محمود در یکم فروردین سال ۱۳۴۴ خورشیدی در یکی از خانواده های تهیدست شهرستان زابل کودکی به دنیا آمد که او را محمود نامیدند. محمود هم زمان با حوادث انقلاب در سال ۵۷ در دوره راهنمایی مشغول تحصیل بود و به غم خردسالی توانسته بود در جریان مسائل روز جامعه قرار گیرد.
همراه شدن با حوادث نهضت و شرکت در مراسم و محافل گوناگون تاثیرات بسزایی در اعتلای اندیشه ی محمود داشت و شور و اشتیاق وی را نسبت به فراگیری معارف و خدمت در سنگر دفاع از ارزش های اسلامی مضاعف نمود.
محمود بهترین میدان را برای رسیدن به اهدافش ورود به سپاه دانست لذا ضمن اشتغال به تحصیل به عضویت سپاه پاسداران در آمد. پس از ورود به سپاه و قبل از عزیمت به جبهه در چندین مأموریت در سطح سیستان و نوار مرزی شرکت جسته، رشادت و فداکاری هایش را به نمایش گذارده بود.
در پایان سال ۱۳۵۹ برای نخستین بار اعزام بزرگی از سوی سپاه پاسداران به جبهه انجام گرفت. محمود که تنها ۱۵ بهار از عمرش گذشته بود، از بین مشتاقان توفیق حضور در میدان حماسه و خون را یافت.
به سال ۱۳۶۰، در ۱۷سالگی ازدواج نمود که ثمره اش دو فرزند به نام های اسماعیل و زینب می باشد. سپس برای دیدن دوره های مختلف یا خدمت، ناچار از اقامت در کرمان و تهران گردید. اما زندگی و اشتغالات آن، هرگز جنگ را از یاد محمود نبرد. گرچه در پشت جبهه نیز جز بسیج و رسیدگی به خانواده ایثارگران و محرومان کار دیگری نداشت.
علاقه محمود به حضور در صحنه های گوناگون انقلاب مدتی ایشان را از تحصیلات کلاسیک باز داشت. تا آن که از رهگذر خدمت در جایگاه های مختلف متوجه شد باید بر وسعت دایره معارف خود بیفزاید. چندی بعد محمود در حالی که در جبهه حضور داشت در امتحان ورودی دانشکده تربیت مربی سپاه شرکت نمود و پذیرفته شد و از شهریور ۱۳۶۳ موقتا از جبهه به قم انتقال یافت.
محمود پس از سامان دادن به امور زندگی در زابل و قم به جمع دوستان همسنگر در اهواز پیوست و پس از چند روز انتظار، نیروهای گردان ۴۰۹ که محمود فرمانده یکی از گروهان هایش بود راهی خط پدافندی شلمچه گردیدند.
تصمیم بر آن شد که محمود و نیروهایش تا فرصت مناسب در موضع انتظار بمانند و دیگر نیروها در خط پدافندی کانال پرورش ماهی مستقر شوند. برای آخرین بار بر آن شد تا دو روزه نزد خانواده اش به قم برود. پس از بازگشت، در آخرین مراحل قبل از حمله دشمن با هماهنگی مسئولان لشکر ثارالله تصمیم گرفته شد به خاطر حساسیت خط، به ویژه جناح راست، گردان ۴۰۹ محمود و نیروهایش در سمت راست محل الحاق لشکر ثارالله و تیپ الغدیر مستقر شوند.
هنگام حمله دشمن در تاریخ 1367/3/4 محمود با تمام توان و رشادت منطقه وسیعی را پوشش داده بود ولی بر اثر فشار دشمن بر نقطه الحاق و نیروهای مجاور، خط شکسته شد؛ پس از به هم خوردن سازمان نیرو و با گذشت چند ساعت از محاصره توسط دشمن، محمود در پی تقویت نیرو و وا داشتن آنان به پایداری بود؛ سپس برای آخرین بار، ایشان در حالی دیده شد که با رشادت، فریاد می زد : چهار نفر آرپی جی زن مرد می خواهم! که ناگاه هدف تیر کالیبر دشمن واقع شد و به آرزوی خود که مقاومت تا شهادت بود رسید.
طوبی لهم و حسن ماب. از آن پس منطقه به اشغال دشمن درآمد و جنازه های معطر شهید محمود و دیگر شهدای عزیز، بدون غسل و کفن بر خاک ماند تا آن که پس از هشت سال انتظار و تحمل غربت، باقیمانده ی اجساد مطهرشان توتیای چشمان منتظران شد و به خانه بازگشت.
یاد مطهرشان زمزمه ی نیمه شب یاران باد.
سال شمار دفعات اعزام به جبهه شهید غزنوی:
۱-سال ۱۳۵۹: خط پدافندی آبادان، ایستگاه هفت.
۲-سال۱۳۶۲: شرکت در عملیات خیبر، جزیره مجنون.
۳-سال۱۳۶۴: شرکت در عملیات والفجر ۸ - فاو
۴-سال۱۳۶۵: شرکت در عملیات کربلای ۱ - مهران (با عنوان فرمانده گروهان)
۵-سال۱۳۶۵: شرکت در عملیات کربلای ۵ - شلمچه
۶-سال۱۳۶۶: شرکت در عملیات و پدافند منطقه عملیاتی والفجر 10 - حلبچه
۷-سال ۱۳۶۷: حضور در منطقه عملیاتی جنوب - فاو، شلمچه و ... که نهایت تصمیم بر استقرار در خط پدافندی شلمچه شد.
۸-سال ۱۳۶۷: خلعت زیبای شهادت برازنده ی قامت رشید او شد.