زندگی نامه
شهید محمد قزباف نژاد در بیست و پنجم شهریور سال ۱۳۴۵ در خانواده ای متدین و مومن در شهر خرمشهر متولد شد که برای نور و برکت منزل نام او را محمد نهادند و از آن جا بود که ریشه حب و عشق به ائمه اطهار (ع) را در وجودش بذرپاشی کردند و روز به روز که بر او سپری می شد علاقه اش به ائمه اطهار بیش تر و مخلص تر می شد به طوری که در همان اوان کودکی صحبتش را با قرائت قرآن جلا و صفا می بخشید و تا زمان حیات قرآن و عشق به ائمه اطهار را بهترین شفیعان خود می دانست.
وی در سن ۶ سالگی دوران تحصیلی خود را در دبستان ملی علوی که مسئولیت آن را امام جماعت مسجد جامع خونین شهر به عهده داشت و زیر نظر معلمین دلسوز و متدین شروع کرد و تا کلاس پنجم در آن دبستان مشغول به تحصیل بود.
شهید محمد سال اول راهنمایی بود که انقلاب اسلامی به زعامت از رهبری حضرت امام خمینی به اوج خود رسید و او با شرکت در جلسات قرآن و محافل اسلامی و با فعالیت در تبلیغات مدرسه اظهار وجود و طرفداری می نمود تا این که مزدوران از خدا بی خبر بعثی حمله به ایران اسلامی را شروع کردند که شهید تا آخرین لحظات سقوط خونین شهر با سپاه پاسداران خونین شهر همکاری می نمود تا بلاخره زیر آتش شدید بعثیان مجبور به یک هجرت تحمیلی به کاشان شدند و با کمال حزن و اندوه خونین شهر پر از خاطره را وداع کردند. در کاشان در عین این که به درس و فراگیری علم مشغول بود با شرکت فعال خود در بسیج سپاه پاسداران فعالیت خود را در امور فرهنگی ادامه می داد و در تابستان ۱۳۶۱ همراه برادران سپاه به کردستان رفته و مدت سه ماه در آن جا به فعالیت های فرهنگی و تبلیغی بر علیه احزاب چپ و منافقین اقدام می کند ولی مجددا برای ارتباط نزدیک با جبهه های جنوب خصوصا خونین شهر به همراه خانواده به دزفول می آیند و در همین شهر به ادامه تحصیل در هنرستان شهید بهشتی مشغول می شود که در این چند سال عضوی موفق و موثر برای انجمن اسلامی هنرستان واقع می شود که به تبلیغ خط خونین اسلام و معرفی اسلام همت می گمارد.
شهید محمد بعد از اتمام دوران هنرستان در کنکور سراسری شرکت کرده و موفق می شود تا به ادامه تحصیل در آموزشکده فنی تبریز در رشته راه و ساختمان گردد. وی در دانشکده نیز عضو انجمن اسلامی گشته و فعالیت خود را در سطح بالاتر ادامه می دهد. بعد از طی مقداری از دروس به عنوان دانشجوی بسیجی در تاریخ 1365/1/25 از طریق لشکر عاشورا راهی جبهه های نور علیه ظلمت گشته و بعد از مدتی منتقل به لشکر ۷ ولی عصر می گردد.
بعد از شرکت در عملیات پیچ انگیزه جهت ادامه تحصیل به تبریز رفته و امتحانات خویش را با موفقیت به اتمام می رساند. وی در تاریخ 65/9/25 جهت عهد و پیمانی که با جبهه و شهدا داشت در مهندسی رزمی سپاه یکم راهی جبهه های نور علیه ظلمت گشته و در مهندسی رزمی سپاه یکم شروع به فعالیت می نماید.
از آن جا که از دوران کودکی در نقشه کشی و امور مهندسی همیشه یار و همکار پدر خویش بوده خیلی سریع طرح ها و زحمات شهید، مورد پسند مسئولین طرح و عملیات قرار می گیرد و مجددا بعد از اتمام مأموریت داوطلبانی سه ماه در واحد طرح و عملیات مهندسی قرارگاه کربلا ادامه فعالیت داده تا این که در تاریخ 66/1/25 مطابق با نیمه شعبان میلاد با سعادت حضرت ولی عصر(عج) بر اثر بمباران هوایی مزدوران بعثی از ناحیه سر و صورت مجروح شده و به بیمارستان امام خمینی تبریز اعزام می شود و در همان جا هنگام عمل جراحی بر روی عاشقانه و خالصانه به شهادت نائل می شود.
از خصوصیات بارز دانشجوی شهید می توان رعایت احترام و ادب نسبت به بزرگتر از خود را نام برد و همیشه شعار شهید، انجام دادن صله رحم بود که در بین اقوام خویش معروف بود.