فعاليت هاي سياسي – مذهبي
در سال 1354، فعاليت هاي او در دانشگاه شكل گرفت و تماس هايش تشكيلاتي شد. وي براي مبارزه با رژيم شاه نقش تعيين كنندهاي را در رهبري مبارزات دانشجويي دانشگاه اهواز و غير دانشگاهيان به عهده گرفت. در سال هاي 55 و 56 كه مبارزات ملت مسلمان به اوج خود نزديك ميشد او از عناصر هدايت كننده تظاهرات عليه رژيم بود.
در همين هنگام با برادران گروه منصورون ارتباط بيشتري برقرار كرد. فعاليت هاي اين گروه در بهبهان عبارت بود از: آگاهي دادن به مردم، متشكل كردن برادران حزبالله، انجام عمليات نظامي عليه عمال رژيم شاه و ...
در بدو تشكيل اين گروه وارد شاخه نظامي شد و رهبري برخي عمليات مسلحانه را در آن زمان به عهده گرفت.
او حتي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي براي جلوگيري از اقدامات احتمالي چماق به دستان شاه، تيم هاي گشتي را براي حفظ و امنيت شهر و نواميس مردم سازماندهي كرد و با همكاري برادران ديگر طرح تشكيل تعاوني هاي امام را براي تامين مايحتاج مردم ارائه داد.
شهيد بقايي نسبت به اصالت حركت هاي انقلابي تعصب داشت و در جريان انقلاب، در همه صحنهها فعالانه شركت ميكرد و با هوشياري خاصي ترفندهاي دشمنان اسلام به ويژه منافقين را شناسايي و در جهت خنثي نمودن آن ها اقدام مينمود.
نقش شهيد پس از انقلاب اسلامي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در دادگاه انقلاب اهواز مشغول به كار شد.
شهيد بقايي در خنثي كردن و سركوبي توطئه آمريكايي خلق عرب (كه در خوزستان راهانداخته بودند) نقش چشمگيري داشت، به طوريكه با زحمات و فداكاري هاي او، ضربات شديد و مهلكي به اين گروه دستنشانده وارد شد.
كار نظامي او پس از انقلاب هم ادامه داشت. فعاليتش را در اين زمينه با حضور در كميته و شهرباني آغاز كرد و اقدامات همهجانبهاي را در جهت به دام انداختن سرسپردگان رژيم پهلوي كه در آن زمان متواري بودند، انجام داد.
در كنار اين فعاليت ها او معقتد بود كه جامعه بعد از پيروزي انقلاب احتياج به كارهاي فرهنگي دارد. به همين خاطر به تشكيل كانون نشر فرهنگ اسلامي در بهبهان پرداخت، كه فعاليت هاي اين كانون در زمينههاي فرهنگي– تبليغي شهر بسيار موثر بود.
شهيد بقايي به علت تبحر و ذوقي كه به كارهاي تبليغاتي داشت در زمينه تهيه پوستر، نوار سخنراني، فيلم، ويديو، طراحي، نقاشي و خطاطي وارد عمل شد و نمايشگاهي از جنايات رژيم شاه و اسناد ساواك در شهر بهبهان را به نمايش گذاشت. او خود طراح و خطاط زبردستي بود و با خط زيبايش، احاديث اهل بيت عصمت و طهارت (ع) را مينوشت و بر در و ديوار شهر نصب ميكرد
با گذشت مدتي از پيروزي انقلاب اسلامي به دانشگاه رفت و هنگامي كه بنا به فرمان حضرت امام(ره) در خرداد سال 1358 جهاد سازندگي تشكيل به عضويت جهاد بهبهان درآمد و مدتي در آنجا مشغول فعاليت بود.
وي تا اوايل جنگ تحميلي تقريباً با همه ارگان هاي انقلابي در ارتباط بود و با حضور فعالانه خود و ارائه راهحل هاي ابتكاري باعث حفظ روح اميد، تحرك و نشاط در همگان ميشد.
پيش از آغاز جنگ تحميلي به توصيه سردار محسن رضايي (فرمانده محترم كل سپاه) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و در واحد روابط عمومي (تبليغات – انتشارات) سپاه اميديه به فعاليت مشغول شد. با تشكيل دفتر هماهنگي و تحقيق و بازرسي در سپاه خوزستان و انتخاب شهيد دقايقي به عنوان مسئول اين دفتر، وي جهت همكاري با ايشان به اهواز منتقل شد.
ويژگي هاي اخلاقي
زندگي پرافتخار اين شهيد بزرگوار پيوسته قرين با عبادت و زهد و خداجويي بود، او از كودكي به مسائل مذهبي علاقمند بود و چند سال قبل از اينكه به سن تكليف برسد، نماز ميخواند و روزه ميگرفت و احكام ديني را به خوبي عمل ميكرد.
از كودكي با مسجد مانوس بود و به طور فعال در جلسات قرائت قرآن شركت ميكرد و توجه زيادي به دعا و زيارت ائمه اطهار (ع) داشت، آنقدر براي ذكر مصائب اهل بيت(ع) اهميت قايل بود كه ميگفت: همين مراسم روضهخواني ما را نگه داشته است.
براي اقامه نماز اهميت فوقالعادهاي قائل بود. همواره تلاش ميكرد نماز به جماعت خوانده شود. در هنگام بجا آوردن فريضه نماز آنقدر خشوع داشت كه وقتي برادران همرزمش او را در آن ميديدند به حالش غبطه ميخوردند.
شهيد بقايي علاقه زيادي به حضرت امام خميني(ره)، و روحانيت داشت و فقط با حركت هايي كه در خط امام بود و با كلام روحاني معظمله مطابقت داشت، همراهي ميكرد.
معتقد بود كه گروه گرايي براي انسان تعصب و عجز فكري بوجود ميآورد و ميگفت: شما فقط ببينيد حضرت امام خميني(ره) چه ميگويد، از آن تبعيت كنید.
در مبارزات سياسي – مذهبي هرگز خودسرانه عمل نميكرد و سعي بر اين داشت كه مبارزاتش در مسير مكتب باشد، در واقع، انقلابي بودن مجيد با مكتبي بودنش قرين بود. و سعي ميكرد در زندگي، كار و مبارزه، با جواز شرعي عمل كند.
شهيد بقايي علاقه عجيبي به نيروهاي بسيج مردمي داشت و هرجا مشكلي پيش ميآمد از آن ها دفاع ميكرد. رفتار او با نيروهاي بسيجي آميخته با ملاطفت و مهرباني بسيار بود. با آن ها نشست و برخاست ميكرد و با آن ها غذا ميخورد. بارها مشاهده ميشد وقتي در مسيرش بسيجي ها را ميديد، از ماشين پياده شده و با آن ها مصافحه ميكرد. او ميگفت: يكي از رمزهاي موفقيت ما قدرداني از نيروهاي مردمي است.
تيمسار دريادار شمخاني (فرمانده محترم نيروي دريايي) در اين مورد ميگويد:
اصلاً مجيد خودش يك بسيجي بود. اگر ميخواستيد بدانيد بسيجي چه كسي است بايد سراغ مجيد ميرفتيد. البته بسيج به مفهوم از جان گذشته، به مفهوم عاشق ولايت و حضرت امام خميني(ره)، به مفهوم منتظر امام زمان(عج)، به مفهوم ذوب شده در خط امام حسين(ع). پاسداران فراواني هستند كه بسيجياند و يكي از اين پاسدارها مجيد بود.
شهيد بقايي از جمله كساني بود كه هيچگاه خود را در ميان عناوين و مقام ها گم نكرد و شخصيت والاي الهياش را به اين مسائل نفروخت. او با تمام امكاناتي كه ميتوانست در اختيار داشته باشد، فردي بسيار قانع، متواضع، باوقار، منصف و كم توقع بود.
سردار فرماندهي محترم كل سپاه در توصيف ايشان چنين گفتهاند:
شهيد بقايي اسوه تقوي بود و تقواي ايشان در جبهههاي جنگ مشخص و روشن و زبانزد خاص و عام بود. از جمله فضايل خوب و زيبايي كه ايشان داشت اين بود كه حتي در بين راه كه وقت نماز ميرسيد از ماشين پياده ميشد و نماز را به موقع (ولو در كنار جاده) ميخواند.
نمازهاي شب و دعاهاي خاص ايشان و آن اخلاق و حجب و حياي خاصي كه در قيافهاش نهفته بود از او يك اسوه تقوي بوجود آورده بود و هنوز هم كه هنوز است از شهدا اسوه ما مجيد بقايي است.
آنقدر به فكر قيامت بود كه هرگاه در جلسات سخنراني از عقوبت خدا سخن گفته ميشد اشك ميريخت. شهيد بقايي تاكيد و اصرار خاصي بر خواندن دعاي عهد در هر روز داشت و مستحبات و واجبات خود را به دقت انجام ميداد.
با قرآن انس عجيبي داشت.همواره يك جلد قرآن كوچك با خود به همراه داشت و در هر فرصتي به تلاوت آيات آن ميپرداخت و سعي داشت آن را حفظ كند.
نحوه شهادت
قبل از عمليات والفجر مقدماتي قرار شد كه عدهاي از مسئولين و فرماندهان نظامي جنگ، ديداري با حضرت امام خميني(ره) داشته باشند، اما شهيد بقايي گفته بود كه بايد براي شناسايي اين عمليات در منطقه بمانيم، به همين دليل او به همراه عدهاي ديگر از جمله شهيد حسن باقري در منطقه عملياتي ماندند و صبح روز بعد به اتفاق ايشان و چند تن از فرماندهان ديگر با دو دستگاه جيپ جهت شناسايي منطقه به طرف محل مورد نظر حركت كردند.
شهيد بقايي در طي مسير مشغول تلاوت قرآن و حفظ سوره والفجر بود. او به كمك يكي از دوستانش اين سوره شريفه را از حفظ ميخواند. پس از رسيدن به مقصد، همگي از ماشين پياده شده و به طرف سنگر ديدهباني حركت نمودند. ايشان در بين راه به برادران همراه ميگويد: آيا ميشود انسان به اين درجاتي كه خداوند در قرآن فرموده است، برسد كه:«یا اَيتها النَّفس المُطمَئنَّه ارِجِعي الي ربِّكِ راضيَهً مرضيهً فَادخُلي في عِبادي وَادخُلي جَنَّتی»؟
و آيا خدا توفيق اين امر مهم را به انسان ميدهد كه به آن مرحله عالي نايل گردد؟
هنوز كلام مجيد به انتها نرسيده بود كه خمپاره دشمن به نزديكي آنان اصابت كرد و او جواب سئوال خود را با فوران خون مطهر و قطع پاهايش دريافت نمود و بدين سان عاشقانه و خالصانه به سوي پروردگار خويش پرواز كرد و به درجه قرب و رضوان الهي دست يافت.