عبدالعلي لر
نام پدر : خداداد
دانشگاه : صنعت نفت آبادان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي شيمي
مكان تولد : ماهشهر (خوزستان)
تاريخ تولد : 1336/08/20
تاريخ شهادت : 1360/02/31
مكان شهادت : تپه هاي الله اكبر

در بیستم آبان ماه سال ۱۳۳۶ در خانواده ای مذهبی و کم درآمد و در دامن مادری پر محبت و پدری کارگر و زحمتکش در ماهشهر به دنیا آمد. نامش را عبدالعلی نهادند به این امید که همواره روند راه مولایش علی(ع) باشد.

در آغاز درس خواندن جزء بهترین شاگردان کلاس بود اما تنها به خواندن درس های مدرسه اکتفا نمی کرد بلکه به پیشنهاد مادرش برای یادگیری قرآن به کلاس قرآن رفت. او دوران دبیرستان را با موفقیت و با بهترین نمرات در رشته ریاضی به پایان رساند و به دانشگاه شیراز راه یافت.

او را همواره در صف های نماز جماعت و در کتابخانه و در دعاهای کمیل در حال ریختن اشک هایش مشاهده می کردند. او در دانشگاه نیز هم چون سال های پیش همواره ذوق و استعداد خویش را حفظ نمود و از بهترین دانشجویان رشته خود گردید اما هم چون برخی از دانشجویان رشته خود آلوده به غرور نشد و از صراط مستقیم و هدایت خدایی خارج نگردید و همواره در یاد مستضعفین و محرومین جامعه خون به دل داشت.

او خود را از دانشگاه شیراز به صنعت نفت ابادان در رشته شیمی منتقل نمود. در همان اوایل شروع انقلاب که تازه زمزمه های تظاهرات خیابانی آغاز گشته بود همراه با چند تن از دوستانش به نوشتن اعلامیه های دست نویس و شرکت در تظاهرات پرداخت و بدین خاطر با انقلابیون شهرهای مختلف رابطه ای بسیار نزدیک داشت.

بارها از چنگال خون آشام پلیس شاه فرار می نمود و چندین بار در طول تظاهرات در محاصره پلیس قرار گرفت ولی با هوش و زیرکی توانست از دست آنان بگریزد. او برای یاری انقلاب به کمک برادر دیگرش مسئولیت کمیته بیمارستان جندی شاپور را به عهده گرفت و در آن جا با ضدانقلاب و مغرضین سیاسی و اخلاقی برخوردی مکتبی آغاز نمود.

در محیط بیمارستان مورد خشم و لعن انقلاب نماها قرار گرفت اما با وجود همه فشارهایی که از ناحیه انقلابی نمایان و ضد انقلابیون بر او وارد می آمد ایستادگی ها می کرد و از چپ روها و فسادگری ها جلوگیری و باعث رسوایی فاسدان گردید تا جایی که بر علیه او و کمیته بیمارستان اعلامیه ها دادند اما او بی هراس از اعلامیه ها و تهدیدها هم چنان آن اخلاق خداگونه و آن لبخند همیشگی اش را بر لب حفظ نمود.

شب ها در کارهای درمانی شرکت می کرد. کم کم در اثر استعداد سرشارش پزشکیاری مجرب شد و عشق به الله بود که او را وادار به این کار نمود و در این مسیر یارش بود. بعد از تعطیلی دانشگاه علی با تجربیات زیادی که به خصوص در بیمارستان جندی شاپور به دست آورده بود به سوی محروم ترین منطقه کشور یعنی کردستان شتافت تا با مداوای آنان شاید بتواند بر زخم های عمیقی که رژیم آریامهری بر تن شان حک کرده بود و گروهک های وابسته به شرق و غرب بر آن نیشتر می زدند مرهمی گذارد.

با شروع جنگ تحمیلی به سرعت خود را به اهواز رسانید. او که مدت ها بود بر اثر کار زیاد پدرش را ندیده بود به خانه رفت و پدرش را دید اما در سحرگاه 59/6/5 پدرش که اسطوره مقاومت و زحمت و عطوفت بود در برابر دیدگانش در اثر حمله های ناجوانمردانه میگ های عراقی در کارخانه زخمی و سپس شهید گردید.

با شهید شدن پدرش، همیشه می گفت: پدرم در انتظار من است! شعرهایی که پس از شهادت نوشته بود خود گواه است بر این مدعا که او در انتظار سفر به سوی پدر بود. علی بارها پدرش را در خواب دیده بود. یک بار علی در خواب امام خمینی را می بیند و پدرش که در حال پرواز است و دست او را می گیرد و او با پدرش به سوی کهکشان بالا پرواز می کند.

در روزهای سخت جنگ به خونین شهر رفت و مدتی با همرزمانش با صدامیان کافر جنگید. در آن جا چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت. بعد از مدتی به علت نیاز به کارهای امدادی و پزشکی به اهواز عزیمت نموده و به بهداری سپاه رفت. مدتی بعد همراه همرزم باوفایش علی اصغر اشرف زاده به آبادان رفت و در آن جا بر مزدوران عراقی حمله برده اند. او داوطلبانه همراه همرزمش شهید اشرف زاده به سوسنگرد می رود و به یاری مجروحان می پردازد و در صبح روز 60/2/31 در ارتفاعات الله اکبر به میعادگاهی که سالیان دراز در آرزویش بود می رسد.

علی و چند تن دیگر از گروه امداد سپاه هنگامی که برای چندمین بار برای مداوای مجروحان می رفتند در جاده سوسنگرد بودند که آمبولانس آن ها مورد اصابت گلوله های توپ دشمن واقع و آتش می گیرد و باعث سوخته شدن و شهادت او و برخی از یاران او می شود و بدین صورت به شرف شهادت نائل می گردد.


نظرات
نام : مسجد حجازي اهواز كتانباف
تاريخ : 1400/06/17
نظرات : از شهداي مسجد حجازي اهواز هستند ايشون
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.