شهيد غلامرضا برهان كه نام ديگرش فضلالله است در حقيقت فضل الهي در ميان امت بود، گل وجود او در تاريخ 1342/02/25 در مهريز در خانوادهاي روحاني شكوفا شد و در دامن مادري كه مربي قرآن بود و در خانهاي كه از عطر ترنم قرآن سرشار بود پرورش يافت همهي اهل محل وقتي به پدر بزرگوار او در نماز اقتدا ميكردند ميدانستند كه آن قامت پير و خسته از كار كشاورزي چه مقام والايي نزد خداوند دارد و پاي منبر پر سوز او در سوگ اهل بيت بويژه پنج تن آلعبا اشك ميريختند. وي كلام نوراني قرآن را نزد مادر فراگرفت و دوران تحصیل را تا مقطع ديپلم در شهرستان مهريز گذراند. او در آزمون تربيت معلم شركت كرد و پذيرفته شد، اما دانشگاه انسانسازي جبهه را فراموش نكرد و بارها به سرزمينهاي آسماني جبهه هجرت كرد تا سرانجام در تاريخ 1365/10/17 در خط پرافندي فاو عاشقانه
به ديدار معشوق شتافت و حلاوت شهادت را در كام عطشناك خويش احساس كرد.
ويژگيهاي شهيد:
غلامرضا از نظر اخلاق و رفتار يك انسان منحصر به فرد و دوست داشتني بود، در مكتب اهل بيت پرورش يافته بود و طوق ولايت بر گردن داشت چراكه از طريق خانواده بخصوص برادر بزرگ خويش با مصادر انقلابي و علماي دين آشنا شده بود. او در همهي عرصهها خودجوش و پرجوش بود، علاوه بر اين كه از افراد صاحب نام بسيج بود مسئوليت نمايندگي روزنامه جمهوري اسلامي و خبرنگاري آن را بعهده داشت، بسياري از رزمندگان با تشويق و جذبهي او راهي جبههها شدند، قبل از انقلاب نقشي پويا و سازنده در سازماندهي دانشآموزان و ديگر اقشار در راهپيماييهاي ضد شاه داشت. بعد از انقلاب هم در همهي صحنههاي پرشور انقلاب از جمله در حزب جمهوري اسلامي داراي فعاليت چشمگيري بود و در كنار دوستان شهيدش چون عبدالهي و قريشي و ... به وظايف اسلامي و انقلابي خويش ادامه ميداد ... .
صداي خوش:
اين بسيجي فعال در راهاندازي و برگزاري مراسم دعاي كميل و توسل نقشي فعال داشت و با صداي دلنشين خود اين دعاها را قرائت ميكرد. در جبهه نيز علاوهبر فرماندهي در سمت معاون گروهان، به زمزمهي اين دعاهاي ملكوتي ميپرداخت. هنوز ترنم صداي گرم او گوشها را مينوازد و دلتنگي نزديكان و دوستانش را شعلهور ميسازد.
.
«والسلام»