هفتم بهمن سال 1345 در خانواده ای معتقد و مذهبی در شهر بجنورد به دنيا آمد. تولد او شش ماه پس از شهادت پدر (پدرش در تیر ماه 1345 حین ماموریت و مبارزه با قاچاق مواد مخدر در اطراف شهرستان بجنورد به شهادت رسید) نور امید را به خانواده برگرداند بنا بر توصیه ی مادربزرگش جهت زنده کردن اسم پدر، نامش را عبدالله نهادند. مادرش از همان ابتدای تولدش سعی کردند او را به صورتی تربیت کند که نشانگر یک مرد آزاده و مسلمان باشد. استعداد و هوش سرشارش و علاقه ی فراوانش به مجالس مذهبی از همان آغاز کودکی بارز بود و خوش روئی او نزد خاص و عام زبانزد بود.
دوران کودکی خود را در شهرستان درگز در جمع بستگان مادر گذراند و در سال 57 همزمان با شکل گرفتن انقلاب به شهر مقدس مشهد آمد. با وجود سن كمش در آن دوران در تظاهرات شرکت فعال داشت. دوران راهنمائی و هنرستان خود را در این شهر گذراند و فعالیت فرهنگی، سیاسی خود را با ورود به هنرستان در انجمن اسلامی آغاز نمود. در این دوران نیز به علت فعالیت های علمی و فنی اش و به لحاظ سجایای اخلاقی و معنوی زبانزد دوستان و دبیرانش بود. به علت سرپرستی خانواده ضمن تحصیل به کار می پرداخت و از عهده ی کار و تحصیل اش تواما و به خوبی بر می آمد. برخلاف همسالانش تمایل چندانی به تفریح و دنیای مادی نداشت و در همه حال در جستجوی چیزی بود که در این جهان خاکی نمی توانست بیابد. چندین بار از او شنیده شد که عمر طولانی نخواهد داشت، با وجود این از تلاش در خودسازی دست برنمی داشت. در خرداد ماه سال 1364 موفق به اخذ دیپلم الکترونیک از هنرستان شهید چمران شد و در همان سال موفق شد به دانشگاه راه یابد. سال اول تحصیلی اش را در انسیتو شهید چمران کرمان در رشته ماشین ابزار گذراند. با کوشش زیاد و با مشکلاتی که ضمن انتقال و تغییر رشته مواجه شد، سال 65 به انسیتو شهید منتظری مشهد منتقل شد در رشته ی برق- قدرت. با وجود علاقه وافرش به حضور در جبهه و نبرد با دشمن به علت کفالت خانواده در سنگر دانشگاه به تحصیل مشغول شد و در ضمن تحصیل به وظیفه ی خود در آگاهی دوستان نسبت به انقلاب و اسلام عمل می کرد و از کوچک ترین فرصت ها سود می جست.
در آذر ماه 66 قبل از اعلام بسیج عمومی احساس کرد به وجودش در خط مقدم نیاز بیش تری است با در دست داشتن کارت معافیت تکفل و معافیت تحصیلی به سپاه مراجعه و ثبت نام کرد و از طریق واحد مهندسی رزمی کوثر جهت دوره 45 روزه به سوی دریای نور، دانشگاه الهی روانه گشت.
اين شهيد بزرگوار پس از دوران هنرستان به علت علاقه ی وافرش به امور فنی و تلاشش در یادگیری توانست نسبت به ساخت و تعمیر اکثر وسایل برقی و الکترونیکی آشنایی کامل یابد و از او وسایل فنی و الکترونیکی بسیاری از قبیل رادیو، انواع گیرنده و ضبط صوت از وي به يادگار به جا مانده است.
دوره ی اول(45 روزه) خود را در اهواز و فاو مشغول خدمت بود، پس از طی این دوره به فاصله ی 5 روز مرخصی مجدداً عازم شد( طی دوره ی دوم45 روزه) در پایان دوره ی دوم به جزیره ی مجنون رفت و بنا به گفته ی همرزمانش فعالیت گسترده ای داشت و علاوه بر تخصص خود به کارهای دیگر از جمله ساختن خاکریز نیز می پرداخت. در آخرین روز حیات مادی اش جهت خاکریز سازی چندین بار رفته و برگشته بود. دوستانش می گفتند: بخدا قسم سه بار زیر آتش دشمن خاک برد و هر بار که موفق برمی گشت لبخند بر چهره داشت و با وجود اين كه همرزمانش اصرار داشتند كه استراحت كند و ادامه كار را به آن ها محول كند اما اين مرد خستگي ناپذير مجدداً پیش مي رفت و كار را ادامه مي داد. شوق او برای رسیدن به ملکوت اعلاء بالاتر از آن بود که فرصت را از دست بدهد. در تاریخ 1366/11/17 در حالی که بیست و یکمین سال تولدش را پشت سرگذاشته بود، در جبهه جزیره ی مجنون حین رانندگی کامیونش مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و شهید شد.