شهید محمدعلی مزیدی فرزند قاسم در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. دوران کودکی خود را به علت موقعیت خانوادگی در شهر و روستا گذراند. در سن ۶ سالگی با آن که جثه کوچک و کودکانه ای داشت در شرف آباد رستاق یزد روانه مدرسه ابتدایی شد ولی برخلاف رشد ظاهری و قیافه کودکانه ای که داشت رشد فکری خوبی داشت و شاگرد ممتاز و سرشناس روستایش بود.
بعد از سه سال که در روستا درس خواند برای ادامه تحصیل به شهر آمد و در دبستان ۱۷شهریور کنونی مشغول تحصیل شد و سپس دوره راهنمایی را با موفقیت گذراند. در دوره متوسطه بود که شناخت واقعیش به اسلام با مطالعه کتب اسلامی و شرکت فعال در انجمن اسلامی مدرسه شکل گرفت و این شناخت با مبارزات سیاسی، مذهبی، اجتماعی و عقیدتی در دوران دبیرستان به اوج خود رسید.
با شروع مبارزات مردم به رهبری امام امت خمینی کبیر فعالیت ایشان بیش از پیش شد. قبل از اوج گیری مبارزات امت قهرمان، اعلامیه و عکس و پیام های امام را بدون هیچ ترس و واهمه ای از مزدوارن طاغوت بین رفقا و خانواده اش پخش می کرد.
بعد از دهم فروردین ایشان جای همیشگی اش در مسجد بود. در پایین کشیدن مجسمه طاغوت ایشان یکی از فعال ترین افراد بود. به طور خلاصه ایشان از جمله افرادی بود که با سرعت همگام با انقلاب پیش می رفت. بعد از پیروزی انقلاب قبل از افشا شدن چهره منافقین و گروهک ها ایشان از کسانی بود که سعی در افشا کردن چهره این مزدوران شرق و غرب داشت.
شهید مزیدی پس از گرفتن دیپلم در تابستان همان سال برای زیارت امام رضا عازم مشهد مقدس بود که اتوبوس حامل وی در بین راه تصادف نمود و همین تصادف باعث شد بیش از ۵ ماه در یکی از بیمارستان های تهران بستری شود. در مدتی که در بیمارستان بود فرصت خوبی داشت برای مطالعه کتب سیاسی، عقیدتی و به خصوص کتب آقای مطهری که بدان علاقه داشت. بعد از ۵ ماه با آن که در یکی از پاهایش میل پزشکی بود از بیمارستان مرخص شد و همین مسئله موجب شده بود که پایش کمی لنگ بزند.
برای مدت کوتاهی در مغازه برادرش مشغول به کار شد و در ضمن در کنکور و ورودی تربیت معلم شرکت نمود. در هنگام تشکیل پایگاه مقاومت خطیره جزء اولین افرادی بود که در این پایگاه ثبت نام نمود و شروع به فعالیت کرد. در رابطه با همین پایگاه از سوی بسیج سپاه پاسداران یزد برای اولین بار روانه جبهه های حق علیه باطل گردید.
بعد از مدتی مبارزه در بانه کردستان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تماس با گروه اعزامی به بانه خواستار بازگشت شهید مرندی گردید چرا که وی در امتحان ورودی دانشکده تربیت معلم قبول شده بود و می بایست در این سنگر خود را آماده می کرد. پس از بازگشت از بانه و مدتی تحصیل در این دانشکده برای دومین بار به طور داوطلب به جبهه واقع در خوزستان رفت. شهید در نامه هایش مکرر سفارش به اطاعت از ولایت فقیه و شرکت در راهپیمایی ها و جلسات می کرد.
موقعی که مأموریتش در جبهه تمام شد مدتی دیگر به تحصیل مشغول گردید. با شروع حمله بیت المقدس برای سومین بار با جمعی از دوستان دانشکده اش در جبهه خونین شهر رفت. طریقه شهادت او به نقل از یکی از دوستان شهید چنین می باشد: پس از پیشروی به سوی شلمچه و فتح هدف های تعیین شده مشغول استحکام مواضع پدافندی می شوند که یکی از گلوله های خمپاره بعثیون به جمع شهید مزیدی و دو تن دیگر از یارانش می خورد و هر سه بدین ترتیب به لقاء الله می پیوندند و مزیدی عزیز در حالی که از ناحیه پیشانی و یک دست مجروح شده بود به آرزوی دیرینه اش رسید.