احمد پنجم فروردین سال 1335 دیده به جهان گشود . دوران دبستان را در مدرسه تعلیمات اسلامی رمضانی گذراند . دوران دبیرستان را در مدرسه رسولیان به پایان رسید و جهت ادامه تحصیل راهی تهران شد و در رشته تعاون مدرسه عالی بیمه مشغول مطالعه شد و در سال بعد مجددا در کنکور ورودی دانشگاه شرکت نمود و در رشته ی مردم شناسی(جمعیت شناسی) دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.
او ضمن تحصیل در دانشگاه در شرکت فیلکو مشغول به کار می شود تا اینکه انقلاب گسترش یافته و دانشگاه تعطیل می شود. لذا احمد از فرصت استفاده کرد. همراه با برادرش در کمک رسانی به مردم و رساندن نفت و آذوقه به خانه های دورافتاده شهر تهران می پردازد و بعد از پیروزی انقلاب از ساعت 7 صبح تا 2 بعد از ظهر در شرکت فیلکو کار می کرد و از 5/2 بعد از ظهر تا 8 شب در خبرگزاری پارس مشغول خدمت بود تا اینکه بعد از مدتی با توجه به داشتن زخم معده و ناراحتی دستگاه گوارش و خستگی از کار زیاد ناچار کار خبرنگاری را کنار می گذارد و تنها در شرکت فیلکو مشغول به کار می شود .
در دوران دبیرستان بود که با دکتر پاک نژاد آشنا شد و ایشان مشاور احمد در تمام زمینه ها بودند. علاقه ی او به شهید دکتر پاک نژاد به قدری زیاد بود که هر بار به یزد می آمد تا به دیدار ایشان نمی رفت به تهران باز نمی گشت .
شهید احمد اخلاص همواره از محیط اجتماعی ای که نظام فاسد پهلوی ایجاد کرده بود و جوانان را به سمت بی حیایی و تباهی سوق می داد، رنج می برد و از همان ابتدا در ضمن مطالعه، با دوستان بسیار به بحث و گفتگو می پرداخت و آنان را به مطالعه و رفتن به مجالس مذهبی و دوری جستن از فرهنگ مبتذل غربی حاکم بر جامعه تشویق می کرد .
او در خانه نیز مشاوری برای مادر و برادری خوب برای دیگر خواهران و برادرانش بود به طوری که یک بار خاله او پیشنهاد می دهد تا احمد برای جوانان فامیل در زمینه های مختلف کلاس بگذارد که به تشکیل کلاس نرسید و ایشان به شهادت رسیدند .
شهید احمد اخلاص در دوران تحصیل سختی های زیادی را متحمل شد چنانکه خود او چنین می گوید :حدود 5 سالی است که مجرد زندگی می کنم. 5/3 سال است از خانواده جدا شده ام. در 5 سال محیط مجردی از محیط بی خبری و پادویی بزرگتر ها تا محیط الواطی و محیط خدا و نور و ایمان هر کدام به طور نسبی گذرانده ام و حال در طلب محیطی هستم که بتوانم بهتر رشد کنم، خودم باشم و خودم را بهتر بشناسم ، حس کنم مفیدم، تکیه کنم و تکیه گاهی مطمئن باشم. البته مسلمانم، علاقه مند به اسلام و تقوا، ولی هنوز آن نور و روح ایمان و معنوی را که می خواهم در من به وجود نیامده .