوم دینی و مادی را به علوم انسانی و اسلامی تبدیل می‌کند. از دانشگاه به مکتب امام صادق(ع) می‌برد. گذرا مرحله دوم به سوم یعنی از علم رسمی به علم عشق گذری بالاتر از قبلی است.

علم نبود غیر علم عاشقی

ما بقی بلس ابلیس شقی

زان بنگردد بر تو هرگز کشف راز

گر بود شاگرد تو صد فخر راز

احمد حوزه علمیه را رها کرد تا به دانشگاه امام حسین(ع) که در کربلای جنوب دانشجو می‌پذیرفت حاضر شود. کلاس این دانشگاه در سنگرهای تفتیده و تدریس باران گلوله و خمپاره تشکیل می‌شود و درس های آن جانبازی و عبادت، عشق و جهاد است. بالاترین مدرک این دانشگاه فوز عظیم شهادت است احمد درس های رسمی حوزه را نیمه کاره رها کرد تا به فضیلت عظیم‌تری دست‌یابد به آن دلیل که می‌گفت: اگر جمهوری اسلامی آسیب ببیند اسلام آسیب دیده است دفاع از اسلام ارجمند وظیفه است. احمد زن و فرزند را رها کرد تا بیاموزد که رهروان راه سیدالشهدا را در دنیا هرگز نمی‌تواند بفریبد. احمد روی فرزند هرگز ندید، ان شاء الله فرزند احمد که اینک در راه است به رویت جمال دل آرای آقا امام زمان (عج) نائل خواهد شد.

احمد شهید شد تا دین محمد باقی بماند.

صالحی رفت تا حکومت صالحان پابرجا بماند.

احمد جانرا فدا کرد تا پرچم الله‌اکبر در اهتزاز بماند.

راستی امتی که همچون احمد صالحی را دارد کجا شکست می‌خود.

آمریکای جنایتکار، شرق تجاوزگر، اسرائیل غاصب و صدام کافر بدانند که امت اسلام ایران در رکاب مولا امام زمان(عج) و بفرماندهی نایب بزرگوارش امام خمینی(ره) تا آخرین قطره خون برای برپایی حکومت اسلامی در سراسر جهان خواهد جنگید.

احمد صالحی شیطان نفس را شکست داد و توانست با حضور در جبهه جهاد دشمن خارجی را نیز خوار و زبون کند. احمد اگر می‌ماند بیشک از جمله بزرگترین خدمتگزاران اسلام و جمهوری اسلامی می‌بود. اما ذات حق اراده فرموده است که عزیزترین فرزندان اسلام را به درگاه خود فرار خواند و احمد شایستگی حضور در بارگاه حضرت احدیت را یافته است.

او در عملیاتی به شهادت رسید که به اتکای نام مقدس آقا امام زمان(عج) آغاز شده بود و بی‌شک اینک در خدمت آقا سیدالشهداء بهره‌ها می‌برد.

احمد واسطه العقد حوزه دانشگاه، علم و عرفان جهاد و فرهنگ بود.

و تو ای همسر شهید که اینک امانتدار فرزند احمد شهیدی، آن چنانکه او وصیت کرده است همچون زینت صبور باش تا بتوانی صالحی دیگر را برای اسلام عزیز پرورش دهی. فرزند احمد را، احمد را در دو جبهه جهاد و اجتهاد بیاری حضرت حق ادامه خواهد داد.

و شما پدر و مادر شهید مبارکتان باد این فوز عظیم، برکت این خون مطهر خانواده را عطرآگین خواهدکرد.

هرچند پیکر مطهر احمد هنوز در جبهه با هیبت خود خصم را هراسان از نیروی اسلام می‌کند، اما احمد اینک در حضور حضرت ختمی مرتبت قاعدین را به جهاد می‌خواند.

شهادت طلبه مکتب امام صادق و سرباز امام زمان(عج) بر حضرت ولی امر (روحی و ارواح العالمین له الفداء) و نایب برحقش امام خمینی(ره) و طلاب و دانشجویان و خانواده شهید مبارک باد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.