محمدعلی در سال ۱۳۴۳ در خانواده ای مذهبی ولی مستضعف چشم به جهان گشود و دوران کودکی خود را در دبستانی از توابع بهاباد به نام درب هنز گذراند و بعد از گذشت چند سال به شهرستان یزد مهاجرت نمود و دوران متوسطه را در یزد گذراند تا این که به اخذ دیپلم رسید.
با گرفتن دیپلم برای دانشگاه ثبت نام نمود و قبول شد و برای ادامه تحصیل به شهرستان بابل رفت ولی باز هم دست از جبهه نکشید و دانشگاه را ترک کرد و باز برای تربیت معلم قبول شد که مدتی به دروس خود ادامه داد ولی از رفتار او معلوم بود که علاقه به درس ندارد و باز هم هر چند مدت به جبهه می رفت.
وی از جبهه که برمی گشت خود را برای امتحانات آماده می کرد و هنگامی که امتحانات خود را به پایان می رساند باز به جبهه می رفت. با این حال که محمدعلی سر کلاس حاضر نبود نمرات خوبی می گرفت و گویی که او علم خدایی داشت. محمدعلی غیر از دروس خودش به کتاب های خارج از درس هم علاقه فراوانی داشت.
هنگامی که از جبهه بازمی گشت هیچ وقت در جای خود ساکت نبود یا به دعای کمیل و یا نماز جمعه، نماز جماعت و جلسات دیگر می رفت و همیشه تقوی و عدالت را در نظر می گرفت و آن قدر کوشا و مهربان بود که حتی مانند پیامبر اکرم (ص) به کودکان احترام می گذاشت.
محمدعلی ساعت خود را که می دانست از پول خودش می باشد و اختیارش را دارد در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که به قحطی زدگان آفریقایی بدهید. در کتاب هایش که نگاه می کنیم خاطرات فراوانی بر جای گذاشته و از بعضی مطالبی که نوشته معلوم است که عاشق شهادت بوده و در جستجوی خدا بوده که اینک به مقصود رسیده است.
او در طول زندگی خود ۱۰ مرتبه به جبهه رفت و در پنج عملیات شرکت نمود که در چهار عملیات زخمی و در عملیات پنجم به درجه شهادت نائل آمد. در عملیات اول از ناحیه پا و در مرحله دوم از ناحیه کف پا و در مرحله سوم از ناحیه گوش و در مرحله چهارم از ناحیه دست و پهلو که حتی اعصاب دستش قطع شده بود که پس از مدتی از زیر عمل بیرون آمد و بهتر شد با همان دست مجروح به جبهه رفت و چون که دستش مجروح بوده فرمانده یکی از گروهان ها به نام گروهان حزب الله شده بود در طول این مدتی که در جبهه بوده فنون شنا و غواصی را تمرین می کردند تا برای عملیات آماده باشند.
عاقبت در عملیات والفجر هشت که داوطلبانه هشت نفر عملیات را شروع می کنند و خود را به سنگرهای عراقی می رسانند در تاریخ 64/11/21 در اروندرود به درجه رفیع شهادت می رسند ولی با این که این هشت نفر به شهادت می رسند دیگر برادران راه شان را ادامه می دهند و به پیروزی می رسند.