احمد درسال 1337 در آبادان به دنیا آمد. مادرش برای تولد وی 13 سال ذکر خدا گفت و به رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار (ع) متوسل گشت، تا درهای رحمت خداوندی به رویش گشوده شد و احمد متولد شد.
او تحصیلات ابتدایی خود را دردبستان سعدی آبادان گذراند و در 14سالگی به مطالعات مذهبی روی آورد. به دنبال بازنشستگی پدر، او و خانواده به اصفهان مهاجرت کردند. او ادامه تحصیلات خود را دردبیرستان های حافظ، ابونعیم و صائب اصفهان به انجام رسانید و در سال 56 در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد. حضور وی در صحنه انقلاب اسلامی به دنبال قیام مردم مسلمان ایران در19دیماه 56 بیشتر شد و با شرکت در راهپیمایی ها و جلسات بحث و نصب اعلامیه ها و سخنان امام به نشر اهداف و عقاید حضرت امام همت گماشت.
روح حساس او با درد محرومان آمیخته بود. او بارها فساد، بی بند و باری, غارت و چپاول بیت المال، بی توجهی به مذهب، اختناق و نبود آزادی ها و همه پوچی های رژیم طاغوت را افشا نمود و معتقد بود که انقلاب اسلامی قادر است دستاوردهای شوم رژیم طاغوت را نابود و نظام قسط و عدل را برپا نماید. او تمامی تلاشش را در این جهت صرف کرد. به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، با مشاهده عملکرد دولت موقت و شیوه های اصلاحی ورفرمیستی (به جای روش های انقلابی) خیلی زود از آن قطع امید کرد اما با توجه به اینکه دشمنان داخلی و خارجی با متوسل شدن به انواع حیله ها و مکرها از اشتباهات و ضعف های دولت موقت در جهت نابودی اهداف آتی انقلاب نوپای اسلامی استفاده می کردند، بسیار هوشیارانه به انتقاد سازنده از عملکرد اصلاحی آن ها می پرداخت.
به دنبال مسأله انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، به عضویت هیأت واگذاری زمین استان اصفهان درآمد. علاقه به کار از ویژگی های اخلاقی او به شمار میرفت. برخوردهای سازنده اش به گونه ای بود که طولی نکشید محبوب قلوب محرومانی شد که بعد از انقلاب چشم به راه حضور انقلاب در روستاهای دور افتاد بودند. او با صبر و حوصله دردهایشان را می شنید و سعی می کرد دل های پر از درد این وارثان حقیقی زمین را تسکین دهد.
دادخواه به راستی در کوتاه مدت توانست دادخواه حق مظلومان از ظالمانی گردد که بعد از پیروزی انقلاب همچنان وقیحانه و به چپاول و استثمار روستاییان محروم مشغول بودند. احمد با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و درکنار برادران جهادگر به خدمت مشغول شد.
او معتقد بود که در راه دین و جانبداری از حق، معلول شدن، شهید شدن و ایثار مال دنیا مسأله ای نیست. او معتقد بود که دنیای استکباری نمی تواند آزادگی و استقلال ما را تحمل کند و لذا نبایستی چیزی جز عناد و دشمنی از سردمداران کفر و استکبار انتظار داشت. او می گفت: امروز حاکمان خود فروخته عراق را فرستاده اند و فردا دیگری را، پس جنگ برای ما تمام شدنی نیست، حتی اگر روزی جنگ توپ و توپخانه تمام شود، جنگ را در چهره اقتصادی، سیاسی و غیره به ما تحمیل خواهند کرد. بنابراین نبرد با متجاوزین بعثی را بخشی از مبارزه مستمر جمهوری اسلامی با دنیای کفر و الحاد می دانست و آن را به عنوان دینی بر دوش همه طالبان استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی می دانست. زندگی این معلم اخلاق با ازدواجش که به سادگی برگزار شد هیچ تغییری نکرد. حتی اگر کسی گله ای یا شکایتی از اوضاع مادی و اقتصادی می نمود، وضعیت سخت و طاقت فرسای طبقات محروم را برایش یادآور می شد.
در آغاز چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در تأیید بیعتش با رهبر و شهیدان گلگون کفن، مدتی را در جبهه بود و با شنیدن زمزمه آزاد سازی خونین شهر، جهت شرکت در عملیات بیت المقدس مجددا عازم کربلای خوزستان شد و به عنوان مسئول واحد مشترک مهندس رزمی سپاه جهاد و ارتش در محور فارسیات انتخاب گردید.
عاقبت در طلوع خورشید سیزدهم رجب، مطابق با 17 اردیبهشت 61 به شهادت رسید و بیعتی را که با خمینی بسته بود، با خونش جاودانه کرد.