شهید عبدالرضا علی خانی در بیست و هشتم اردیبهشت ماه سال 1338 در شهر آبادان و در خانواده ای مذهبی و متوسط دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در آبادان با نمرات عالی به اتمام رساند و وارد دبیرستان شد. با توجه به استعداد زیادی که داشت دوران دبیرستان را نیز به سرعت پشت سر گذاشت و در سال 1355 موفق به اخذ دیپلم تجربی گردید.
در دوران تحصیل به علت علاقه جانبی به آموختن زیان انگلیسی، در یکی از آموزشگاه های زبان آبادان ثبت نام کرد و بعد از دو سال تلاش و زحمت توانست موفق به اخذ بالاترین مدارک آموزشگاه مذکور گردد. در طول تحصیل هیچ گاه ار فعالیت های روزانه کناره نگرفت و در اوقات تعصیلی مدارس، مشغول به کار و تلاش بود و به وضع اقتصادی خانواده که در آن زمان زیاد مطلوب نبود، کمک های بسیاری کرد. سومین فرزند خانواده بود و اخلاق و رفتار نیکویی داشت. همیشه نسبت به افراد مستضعف جامعه حساس بود و به دلیل کمک های بسیارش به فقرا در بین دوستان و آشنایان زیانزد بود. بعد از اخذ دیپلم تصمیم گرفت تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه دهد و به همین منظور سال 56 در امتحان زبان شرکت کرد و ضمن قبولی در آن، جهت ادامه تحصیل به کشور بنگلادش عزیمت نمود. در آن جا رشته پزشکی را جهت تحصیل انتخاب کرد و مصمم بود که پس از پایان تحصیلات، جهت خدمت به مردم به کشور بازگردد. وی توانست سال اول دانشگاه را –با این که دیرتر از دیگران شروع کرده بود- با تلاش و زحمت فراوان، با نمرات عالی به اتمام برساند. اما با اوج گیری انقلاب اسلامی در ایران و به خطر افتادن رژیم شاهنشاهی، چماق داران ساواک و مزدوران شاه در کشورهای مختلف از جمله در «داگا» پایتخت بنگلادش، دانشجویان مسلمان ایرانی را مورد حملات وحشیانه و ضرب و شتم خود قرار دادند. این حملات در برخی موارد منجر به قتل چندین دانشجوی ایرانی مقیم داگا گردید و به همین دلیل وی به اجبار همراه با تعدادی از دانشجویان هم دوره اش به ایران بازگشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه جندی شاپور اهواز(شهید چمران) ثبت نام نمود، اما به علت کمبود استاد در رشته پزشکی، مجبور به ادامه تحصیل در رشته زیست شناسی شد و تحصیل مجدد در این رشته را آغاز نمود.
در نیمه دوم سال 59 و با شروع جنگ تحمیلی به همراه خانواده از آبادان به شوشتر مهاجرت نمود. با آغاز انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه های کشور مجددا تحصیلاتش نیمه تمام ماند. کمی بعد خود را به آمورش و پرورش شوشتر معرفی کرد و به خاطر مهارتش در زبان انگلیسی، به عنوان دبیر به تدریس زبان در مدارس شوشتر از جمله دبیرستان های «پاسداران انقلاب» و «شهید مفتح» مشغول شد.
در نیمه اول سال 61 و در بحبوحه جنگ، ندای امام امت را لبیک گفت و سه ماه متوالی در جبهه های حق علیه باطل شرکت نمود و به خاطر فشردگی و سنگینی کارها به مرخصی نرفت. در آبان ماه همان سال مجددا به جبهه اعزام شد.
وی سرانجام مورخ 61/11/18 در عملیات «والفجرمقدماتی» در مصاف با دشمنان اسلام به لقاءالله پیوست. متاسفانه از پیکر پاک این شهید عزیز اثری بر جا نمانده است و خون سرخش همچنان آسمان را به مظلومیت خویش گواه دارد.