شهید حبیب کامل برون در پانزدهم آبان سال 1343 در روستای برون در خانواده ای متوسط متولد شد. در سن 5 سالگی بود که از نعمت وجود مادر محروم شد و مادر خویش را از دست داد. گویی سختی ها و مشکلات زندگی از اول با او همراه شده بود حبیب از همان دوران کودکی در خانواده در بین برادران و مردم به صبوری و استقامت در برابر مشکلات و مصایب معروف بود و خیلی کم ناراحتی را که داشت به ظاهر می آورد.
ایشان دوران ابتدائی را در دبستان روستای برون شروع کرد و در همان جا به پایان رسانید و برای ادامه درس وارد مدرسه راهنمایی گردید.
و چون در آن ایام در روستای مذکور مدرسه راهنمایی وجود نداشت عازم شهرستان فردوس گردید و دور از خانواده به همراه دیگر برادران به درس خواندن مشغول گردید حبیب با وجود تمامی مشکلاتی که داشت خیلی خوب درس می خواند بسیار کوشا بود و همیشه از کسانی که اوقات خود را به بطالت و کارهای بیهوده می گذراندند ناراحت می شد. او در بین دوستان و آشنایان به ادب و معرفت و متانت مشهور بود. در تابستان ها در کار کشاورزی و خانه به پدر کمک می کرد و در این زمینه بسیار جدی و کوشا بود و بی دریغ کار می کرد .
حبیب از همان کوچکی به مسائل دینی و مذهبی معتقد و علاقمند بود در مسائل نماز و روزه بسیار جدی بود و اکثر اوقات جهت نماز به مسجد می رفت در زمان تحصیل در فردوس جهت نماز جماعت شبها و روزهای سرد را به مسجد می رفت.
او در راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت می کرد و همیشه منتظر بود تا راهپیمایی برگزارو شرکت نماید.
دوران دبیرستان را در دبیرستان طالقانی این شهرستان مشغول به تحصیل بود و به اتمام رساند. در سال 1363 دیپلم علوم تجربی گرفت.
در همان دوران تحصیلات دبیرستان که همزمان با جنگ تحمیلی بود او به امام رحمت ا... علیه و جبهه علاقه زیادی داشت و به قول یکی از دوستانش که جهت شرکت در جبهه اسم نوشته بوده است زمانی که با او در میان می گذارد اشک شوق می ریزد و می گوید ای کاش من هم می توانستم شرکت کنم دوباره قصد عزیمت به جبهه را می کند و بالاخره چون جثه اش کوچک بود از پادگان باغرود نیشابور او را بر می گردانند.
در آزمون ورودی تربیت معلم در سال 64 ـ 63 شرکت نمود و پذیرفته شد و به عنوان دانشجوی تربیت معلم در تربت حیدریه مشغول تحصیل شد و از آنجا به تربیت معلم فردوس در رشته آموزش ابتدایی انتقال یافت. او رشته ای را انتخاب کرده بود که همیشه به آن عشق می ورزید و آن را دوست داشت. یعنی مسئله علم و دانش، اما روح بلند حبیب به او اجازه نمی داد که فقط در سنگر علم و دانش بکوشد و او به پیروی از امام بزرگوار که می فرمودند: علم و دانش باید در جهت حفظ اسلام باشد سنگر مبارزه با دشمن را بر علم و دانش ترجیح داد و به همراه کاروان کربلای 2 عازم جبهه گردید و در نامه هایش از جبهه همیشه سلامتی امام و پیروزی رزمندگان را خواستار بود و می خواست تا دعا کنیم. بعد از مدت 45 روز آموزش در عملیات والفجر 8 شرکت نمود و در تاریخ 64/11/21 در جبهه فاو مفقود گردید.