شهید محمد مهدي ثامنی در سال ۱۳۳۰ در شهر اراک پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از پشت سر گذاشتن دوران متوسطه در سال ۱۳۵۷ در دوره شبانه رشته ریاضی دانشگاه تربیت معلم مشغول به تحصیل شد.
فعالیت های شهید در دبیرستان، دانشگاه و ارگان های انقلابی
بعد از قبولی در دانشگاه در سال ۱۳۵۷ بلافاصله به انجمن اسلامی پیوست و به گونه ای خستگی ناپذیر، شب و روز به فعالیت مشغول شد. مهدی از اعضای صدیق و خالص انجمن اسلامی دانشجویان بود. همچنین زمانی که با سازشکاری های لیبرال ها و فتنه انگیزی های مزدوران و کافران، کردستان عزیز در آتش و خون می سوخت او با همه وجود پرشور خود و رها کردن تمامی تعلقات پست دنیوی، عاشقانه به کردستان رفت و حماسه ها آفرید و جان پاک و زلالش را صیقل بیشتری بخشید و پس از درگیری های انقلاب فرهنگی به برادران جان بر کف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در کمال ایثار و شجاعت در قسمت های مختلف جند الله فداکاری کرد. شفق سرخ شهادت در سیمای گلگونش نمایان بود و آوای خونین شهیدان از زبانش و نور لقاءالله از دیدگانش.
روحیات شهید
شهید مهدی ثامنی شیفته ی لقاء الله و تشنه شهادت و برخوردار از روحیه ای بی تاب و نا آرام و خونی گرم و پرجوش بوده و با وجود روحیه ای ماجراجو، مسئولیت پذیر و ایثارگر و نیز با حضور دائمی اش در صحنه درگیری ها و جبهه مبارزه همیشگی حق و باطل از انزوا و تنهایی عجیبی برخوردار و همواره مشتاق نیایش بود. در دعا، نماز، تعبد و تهجد اخلاص و پاک و زلالی داشت. در عین رابطه اش با خدا با مردم و با سرنوشت امت اسلام پیوندی عمیق و صمیمی داشته. او با روحیه ای معترض و پرخاشگر ابوذر وار تاب و تحمل کوچکترین انحراف در انقلاب اسلامی و خونبار ایران را نداشت و با خشم و نفرت مقدس و خدایی با شمشیر کلام سرخ و آتشینش بر منحرفین چپ و راست می شوریده است و حسین وار فریاد مظلومیتش پشت محرفین و قاسطین را می لرزانده و بر حاکمیت مزدوران آمریکا بر گرده انقلاب می تاخته است. قلب پرعطوفت و فکر پر خروش او هیچ گاه ذره ای تحمل رنج و ناراحتی و امام امت را نداشته است، همیشه کلامش این بوده که در خواب می بینم در حال فدا شدن برای حفظ سلامتی وجود امام هستم و سرانجام هم فدای اسلام عزیز شد.
نحوه اعزام به جبهه (در نامه شهید ثامنی به یکی از دوستانش)
امیدوارم در هر جا هستی خداوند به شما و همه مسلمین توفیق خدمت به اسلام عنایت فرماید تصمیم دارم این صفحات را سیاه کنم و به این علت که شاید دیگر فرصتی برای دیدار مجدد نداشته باشم. شنبه سوم محرم به یکی از برادران سپاهی گفتم استخاره ای برای من بکن، او قرآن را باز کرد و آیه ۶۹ از سوره مبارکه اسراء به این مضمون آمده است.
"أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا"، بالاخره بدون خداحافظی با برادران سپاهی و دوستان وارد محل اعزام نیرو شدیم تعداد کثیری از برادران را دیدیم که آماده اعزام به جبهه ها بودند. در شب هایی که در محل اعزام بودم شعارها همه در هدف ها خلاصه می شد (برای فتح کربلا پیش به سوی جبهه ها) و از آنجا حرکت کردیم به سوی اهواز اما در مسیر راه برایت بگویم داشتم کتاب نیایش حسین )علیه السلام( آن نیایشی که از اعماق درون یک عارف و یک نیایشگر در صحرای عرفه به گوش تاریخ می رساند می خواندم چه زیباست اولین کلماتش "الهي أنا الفقير في غنای و ... فكيف لا اكون فقيرا في فقری".
بالاخره در تاریخ هفتم آذر ماه در شهر سوسنگرد مستقر شدیم. همه برادران آرزو داشتند در خط مقدم جبهه قرار بگیرند وقتی انسان در جریان عمل در مبارزه اجتماعی که در یک انقلابی همچون انقلاب اسلامی ایران می گذرد، به نحوی پی می برد. دشمنان حقیقت را و عدالت را تنها با تشنج و توطئه های ساختگی که می تواند مردم را از مسیر مبارزه حقیقی علیه کفر و نفاق جدا نمایند زیرا اینان منطقی ندارند که بر دیگران فائق آیند.
موضوعاتی را که شهید تاکید بیشتری بر آن ها داشته است
1- فرامین امام را که در تداوم انقلاب اسلامی نقش بس والا و ارزنده دارد موجب رسوایی و افشا شدن ماهیت دشمنان اسلام است کاملا در همه زمینه ها عملی نمایید و با آنان که با روحانیت و اسلامی مخالفند مخالف باشید.
۲- شما باید صلابتی همچون کوه استوار و مقاوم داشته باشید و بدانید آن روز که اسلام و قرآن کریم در خطر بیفتد باید همه هستی خود را از مال و جان در راه خدا و راه پاک انبیاء فدا کنیم و شما پدران و مادران هستید که باید فرزندانی مومن و جنگاور برای اسلام و نجات مستضعفین جهان از چنگال مستکبرین تربیت کنید.
1- توصیه می کنم که به فقرا کمک نمایید که این عمل شیوه پیامبران و ائمه معصومین و موجب رضایت و خشنودی خدا است.