سيدمهدي حياتي ركني
نام پدر : سيد محمدعلي
دانشگاه : امام صادق عليه السلام تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : معارف اسلامي و علوم سياسي
مكان تولد : دزفول (خوزستان)
تاريخ تولد : 1345
تاريخ شهادت : 1367/02/25
مكان شهادت : سيدصادق عراق
عمليات : بيت المقدس 6

بسم الله الرحمن الرحيم

در يكي از روزهاي پاك خدا، هنگامي كه خورشيد درست در وسط آسمان حقانيت و نورانيت خويش را نثارمان مي كرد و مناديان حق از مناره هاي مسجد نداي الله اكبر سر مي دادند. در گرداگرد خانه اي از خانه هاي شهرمان فرشتگان در زمين نويد تولد كودكي "سيد" از سلاله پيامبر را به ملكوتيان مژده دادند. تولد فرزندي پاك و معصوم كه روز دوازدهم شهريور ماه سال 1345 نخستين روز از بهار عمرش محسوب مي شد و باز همان فرشتگان خوب خدا در گوش پدر و مادر اين فرزند طنين انداختن كه نامش را "سيد مهدي" گذراند تا از پاسداران حريم پاك امام مهدي (عج) موعود باشد. سيد مهدي چهارمين فرزند خانواده شد، گلي زيبا و معطر با چهره اي مظلومانه و تبسمي هميشگي، بسيار جدي و تيز هوش، داراي حجب و حياي خاصي كه همه را مجذوب خويش مي كرد.

پسري كوچك با تفكري بزرگ و هوش و استعدادي سرشار، تحصيلات ابتدايي را در دبستان امام با كسب بهترين نمرات و جوايز متعدد طي نمود و سپس راهي مدرسه راهنمايي كدخدا شد و كم كم توسط راهنمائي ها و ارشادات برادرش سيد مصطفي كه به عنوان مربي و معلمي دلسوز براي او بود انقلاب عظيمي در او ايجاد شد و اين امر باعث شده بود كه روح شهادت طلبي در او بوجود بيايد و اين حقيقتي است كه در نوشته هايش به خوبي ديده مي شود او از همان ابتداي حركت راستينش به اين مسئله صريحاً‌ معتقد بود كه قبل از هرگونه فعاليت و ديگرسازي بايد به خودسازي پرداخت و خود مصداق عيني اين مسئله بود بطوريكه در تمام امور زندگيش از روي برنامه و نظم كار مي كرد، نمازهاي به موقع و اكثراً جماعت و عبادات واجب و مستحبي او، دعاهاي خالصانه او و قرائت و حفظ قرآن او همه نشانگر تقوا و پاكي او بود.

بعد از اتمام تحصيلات دوره راهنمايي به دبيرستان سعيد نفيسي وارد رشته اقتصاد مشغول درس خواندن شد او علاوه بر اينكه شاگرد زرنگي محسوب مي شد، مسؤليت انجمن اسلامي دبيرستان و در همين حال در حزب جمهوري اسلامي مشغول فعاليت بود و به خاطر بينش باز فرهنگي و سياسي او به عنوان مسؤل آموزش شاخه دانش آموزي و مسئول بخش نوجوانان حزب فعاليت مي كرد و شب ها نيز جلسات قرائت قرآن نوجوانان حزب فعاليت مي كرد و شب ها نيز مسئوليت جلسات قرائت قرآن نوجوانان مساجد مقومي و ميثم تمار را به نحو احسن انجام مي داد. تقريباً 14 ساله بود كه جنگ تحميلي شروع شد و اين مرد كوچك آرزوي رفتن به جبهه را در سرخود مي پروراند بطوريكه در يكي از نوشته هايش اينچنين گفته است: در سال 1359 من فقط 14 سال داشتم قدم كوتاه بود و آرزوي جبهه رفتن بزرگترين آرزويم شده بود و چون مسئولين از لحاظ جسمي او را واجد شرايط نمي ديدند به جبهه اعزامش نمي كردند و براي اينكه از هيچ تلاشي باز نماند جهت فراگيري اصول اسلامي به مدت سه ماه به قم مشرف شد.

در سال 1361 هنگاميكه 16 ساله بود با اصرار زيادش به جبهه شتافت و در عمليات والفجر مقدماتي به مدت 6 ماه حضوري فعال داشت و مزه شيرين جبهه را از همان موقع چشيد و سيد مهدي ما عاشق جبهه شد، درس مي خواند اما در جبهه، اگر هم در كلاس درس حضور مي يافت به گفته خودش او آنجا نبود، بلكه در جبهه در كنار همرزمانش بود.

در شهريور ماه سال 1363 بهترين معلم زندگيش "سيد مصطفي"‌را از دست داد و او را بسيار متاُثر و محزون نمود. با اين حال در تمامي مدت تحصيلاتش هيچگاه وقفه اي در درس خواندن ايجاد نشد و در همين سال به گرفتن ديپلم نائل آمد و بعد از شركت در كنكور و قبول شدن، به دانشگاه امام صادق (ع) راه يافت و در رشته معارف اسلامي و علوم سياسي مشغول تحصيل شد اما باز هم نه در تهران بلكه بيشتر در جبهه هاي گرم جنوب و فقط موقع امتحانات او را در دانشگاه مي ديدي و مانند هميشه موفق و ممتاز.

او سمبل صبر و استقامت بود و رابطه خاصي بين خود و خدايش برقرار ساخته بود و زندگي خود را بر اساس و بياد زندگي ياران شهيدش مي گذراند دفتر خاطرات خود را با ياد شهداي همرزمش مزين كرده است. از اخلاص، صميميت، تقوا، ايثار، راز و نيازهاي شبانه و عشق بزرگ شهدا سخن ها گفته و اين علاقه به دوستان باعث شده بود كه سيدمهدي عاشقي دلباخته به عشق بزرگ آن ها باشد. سيد مهدي، اين مؤمن كوشا در اكثر زمينه ها بخصوص فنون نظامي تعليمات و تجربيات زيادي را كسب كرده بود و همچنين در بخش فرهنگي و تبليغات عقيدتي، سياسي فعاليت هاي زيادي را در جبهه هاي جنگ انجام داده و با آگاهي تمام و با علمش مي جنگيد و خوب موفق شد. بياد دوستان همرزم و اسيرش، آن آزادگان در بند نامه ها نوشته و مقالات زيادي از خود به يادگار گذاشته است از جمله مقاله "كلاس جنگ" و "معراج دو يار" را كه با نام مستعار (ع-خ) در روزنامه رسالت در مورخه بهمن و اسفند ماه 66 به چاپ رسيده است. به زبان هاي انگليسي و عربي تسلط كافي داشت كه به همين منظور از طرف دانشگاه جهت تبليغات اسلامي انتخاب شده و قرار بود در همين سال همراه كاروان هاي حجاج به مكه معظمه مشرف شود.

با وجودي كه تا لحظه شهادت كمتر از 22 سال مي داشت حدود 7 سال از عمر پر بركت خويش را در بخش هاي مختلف جبهه گذرانده و همراه با آن تا پايان سال چهارم دوره فوق ليسانس علوم سياسي يكي از بهترين و موفق ترين دانشجويان دانشگاه امام جعفر صادق (ع) بشمار مي آمد. از ديدن روي مبارك امام و در هنگامي كه ولي امرمان سخن مي گفتند آتش سركش عشق جملگي وجود سيد مهدي را مشتعل مي كرد، اشك ها در چشمانش حلقه مي زد و سرتا پا گوش مي شد و بارها در نوشته هايش مي بينيم كه گفته است اماما تا آخرين قطره خون خود كه در بدن دارم از تو اطاعت مي كنم و تا آخرين نفس دست تز ولايت تو نخواهم داشت چهره اي نوراني داشت بخصوص در روزهاي آخرين رمضان مباركي كه نيمي از آن را در كنارمان بود.

براي چندمين بار كه مي خواست به جبهه برود مشتاق بود و سر از پاي نمي شناخت و اين بار به جبهه غرب اعزام شد و در سنگر ديدباني توپخانه روي تپه ريشن مشغول پاسداري از حريم مقدس اسلام بود و صدد فراهم كردن مقدمات اوليه عمليات بودند كه در ظهر روز 28 رمضان درست هنگامي كه خود را براي راز و نياز با خدايش آماده مي ساخت به نمازي راستين در سجاده اي خونين به سجده اي حقيقي فائق شد و قابيليان زمان آن خفاشان شب پرست صدامي قلب پاكش را سوراخ كردند و پرنده جان را از قفس تنگ تنش رها ساختند و او به كمال واقعي خويش دست يافت و با توشه تقوا، ايثار، خلوص نيت با آگاهي تمام و آمادگي كامل به دیدار معشوقش شتافت و آخرين قطره خونش را در زمين تشنه دل هاي آماده كاشته تا از اين دنياي فاني حتي خون رگ هايش را نيز به همراه نبرد و خداوند نيز از اين ميهمان رمضانيش با ضيافت خودش خوب پذيرايي كرد جايزه اين همه از خود گذشتگي را با بهترين مقام ها "مقام شهادت" از مراد واقعيش دريافت كرد و در اين ميان غنچه پرپر شده گلستان حضرت صادق (ع) سيد مهدي حياتي ركني را بچه دل انگيز پيروزي را نويد مي دهد و لبخند شيرين هميشگيش حاكي از فتوحات ديگري، در آينده اي نزديك را به ارمغان مي آورد.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.