محمد كريمي زارچي
نام پدر : جواد
دانشگاه : صنعتي خواجه نصير
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي تاسيسات
مكان تولد : يزد - روستاي زارچ (يزد)
تاريخ تولد : 1334/01/01
تاريخ شهادت : 1359/11/12
مكان شهادت : اردستان

محمد کریمی زارچی در یک خانواده مذهبی و متعهد به اسلام که به شغل کشاورزی امرار معاش می کنند. در سال ۱۳۳۴ هجری شمسی (فروردین ماه) دیده به جهان گشود و در دامن مادری شهیدپرور و زحمتکش تربیت یافت. دوران طفولیت و کودکی را در روستای سرچشمه زارچ که در ۱۵ کیلومتری یزد واقع است و هم چنین در ده بنادک سادات که تا شهر یزد حدود ۶۵ کیلومتر فاصله دارد گذراند یعنی در واقع هم با آب و هوای کویری و گرم خو گرفت هم با آب و هوای کوهستانی و سرد. در خردسالگی با قرآن انس گرفت و از همان اوایل نوجوانی سعی کرد که از تعالیم مترقی مکتب اسلام زیستن و بودن حسین گونه را بیاموزد.

قبل از دوره ابتدایی قرآن خواندن را تا حدی آموخت و تحصیلات ابتدایی خود را در روستای سرچشمه زارچ مدرسه مظفری که فعلا (۱۴ اسفند) نام دارد به پایان رساند. او به دلیل هوش سرشار و نبوغی که داشت همیشه مورد تمجید و مهر و محبت معلمین و اولیاء مدرسه قرار می گرفت و از او سخن می گفتند و حتی دوره شش ساله ابتدایی نظام قدیم را در ۵ سال طی کرد یعنی ششم را فقط در مدت دو ماه تابستان با موفقیت گذراند و دوره دبیرستان را در شهر یزد در مدرسه تعلیمات اسلامی مروج به پایان رساند و در رشته ریاضی دیپلم گرفت.

وی از نظر درس و فعالیت های مذهبی در دوره دبیرستان جزء محصلین خوب و کوشا بود و چند مرتبه از دست مرحوم حاج سیدمحمد وزیری که آن زمان سرپرستی مدارس تعلیمات اسلامی یزد را بر عهده داشتند قرآن مجید و دیگر کتاب های اسلامی هدیه و جایزه گرفت.

وی حتی در ایام تابستان که مدارس تعطیل بود یا در کارخانه یا در ده به کارگری و کشاورزی می پرداخت و علاوه بر این که در هیچ مورد سربار خانواده و جامعه خود نبود بلکه تا آن جا که از دستش بر می آمد کمک و مساعدت می کرد.

او از همان دوره دبیرستان در سن نوجوانی (حدود ده سال پیش) پی برده بود به این که رژیم طاغوت و پلید شاهنشاهی چه جنایت ها و ظلم هایی بر این مملکت و ملت مسلمان روا داشته و راه خود را تشخیص داده و علاقه خاصی به مطالعه کتاب های مذهبی و سیاسی و اخلاقی پیدا کرده بود.

وی بعد از دوره متوسطه در امتحانات ورودی دانشگاه ها شرکت کرد و در رشته مهندسی تاسیسات در دانشگاه خواجه نصیر پذیرفته شد و مشغول ادامه تحصیل گردید و چون در محیط بزرگ تر وارد شد فعالیتش نیز وسیع تر و بیش تر شد و از این نظر خوشحال بود و تا آن جا که می توانست و از دستش بر می آمد بر علیه رژیم طاغوت مبارزه می کرد.

او عضو فعال انجمن اسلامی دانشگاه بود و در اوج اختناق چه در دانشگاه و چه بیرون هدف خود را دنبال می کرد و در پخش اعلامیه های امام و نوارها و رساله و کتاب های ایشان و روشن کردن افکار عمومی و دوستانش نقش مهمی داشت و هم چنین در دوره تحصیلات دانشگاهی قبل از پیروزی انقلاب راه و هدفش معین و همیشه با گروه های چپی و مخالف اسلام و به خصوص منافقین یعنی به گفته امام امت آن هایی که التقاطی فکر می کنند در ستیز بود و آن ها را بزرگ ترین خطر برای آینده ایران و اسلام می دانست و عقیده داشت که باید با قاطعیت و هوشیارانه جلو آن ها ایستاد و مبارزه کرد و نگذاشت که آن ها به فعالیت های شوم و فریبکارانه خود ادامه دهند و افراد ناآگاه را منحرف سازند.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر پخش کتاب ها و اعلامیه ها و نوارهای سخنان حضرت امام خمینی و شناساندن چهره های مبارز و متعهد روحانی به کتاب ها و سخنرانی های مرحوم دکتر علی شریعتی نیز علاقه داشت به خصوص آن مطالب و کتاب هایی که اسلام و مقام امامت و رهبری را بیش تر به جوانان می شناساند و آن ها را بیدار و آگاه می کند و نقش تشیع علوی را خوب نشان می دهد و دیگر از اندیشه و صحبت هایش این بود که ملت مسلمان ایران اگر وحدتی را که امام می گویند برای همیشه حفظ کنند از هر خطری ولو بسیار بزرگ محفوظ خواهند ماند و خارج شدن از خط امام را بزرگ ترین ضربه به وحدت و یکپارچگی می دانست.

از دیگر خصوصیات ایشان این که علاقه خاصی به دستگیری بینوایان و افراد مستمند اجتماع داشت که قبل از انقلاب فراوان با آن برخورد می کرد و حتی چون رشته او به صورت عملی بود یعنی یک سال درسی و یک سال کاری این قدر علاقه داشت که در میان افراد محروم اجتماع باشد که یک سال برای کارآموزی منطقه ایرانشهر را انتخاب کرد تا از نزدیک به مشکلات مردم آن جا پی ببرد تا بعد از پیروزی انقلاب بهتر بتواند خدمت کند و بعضی از اوقات افراد به اصطلاح متجدد و متمدن به او خرده می گرفتند و می گفتند یک مقداری هم به فکر خودت باش.

بسیار متواضع و فروتن بود البته در مقابل ستم دیدگان و مستضعفین و مظلومین و به آن ها مهر می ورزید ولی در مقابل زورگویان و مستکبرین و افراد جاه طلب و مقام پرست و مادی گرا به مانند کوهی استوار و محکم می ایستاد و حق و حقیقت را بازگو می کرد و چنان چه خوششان نمی آمد ترسی نداشت و حالت محافظه کارانه را هرگز پیش نمی گرفت و می گفت باید با شجاعت در مقابل آن ها مقاومت کرد و رسوایشان ساخت.

چون به مطالعه نهج البلاغه علاقه وافری داشت و تا حدی به خصوصیات اخلاقی حضرت علی (ع) آشنا شده بود درس اخلاق و شجاعت و حقیقت گویی را تا اندازه ای آموخته بود.

در خانه همیشه از پیروزی اسلام بر کفر و مستضعفین بر مستکبرین صحبت می کرد و از رهبری آگاهانه امام امت سخن می گفت و از این که بعضی افراد حتی مسئولین مملکتی از روی نادانی یا غرض یا خودخواهی و تکبر و جاه طلبی بر خلاف فرمایشات امام حرفی می زدند و یا حالت محافظه کارانه داشتند و به اصطلاح دایه عزیزتر از مادر می شدند و عمدا یا سهوا باعث تضعیف مقام رهبری و دولت مکتبی و خلاصه نظام جمهوری اسلامی می شدند سخت رنج می برد و می گفت که این ها هستند که در واقع قلب امام را می آزارند نه دشمن شناحته شده و روی در روی زیرا در مواقع حساس اسلام از دست خودفروختگان داخلی و ادعاکنندگان به ظاهر مسلمان ضربه دیده چون این ها ادعای دوستی و مسلمانی و استقلال و آزادی دارند ولی ایمان شان سست و متکی به غرب و شرق هستند و در صراط مستقیم گام برنمی دارند و در عمل ضربه به انقلاب اسلامی و مقام رهبری می زنند و آمریکا و دیگر استعمارگران را خشنود می سازند و آب به آسیاب دشمن می ریزند و از کودتای ننگین ۲۸ مرداد باز هم درس عبرت نگرفته اند!

و خیلی جای تأسف و تعجب و در واقع شرم آور است که باز هم ملت مسلمان ایران خدای نخواسته فریب بخورد و تحت تأثیر حرف های لیبرال ها و ملی گراهای ظاهری واقع شود و دوباره مملکت را به چنگ ابرقدرت ها بیندازد آن وقت چه خواهد شد؟!

آیا به فرمایش امام دیگر جایی برای خودشان باقی خواهد ماند و آیا دشمنان ایران و اسلام فرصت به آن ها خواهند داد؟! نه، هرگز! پس به خود آیند و از خودمحوری و به اصطلاح ملی گرایی این شعار تو خالی و فریب دهنده دست بردارند و گوش به فرمان امام و امر ولایت فقیه باشید که آن وقت به عزت و عظمت و استقلال و آزادی و اسلام واقعی خواهید رسید.

بله این مطلب روشنگر حقایقی است که راه برادر شهیدمان محمد چه بود و به دست چه نوع دژخیم و یا دژخیمانی شهید شده یعنی در واقع به طور یقین می توان گفت که به دست آن هایی که خودش عقیده داست بزرگترین خطر و دشمن برای انقلاب اسلامی هستند یعنی منافقین.

خلاصه شهید کریمی این جوان پرشور انقلابی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷که خود نیز در میدان مبارزه سهمی داشت و تا آن جا که از دستش برمی آمد کمک می کرد به آرزوی چندین ساله اش رسید ولی خب درک کرده بود که بنا به گفته های امام هنوز مشکلاتی بس بزرگ در پیش است و تازه آغاز کار است و در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا همیشه این سخن امام را تکرار می کرد (انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول).

وی هم چنین نسبت به حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی سعی و کوشش داشت و بعد از این که دانشگاه ها تعطیل شد و گروه های مخالف و منافق از جایگاه های تحصیل علم و دانش و کسب فضیلت و نشر و تبلیغ مکتب اسلام به نفع نامشروع خود با کمال بی شرفی به عنوان سنگر و مرکز توطئه بر علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران استفاده می کردند رانده شدند و باز امام قاطعیت و دوراندیشی عجیب همیشگی به خرج دادند بسیار شاد و خوشحال بود چون عقیده اش بر این بود که باید فرهنگ استعماری گذشته به کل عوض شود و به جایش فرهنگ اصیل اسلامی جایگزین و توسعه و نشر یابد و پاک سازی کلی در همه قسمت ها به خصوص مراکز علمی و فرهنگی صورت گیرد و ترتیبی داده شود که اصول کلی اسلامی و درس اخلاق و آشنا کردن دانشجویان و مشتاقان علم و دانش به مبانی اسلامی و امر امامت و ولایت فقیه در دبیرستان ها و دانشگاه های مملکت پایه و اساس قرار گیرد و بعد تخصص مطرح شود.

از این نظر خود نیز بعد از تعطیلی دانشگاه حدود شش ماه در مدرسه عالی شهید مطهری زیر نظر اساتید فن به فراگیری اصول اسلامی پرداخت و بعد از آن که دوره کلاس های ایدئولوژی اسلامی را طی کرد و تا حدودی به مباحث اسلامی آشنا شد و شناحتی از اسلام واقعی به دست آورد بیش تر وقتش را صرف مطالعه کتب مذهبی می کرد که به خصوص کتاب های مرحوم آیت الله مطهری (استاد شهید و کتاب های رهبر عالی قدر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی و رساله عملیه ایشان و سخنان و پیام های شان و هم چنین از تفسیرهای قرآن تفسیرالمیزان و مجاهد کبیر مرحوم آیت الله طالقانی).

وی آن چنان در مطالعه آن ها غرق می شد که خورد و خواب چندان برایش معنی نداشت و زندگی مادی را در مقابل آخرت بسی ناچیز به حساب می آورد و از این که در این موقعیت حساس و سرنوشت ساز برای نسل های آینده عده ای به فکر راحت طلبی و زندگی مادی دنیا هستند و قدر آزادی و انقلاب اسلامی را نمی دانند و به دروغ گویی و شایعه پراکنی دلخوش کرده اند و اذهان را مغشوش و نسبت به انقلاب و روحانیت بدبین و ناراضی می کنند بسی رنج می برد.

او همیشه دعا می کرد که خداوندا هم چنان که تا به حال محافظ و یاری کننده این انقلاب و حضرت امام خمینی بوده ای تا قیام حضرت مهدی (عج) نیروهای انقلابی را مقاوم و طول عمر به اماممان عنایت بفرما تا سرانجام تمام مستکبرین جهانی نابود و مستضعفین وارث زمین گردند و اسلام بر کفر به طور کامل پیروز گردد.

همیشه در فکر این بود که به حد تواناییش نگذارد افراد وابسته به گروه های مخالف اسلام و منافقین که خطرشان به مراتب از کفار زیادتر است خدای ناکرده وارد ارگان های دولتی و نهادهای انقلابی شوند و نفوذ کنند زیرا عقیده داشت که این ها از درون می خواهند پایه های انقلاب را سست و لرزان کنند و افکار را منحرف سازند بنابراین باید با قاطعیت و به مانند کوهی استوار جلو آن ها را گرفت و آگاهی های بیش تری به توده مردم داد تا خدای ناخواسته از خط اصیل امام که همان صراط مستقیم اسلام است دور نشوند.

از طرفداران حقیقی حزب خدا (حزب الله) حمایت می کرد. برادر شهیدمان محمد مدت ۲ ماه نیز در وزارت ارشاد اسلامی به صورت افتخاری کار می کرد. در قسمت مطالعات اسلامی بخش جمع آوری پیام های امام و ترتیب پخش هر چه بیش تر آن در رادیو و تلویزیون و پخش کتاب های اسلامی (به خصوص پیام ها و سخنرانی ها و مصاحبه های امام) و کتاب ها و آثار استاد شهید مرحوم آیت الله مطهری در میان مردم و دانشجویان و دانش آموزان علاقمند به مکتب اسلام بود.

لازم به تذکر است که در وزارت ارشاد در قسمت تصفیه و پاک سازی هم دخالت داشته و همکاری می نموده تا آن وزارت خانه از حالت طاغوتی بیرون آمده و در راه اهداف انقلاب اسلامی گام های موثر بردارد چون وظیفه اصلی وزارت ارشاد اسلامی همگامی کامل با انقلاب باید باشد و خلاصه همان گونه که قلب پاکش بود می خواست نهادها و ارگان های انقلابی هم کاملا پاک و خالص باشند و خیانت و جنایتی نسبت به انقلاب اسلامی انجام نگیرد.

ایشان هم چنین مدت کوتاهی نیز در دانشگاه علوم و فنون فعالیت داشته (به عنوان سرپرستی و نظارت) و سپس از طرف دفتر تحکیم وحدت دانشجویان مسلمان که عضو آن بوده در امتحان مدرسه عالی قضایی قم شرکت کرده و پذیرفته می شود ولی چون فکر می کرد که فعلا برای تداوم و پیروزی هر چه بیش تر انقلاب و پیوست آن به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) باید مستقیما وارد میدان شد و با گروه های مخالف و دشمنان اسلام مبارزه کرد و از فعالیت های خائنانه آن ها جلوگیری نمود از این نظر این رشته را نیز کنار گذاشته و به کارهای واجب تر فعلی مملکت پرداخت تا شاید بهتر و بیش تر بتواند به جمهوری اسلامی خدمت کند بنابراین در پایگاه منتظریه قم یک دوره نظامی و ایدئولوژی دیده و به تهران مراجعت کرد و تصمیم گرفت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران وارد شود تا این که در این کار نیز موفق شد و به آرزوی خود رسید.

ایشان نسبت به سخنان امام درباره سپاه خیلی علاقمند بود به خصوص در مورد این جمله "اگر سپاه نبود ایران هم نبود" و مرتب آن را به زبان می آورد و می گفت: راستی که حقیقت هم همین است و هر کسی دشمن سپاه باشد و یا بخواهد این نهاد انقلابی را تضعیف کند و مردم را نسبت به آن بدبین نماید در واقع دشمن انقلاب اسلامی و مقام رهبری و ایران است.

از این نظر معتقد بود به هر قیمتی که شده باید این ارگان و نهاد انقلابی را پاک و مقاوم و نیرومند نگاه داشت و به هیچ عنوان نباید گذاشت که افراد منخرف و مغرض که معتقد به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نیستند خدای نکرده در سپاه نفوذ کنند و مردم را نسبت به این نهاد صد در صد انقلابی بدبین سازند.

از خصوصیات دیگر برادر شهیدمان محمد این که نماز شبش را ترک نمی کرد و علاقه عجیبی به شرکت در نماز جمعه و برگزاری این اجتماع دشمن شکن و پایگاه وحدت داشت و دیگران را به آن تشویق می کرد و سفارش می کرد که برای طول عمر و سلامتی امام و پیروزی هر چه بیش تر جمهوری اسلامی در دل شب نماز بگذارید و روزه بگیرید و دعا کنید و در شب های جمعه به امام زمان (عج) متوسل شوید تا این انقلاب اسلامی تداوم یابد و به قیام جهانی آن حضرت متصل گردد.

همیشه سخنش این بود که روحانیت مبارز خیلی حق به گردن ما دارند و در واقع اسلام را آن ها تا به حال حفظ کرده اند و کوچک ترین توهین به آن ها را خطا و اشتباه می دانست و از این نظر به اصل ولایت فقیه عشق می ورزید. و سرانجام به خاطر عقیده کاملش به اسلام و جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه و قاطع بودنش در حرف و عمل و ایستادگی در مقابل زورگویان و خیانتکاران که شعر زیر را مرتب به زبان می آورد:

اظهار عجز پیش ستمگر ز ابله ست اشک کباب باعث طغیان آتش ست

آخر الامر منافقین و دشمنان انقلاب اسلامی که همیشه دست به اعمال ناجوانمردانه می زنند تصمیم شوم و پلید خود را گرفته تا به اصطلاح خام خود راه را برای آینده ننگین و سیاه خود هموار سازند و هر کس سد راه آن هاست تا آن جا که می توانند از میان بردارند ولی کور خوانده اند!

طبق اظهار دوستانش در تهران شهید کریمی صبح شنبه یازدهم بهمن ماه ۱۳۵۹ هجری شمسی ساعت ۷ صبح از خوابگاه پلی تکنیک تهران بیرون می آمد مثل روزهای دیگر ولی دیگر برنمی گردد تا این که جسدش در روز یکشنبه دوازدهم بهمن ماه یعنی فردای آن روز حدود ظهر در اردستان بین راه تهران به یزد جنب خیابان حزب جهموری اسلامی آن جا به وسیله مردم محل در حالی که زیر خاک بوده مشاهده و کشف می گردد و به سپاه پاسداران و ژاندارمری اطلاع می دهند و جسد را به سردخانه آن جا برده و به بازماندگانش در یزد اطلاع می دهند و خلاصه جنازه را به پزشکی قانونی اصفهان حمل و بعد از معاینات و آزمایشات و برررسی های لازم قتل بسیار مرموز و ماهرانه تشخیص داده می شود که مسلم به دست جنایتکار فرد یا افرادی ماهر صورت گرفته و مقتول مورد شکنجه نیز واقع شده و علت شهادت را تقریبا خفه کردگی و احتمالا وارد کردن شوک الکتریکی به بدن تشخیص می دهند.

خلاصه این پاسدار انقلاب و جان فدای اسلام در سن ۲۵ سالگی در اوج جوانی و فعالیت به شهادت می رسانند.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.