سردی زمستان با گرمی وجود نوزادی در دوازدهم آذرماه سال 1339 هجری شمسی در خانه ای محقّر، اما با صفا و متدیّن در محلۀ چرخاب اردکان با هم در آمیخت و شادی لذّت بخشی به ارمغان آورد که دیگر سردی زمستان احساس نمی شد.
پدر خانواده (حاج محمّد آثاری) از فرهنگیان خوشنام و دلسوز و مورد احترام است. او و همسر متدیّنش بر اساس اعتقادات مذهبی خانوادگی و سفارش
ائمۀ اطهار- عليهم السّلام- نام این کودک خوش قدم را «علی» انتخاب کردند. گویا از همان اوّل به آنها الهام شده بود که این کودک یاور دین رسول الله(ص) و در خط مولایش علی(ع) خواهد بود و یک کودک عادی نیست.
کودکی را در سایۀ پر محبّت چنین پدری و در دامان مادری متعهّد و عاشق اهل بیت گذراند و همگام با رشد جسمی، پایه های اعتقادی و مذهبیش نیز مستحکم گردید و او را جوانی مؤدّب، با صفا، متدیّن، متعهد ، عاشق اسلام و اهل بیت ساخت.
در 6 سالگی به مدرسه رفت. چون پدرش به عنوان معلم در تهران استخدام شده بود؛ دورۀ ابتدایی را در دبستان ولی عصر(عج) قلهک با موفّقیّت گذراند و دورۀ راهنمایی و متوسطه را در مدرسۀ راهنمایی و دبیرستان نیاکان قلهک تهران در رشته ریاضی با توفیق هر چه تمام تر طی کرد. سپس در کنکور سراسری شرکت نمود و در رشتۀ الکترونیک دانشکده برق دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی پذیرفته شد.
علی دوّمین فرزند خانوادۀ آثاری بود که تربیت صحیح و مراقبت والدین، او را جوانی دوست داشتنی، کمک کار خانواده و دوست دار مردم به بار آورده بود. اهل نماز اوّل وقت، جماعت و نماز شب بود. مقیّد به انجام واجبات و ترک محرّمات بود. پیوسته با بچّه
مذهبی ها می جوشید. همه او را دوست می داشتند و او هم مردم را دوست می داشت.
16 ساله بود که انقلاب اسلامی ایران به رهبری خمینی کبیر (ره) آغاز شد و 18 ساله بود که طعم پیروزی آن را چشید. او همۀ وجودش در انقلاب بود و همۀ توان خود را برای انقلاب صرف می کرد. بسیار مخلص وباحیا بود. برای پدر، مادر و دیگران احترام بسیار قائل بود. در تعقیب اکثر نمازهایش دعای مرزداران اسلام قرائت می کرد. نه تنها در مراسم مذهبی دعا و قرائت قرآن شرکت می کرد، بلکه نسبت به تشکیل آن هم همّت داشت.
او عاشق امام و انقلاب بود. زمانی که به فرمان امام، جهاد سازندگی تشکیل شد، او که تشنۀ خدمت به مردم بود، وارد جهاد سازندگی اردکان شد و خدمت کردن به مردم پرداخت . در جلسات فرهنگی شهر نیز فعّال بود.
زمانی که دشمن بعثی به کشور ما حمله کرد؛ علی برای رفتن به جبهه، دیگر سر از پا نمی شناخت و کلاس درس و سنگر خدمت در جهاد را رها کرده و سنگر خاکی و عزّت آفرین را بر بستر نرم و آغوش خانواده ترجیح داد و در بسیج ثبت نام کرد و پس از فرا گرفتن آموزش نظامی، راهی جبهه شد و سنگر نشین عشق گردید.
مدّت 2 ماه و 22 روز از بهترین روزهاي جوانی و عمر با برکت خود را در جبهه و جهاد گذراند و مسئولیت تسلیحات گردان را در لشکر محمّد رسول الله به عهده گرفت.
در تاریخ 1362/01/23 در منطقۀ عملیات فکّه در عملیّات والفجر یک شرکت کرد و در این عملیّات به شدّت مجروح شد و با پرواز روح بلندش از جسم کوچکش به جنان پر کشید و شربت شهادت نوشید و به آرزوی دیرین خود دست یافت.
علی به این هم بسنده نکرد و اخلاص و پیروی خود از سالار شهیدان امام حسین --علیه السّلام- -را بعد از شهادت هم ادامه داد و جسد مطهّرش سال ها در کربلای ایران بر زمین ماند و به عنوان شهید مفقود، مدال افتخار دیگری برای خود و خانواده اش کسب کرد.
پیکر پاکش پس از 12 سال و 6 ماه دوری از وطن و چشم انتظاری خانواده اش در تاریخ 1374/07/05 به وطن باز گردانده شد و پس از تشییع باشکوه بر دستان و دوش مردم قدرشناس و شهید پرور اردکان در بهشت شهدا به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.