شهید میرزاعلی محمدپور در نهم مهر ماه سال ۱۳۳۸ در روستای گُمار شهرستان دزفول متولد شد. در خانواده ای که پدر به کشاورزی مشغول بود و علاقه ی ویژه ای به اسلام و قرآن داشت به همین دلیل از همان کودکی عشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت (ع) در جان و قلب میرزاعلی ریشه دواند و از همان روزها در مکتب به فراگیری قرآن مشغول شد. وی دوران ابتدای را در همان روستا گذراند و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه عازم دزفول شد.
ظلم پذیری او باعث می شد تا در برابر ظالم از ستم دیدگان دستگیری کند. با اطلاع از هدف انقلاب سفید سعی می کرد جلوی این بی عدالتی ها بایستد و از همان زمان مبارزه جدی او علیه طاغوت آغاز شد.
سال های آخر دبیرستان او هم زمان با خیزش مروم و اوج گیری انقلاب بود. تحت تأثیر جنبش اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همراه عده ای از دوستانش وارد مبارزات سیاسی شد. با توجه به کینه ای که از بی عدالتی ها و ظلم مزدوران نظام ستمشاهی داشت با اولین جرقه های نهضت اسلامی فعالیت های خود را دو چندان کرد.
وی با سازماندهی فعالیت های سیاسی و تهیه و پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) در دزفول، جزء اولین کسانی بود که مردم روستا را با انقلاب آشنا کرد. در آن روزها در کنار تمام این فعالیت ها برای امرار معاش در کار کشت و برداشت همراه و یاور خانواده اش بود. بعد از اخذ دیپلم وارد دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی شد و به تحصیل در رشته مخابرات پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب برای پاسداری از این نهال نورس سلاح به دست گرفت و با کمیته دزفول همکاری فعال داشت. آن چنان که بیش تر شب ها بدون خواب و غذا در حال پست دادن بود. شب ها در پی آرامش مردم بود و روزها درس می خواند. ضمن تحصیل در دانشگاه، دوره عالی نظامی را گذراند و از فعالان گروه دانشجویان پیرو خط امام بود. در تسخیر لانه جاسوسی شیطان بزرگ نقش فعال او و همکلاسی هایش پوشیده نبود.
او یکی از اولین نفراتی بود که پا به این مبارزه گذاشت. با شروع انقلاب فرهنگی وارد بسیج شد و مدتی را در خدمت بسیج عشایری دزفول بود و آنان را یاری و قوت می بخشید. پس از آن وارد جهادسازندگی شد و مسئولیت کمیته کشاورزی را به عهده گرفت و بعد از آن به عنوان نماینده جهاد در هیئت واگذاری زمین به خدمت به کشاورزان مشغول شد.
برخورد مهربان و صمیمانه او با مردم ک همراه با رأفت اسلامی بود مستصعفان و به خصوص کشاورزان را جذب کرده بود. در مدت خدمت در همه ارگان ها چه در حالتی که خستگی کار او را می آزرد و چه در دیگر اوقات، آن چنان بود که نه تنها آن ها را مأیوس نمی کرد بلکه خود شخصا پای درد و دل آن ها می نشست به طوری که آن ها را شیفته اوصاف و اخلاق حسنه خود کرده بود.
پس از آن به عضویت شورای جهاد بخش (گتوند) در آمد. یکی از کمک های بزرگی که به مردم روستا کرد تأسیس صندوق قرض الحسنه بود تا از مقادیر هر چند ناچیز بتواند به مستضعفان کمک کند. بعد از پایان دوره کاردانی جهت ادامه تحصیل در همان رشته و دانشگاه در مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل شد.
بعد از پایان تمام این اتفاقات، سرنوشت او را به سمت ادامه مسیر مبارزه جلو می برد. در آن زمان با توجه به ضعف عملکرد دولت موقت در تأمین خواسته های طبیعی و اولیه مردم محروم منطقه، گروهک های چپ و راست تلاش داشتند تا با طرح ضعف های ناشی از حکومت شاهنشاهی، نظام و کل حاکمیت آن را زیر سوال برده و مردم را نسبت به انقلاب و رهبری آن بدبین و به مقابله با آن بکشانند.
جریان منحرف و وابسته "خلق عرب" نیز به عنوان یکی ار ابزارهای استکبار جهانی در منطقه قد علم کرده بود تا برای اشاعه اهداف استکبار، با پشتیانی حزب بعث عراق اعلام موجودیت نماید و عملا با طرح اختلاف قومیتی، برای تجزیه خوزستان و رویارویی همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی ایران برخیزد.
شهید میرزاعلی محمدپور یکی از مبارزین با این مدعیان دروغین عدالت پراکنی بود که در سه روز نبرد و مقاومت توانستند آتش این آشوب را خاموش کنند. با آغاز حمله عراق به خاک کشورمان نتوانست این ددمنشی را تاب بیاورد و عازم جبهه های نبرد شد و به ستاد پشتیبانی کربلا مراجعه و مشغول به خدمت شد.
عاشق شهادت بود و اعتقاد داشت تا پیروزی نهایی اسلام بر کفر نباید از پای نشست و باید هم چنان استقامت کرد و جنگید. اخلاص او در کار زبانزد دوستانش بود. حتی ازدواج و وجود سه فرزند به نام های (گوهر، سمیه، صادق) که به مهر پدری او نیاز داشتند باعث دوری او از جبهه نشد و به فعالیت های خود در جبهه و پشت جبهه هم چنان ادامه می داد.
مرتبا در خط مقدم چه در جنوب و چه در مناطق غرب در رفت و آمد بود. صبح روز چهارشنبه 65/9/12 در پی عملیات کربلای ۴ به هنگام بررسی، مسیریابی و شناسایی راه های مخابراتی در محور شلمچه در نزدیکی خرمشهر مورد اصابت ترکش توپخانه دشمن قرار گرفت و به سرای جاوید شتافت.