زندگی نامه شهید علیرضا صالحی از زبان پسر عمه اش احمد صالحی که احمد نیز خود گلی از گلستان شهدا بود روحشان شاد یادشان گرامی باد.
بسم الله الرحمن الرحیم
"الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله الارضین. قال الله تعالی فی کتابه: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (سوره توبه آیه 111)"
همانا خداوند جان ها و مال های مومنین را به بهای بهشت، خریداری کرده است و مومنینی که به راه خدا جهاد می کنند می کشند و کشته می شوند. این وعده قطعی و حتمی خداست که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و از خدا با وفاتر به عهد و پیمان کیست؟ پس ای مجاهدین فی سبیل الله العظیم
مبارک باد بر شما عزیزان افتخار آفرین پیروزی بزرگی که با یاری ملایک الله و نصرت ملکوت اعلی، نصیب اسلام و کشور عزیز ایران را کشور بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا نمودید، رحمت واسعه خداوند بر آن مادران و پدرانی که شما شجاعانه نبرد در میدان کارزار و مجاهدین با نفس که شب های نورانی در میدان پاکشان تربیت نمودند مژده باد بر شما جوانان در تحصیل رضای پروردگار که از بالاترین سنگرهای روحانی و معنوی است. شما در سنگر ارزشمند روحانی و جسمانی، ظاهری و باطنی پیروزید، مبارک باد بر بقیه الله ارواحنا الفدا وجود چنین رزمندگان ارزشمند و مجاهدان فی سبیل الله که آبروی اسلام را حفظ و ملت ایران را رو سپید و مجاهد راه خدا را سرافراز نمودند، ملت بزرگ ایران و فرزندان اسلام به شما سلحشوران افتخار می کند.
"یا زهرا، السَّلاَمُ عَلَیْکِ یا بنت رسول الله. السَّلاَمُ عَلَیْکِ ایتها الصدیقه الشهید. السَّلاَمُ عَلَیْکِ ایتها الرضیه المرضیه. السَّلاَمُ عَلَیْکِ ایتها المظلومه المعصومه. السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ. أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ (زیارت حضرت فاطمه (س))
زهرا سلام بر تو ای پاره تن محمد (ص) یا زهرا سلام بر تو ای صدیقه طاهره که در راه اسلام شهید شدی، یا زهرا سلام بر تو ای خدا از تو خشنود و ای تو از خدا خشنود. یا زهرا سلام بر تو ای که مظلومی که حق تو را غضب کردند، یا زهرا سلام بر تو ای فاطمه، سلام خدا بر تو و بر روح و بدن تو باد، یا زهرا گواهی می دهم که در مقام یقین و بنیه روشن از سوی خدا از جهان رفتی، یا زهرا هر که تو را مسرور ساخت، رسول خدا را شاد کرده است، یا زهرا هر که در حق تو جور و جفا کرد در حق رسول خدا جفا کرده است یا زهرا هر که تو را آزرد رسول خدا را آزرده است یا زهرا هر که به تو، پیوست، بر رسول خدا پیوسته، چرا که خود رسول الله فرمود، تو ای زهرا پاره بدن منی، اینک عزیزمان علیرضا با توسل به نام مظهر زهرا (سلام الله علیها) به تو پیوست ای زهرا. ایام، ایام فاطمیه بود و روزهای اول سال، حضرت امام برای بچه ها پیغام فرستاده بود (اینجانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که در دست خدا بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار، می کنم) بچه ها از شوق میگریستند، هوای بهاری عطر لاله های شهادت داشت، سنگر نشینان بوی، بهشت را استشمام می کردند، همه صدای بال ملائکه الله را می شنیدند. همه فرمانده را امام زمان (ع) را می گویم. در پیشاپیش سپاه دیده بودند، این بود که وقتی بی سیم علیرضا نام مقدس زهرا را فریاد کرد، علیرضا که بی سیم چی گروهان خودشان بود با شادی فریاد کشید، بسم الله الرحمن الرحیم، یا زهرا، بچه های بهشت دیوانه شان کرده بود و در وصال معشوق لحظه شماری می کردند، از سر شوق سلاح ها را بغل فشرده و با غرش دشمن شکن الله اکبر حمله را آغاز کردند، همه می دانستند کجا می روند، کربلا، همگی با هم دیشب زیارت وارث را خوانده بودیم، بعد از دعا چهره های، نورانیشان به هم لبخند می زدند و قرار و مدار ملاقات در کربلا را با هم می گذاشتند. بچه ها اگر مرا خواستید پیدا کنید، کفشداری شرق حرم آقا سید الشهدا هستم همه در دل شب های نورانی خوزستان صدای ملکوتی آقا، اباعبدالله را شنیده بودند که از پشت کربلا فریاد "هل من ناصر ینصرنی" شب های انگار که روی بی موج کربلا افتاده بود، انگار که زینب (بود که داشت پیام می داد، پیام خون حسین) می گفت که چه نشسته اید که ضریح مقدس در سلطه کفار بعثی است و این مزدوران شبیه دشمنان اهل بیت درب های حرم را به روی مشتاقان اباعبدالله بسته اند. بچه ها اشک می ریختند. حرم آقا اباعبدالله زائر ندارد و شیعیان در عطش آن ضریح شش گوشه لحظه شماری می کنند. این بود که با جان و دل عملیات فتح المبین را به کربلا آغاز کردند و عزیز ما علیرضا نیز پاسدار عظیم عاشقان حسینی بود که به فرمان امام خود لبیک گفت. پاسدار شهید علیرضا صالحی که جان خویش را به بهای بهشت به خدای خود فروخت فرمان ولی امر زمان خویش و به فرماندهی امام شربت شیرین شهادت را نوشید در سال 1337 روستای ابراهیم آباد اراک به دنیا آمد مادرش را در کودکی از دست داد. از همان اوان کودکی در محرومیت های یک خانواده روستایی بزرگ شد. پدرش کشاورزی بود از تبار آنانی بود که امام ذخائر درخشان نامید.
علیرضا در سایه کار بر روی زمین در کنار پدر آموخت که باید رویید، جوانه زد و شگفت. ای پدر خوشا به سعادتت تخمی که تو کاشتی، علیرضای تو اینک جوانه زده و در بهشت روییده است. ای پدر تو باغبان این گل بهشتی هستی. علیرضا بعد از اتمام دوره راهنمایی از ابراهیم آباد روانه اراک و بعد از گرفتن دیپلم برای خدمت به شغل شریف معلمی، یعنی ادامه گر راه انبیا روانه دانشسرای راهنمایی اراک شد. دوره دبیرستان علیرضا مصادف شد با اوج روزهای انقلاب، علیرضا که در خانواده مذهبی، تربیت شده بود و با مسجد آشنا بود و با قرآن مانوس، از دیرباز به مرجع تقلیدش امام خمینی عشق می ورزید، این بود در سنگر مساجد فعالیت های مذهبی خود را آغاز کرد و در پیشبرد انقلاب اسلامی از هیچ کاری دریغ نکرد.
او که درد روستاها را به جان کشیده بود، ظلم طاغوت ریشه در جانش داشت. اسلام در فطرت پاکش او را به مبارزه می خواند و از آنجا که اصیل ترین بعد انقلاب را بعد فرهنگی آن می دانست با تشکیل کلاس های اصول عقاید، تشکیل کتابخانه در مساجد دهات به ترویج اسلام و انقلاب می پرداخت. بچه های سهل آباد خاطره کلاس های پر بار اصول عقاید علیرضا را هنوز به خاطر دارند او با دیگر برادران برای نظم و نسق دادن به فعالیت های انقلاب به تاسیس انجمن اسلامی پرداخت و با گروهک های محارب و منافق و مسلحه به مبارزه می پرداخت. علیرضا معتقد بود که برای اصالت هر فعالیت اسلامی باید با روحانیت رابطه داشت. از این رو بود که تنها خطی را که صحیح و اصیل می دانست، اسلام فقاهی بود، اخلاق حسنه، چهره بشاش، همیشه خندان علیرضا از یاد نرفتنی است. پس از فراغت از تحصیل برای خدمت مقدس سربازی، سپاه پاسداران را برگزید. او معتقد بود که سربازی خدمت به اسلام است.
می گفت که سپاه بازوی ولایت فقیه است. کم سخن می گفت و سکوتش ذکر خدا بود. بچه های واحد پذیرش سپاه پاسداران اراک، نقش ارزنده و فعالیت های دلسوز علیرضا را هرگز از یاد نمی برند. وقتی که مرغ جان علیرضا هوای جبهه کرده بود همکاران علیرضا می خواستند نگذارند او برود. آخر کارهای واحد می خوابید. اما علیرضا انتخاب کرده بود انگار با این زبان روستایش می گفت، فصل بهار است باید جوانه زد. اگر این بهار را درک نکنیم چقدر باید صبر کرد تا بهار دیگر. علیرضا مرحله دوم عملیات فتح المبین در روز چهارم فروردین سال ۶۱ در جبهه رقابیه به ملکوت اعلی پیوست. علیرضا عبد صالحی بود که برای رضای خدای خویش به یاری فرزند زهرا حضرت روح الله شتافت، ابراهیم آباد اسماعیل خود را فدا کرد. اگر معتقد باشیم که شهید نمی میرد و زنده تر از همه زنده هاست, خواهیم دید که تفنگ و بی سیم علیرضا روی زمین نمی ماند، شهادت علیرضا انگیزه رفتن بسیاری از آشنایان، دوستان و هم محلی های او شد. هر که هنوز نعمت جبهه رفتن را نچشیده بود به راستی مغبون است. به فرموده امام علی (ع) جهاد دری است از درهای بهشت به خصوص اولیاء خاصه خداوند. آن که علیرضا را می شناسد می داند که او چه گلی بود و اولیاء خدا می دانند که خدا بهترین ها را انتخاب می کند.
خدا گلچین می کند. بیایید با حضرت امام هم صدا شویم و مانند او بگوییم "یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما" پیام خون علیرضا همچون همه شهدای اسلام دعای طول عمر امام است. ای پدر اگر علیرضای تو رفت، اگر علیرضا از بین ۱۰۰ هزار والدین شهید پرور رفته است شما را هم همین بس که نور چشم شما حضرت روح الله این نائی برحق امام زمان (عج) در حقتان می فرماید. رحمت واسعه خداوند بر آن پدران و مادران چنین جوانانی را در دامن پاکشان تربیت نمودند. شهدای فتح المبین نه فقط اجر شهادت را نصیب خود کردند بلکه شهد پیروزی را هم چشیده است برای این منظور گوش کنید صدای شهید علیرضا را (ندای هل من ناصر حسینی لبیک یا خمینی) بیایید در آخر دعایی که شهید عزیزمان بسیار دوست می داشت با هم بخوانیم، خدایا، خدایا تو را به جان مهدی، تو را به جان مهدی تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، درود بر شما و رحمت خدا بر شهیدان راه حق و شهدای نبرد حق بر علیه باطل.