شهید سید کاظم فاطمی در خانواده ای مذهبی و فرهنگی دیده به جهان گشود. سید کاظم در ساعت یک بامداد جمعه بیست و پنجم مهر مصادف با روز شهادت امام موسی کاظم(ع) به دنیا آمد و به همین سبب او را کاظم نامیدند. روح مذهبی او در خانواده و تحت تربیت پدر و مادری که هر دو فرهنگی و اصالتاً مذهبی بودند شکل گرفت. مادرش هیچ گاه در دوران نوزادی بدون وضو به او شیر نداده بود. از همان کودکی تحت مراقبت های تربیتی پدر و مادر و پدر بزرگ قرار گرفت. اولین فرزند خانواده و اولین نوه بود. از همان کودکی علاقه شدیدی نسبت به مراسم مذهبی که منزل پدری و در منزل پدربزرگ برپا می شد، نشان می داد. از دوران ابتدایی نماز خواندن را آغاز کرد. در کلاس های آموزش قرآن شرکت مستمر و گسترده ای داشت و بارها مورد تشویق و تمجید قرار گرفت.
علاقه خاصی به کتب مذهبی و دینی و علوم قرآنی داشت. در زمانی که در کلاس چهارم ابتدایی مشغول به تحصیل بود، خانواده ی وی نامه ای از او پیدا کردند که در آن با خود عهد بسته بود هرگز سخن بیهوده به زبان نیاورد، هرگز چیز حرامی را نخورد. هرگز به صدایی حرام گوش ندهد. مادر سید کاظم می گوید که او هرگاه موسیقی را که از نظر شرعی مشکل داشت می شنیدند، گوش های خود را می گرفت.
در آستانه پیروزی انقلاب محصل پنجم دبستان بود و روند رشد و پیروزی انقلاب را در تظاهرات و راهپیمایی های آن ایام از نزدیک شاهد بود و در این سن از درک بالایی نسبت به اسلام و انقلاب برخوردار بود. آن گونه که سال های بعد در مدرسه راهنمایی در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت در برخورد با بعضی معلمینش که به لحاظ عقیدتی و سیاسی مستقیم نبودند با اعتماد به نفس به دفاع از اصول انقلاب و اسلام می پرداخت. در این سال ها از نظر تحصیلی و عقیدتی ممتاز بود و بارها در مسابقات فرهنگی و قرآن رتبه و جایزه دریافت کرده بود. شرکت در اردوی تابستانی که با همکاری جهاد سازندگی در روستاهای بوشهر برگزار گردید در رشد او بسیار موثر بود.
با ورود به دبیرستان کمال به جمع انجمن اسلامی قوی و فعال مدرسه پیوست و همزمان در دو گروه تبلیغات و ایدئولوژی به عنوان عضوی پرکار مشغول شد و علاوه بر کارهای اجرایی در کلاس های آموزشی و تحقیق شرکت مستمر داشت. به طور منظم در جلسات دعای کمیل دبیرستان حاضر می شد. او بارها در سفرهای اردویی انجمن به قم، جمکران، مشهد و خمین حضور و گاه مسئولیت داشت. به لحاظ تقوی، رشد فکری و سواد مکتبی خوبی که داشت در سال سوم دبیرستان بعنوان عضو شورای مرکزی انجمن و مسئول گروه ایدوئولوژی برگزیده شد.
دوران دبیرستان را در دبیرستان کمال بود. در کلاس ها و اردوهای جهاد شرکت گسترده و فعالانه ای داشت و حتی در اردوهای جهاد سازندگی که در شهرستان ها برگزار می شد شرکت می کرد. در دبیرستان به عنوان امام جماعت نیز بودند.
ضمن تحصیل، صرف و نحو عربی را با مطالعه کتب جامع المقدمات آغاز نمود و پیشرفت هایی حاصل کرد. کارهای تحقیقی پرباری روی بسیاری واژه های قرآنی انجام داده بود و روی ادعیه معروف مثل کمیل، ابوحمزه ثمالی و مناجات شعبانیه و ... کار کرده بود. اطلاعات خوبی از تاریخ اسلام و اخلاق نظری اسلام داشت و به تمام معنی متخلق بود. با کتب حدیث به خوبی آشنا بود. در میان عناوین کتاب های موجود در کتابخانه کوچکش در منزل به علاوه بر قرآن، نهج البلاغه، معراج السعاده، منتهی الآمال، کافی، صحیفه سجادیه و بسیاری کتب دیگر به عناوین عرفان اسلامی، رساله لقاء الله ، رساله رب اللباب، سیر و سلوک، دعای سحر، معراج السالکین و ... بر می خوریم که نمایانگر گرایش فکری و روحی خاص او برای برقراری ارتباطی نزدیک تر و آگاهانه تر با معشوق و معبودش می باشد.
متانت و کم حرفی از برجسته ترین صفات شناخته شده او برای دوستانش بود. اما این کم گوئی تنها شامل سخنان لغو و بیهوده می شد و هرگاه موضوع ارزشمندی برای سخن گفتن موجود بوده گفتار سید در زمینه های مختلف اعتقادی و سیاسی نشانگر آگاهی و تسلط وی در این موضوعات بوده. دوستانش بیاد دارند وقتی در سال اول دبیرستان از او خواسته می شود در جشن میلاد حضرت امیر(ع) صحبت کند، حدود یک ساعت بدون لکنت پیرامون حیات پربار و فضائل حضرت سخنرانی کرده. برداشت ها و برخوردهای غلط و غیرمنصفانه بعضی مسئولین مدرس و منطقه در یک مقطع از فعالیت های انجمن اسلامی مدرسه، سید را رنج می داد اما او هرگز در پاسخ پا را از مرز عدل و تقوی بیرون ننهاد.
در معاشرت با دیگران و ارتباط اجتماعی همیشه جانب اعتدال و خوش رفتاری را رعایت می کرد. در توضیح مسائل دینی و خصوصاً مسائل دینی و مسائل و صحبت های مربوط به انقلاب بدون جبهه گیری خاصی و پرخاشگری با فرد مقابل صحبت می کرد به طوری که اگر شخص ضدیت و خصومتی با انقلاب داشت در پایان صحبت های وی با دلایل و برهان های او کاملاً قانع و مجاب می شد.
سید کاظم در سال آخر دبیرستان در برنامه منظم روزانه اش وقت بیش تری در مطالعه کتب درسی اختصاص داد و پس از امتحان کنکور فرصت را غنیمت شمرده برای عملی ساختن آرزوی دیرینه اش یعنی حضور در جبهه جهت آموزش نظامی در بسیج پایگاه شهید بهشتی ثبت نام نمود و در حالی که با اعلام نتایج کنکور در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر پذیرفته شد جهاد در جبهه را مقدم شمرده بعنوان امدادگر به جبهه اعزام شد.
سید کاظم می گفت: سعی کردم که اول در دانشگاه قبول شوم و بعد به جبهه بروم تا بعضی ها نگویند که افراد درس نخوان و افرادی که می خواهند از درس فرار کنند به جبهه می روند و یا این که هرکس به جبهه می رود کمبود دارد و یا به دنبال موقعیت و کسب فرصت است.
شهید سید کاظم، در بسیج محل و بسیج پایگاه ها فعالیت گسترده ای داشت. در اردوها و عملیات سخت بسیج شرکت می کرد. عقیده داشت که این ها امتحان است و اگر نتواند در این امتحان موفق شود هرگز نمی تواند در جبهه به جهاد و مقاومت بپردازد.
در تاریخ 26/8/65 برای اولین بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند و چون دوره کمک های اولیه و امدادگری را سپری کرده بود به عنوان امدادگر به فعالیت پرداخت. توجه و دقت ایشان به حلال و حرام و خودداری از اهداف به حدی بود که به گفته فرمانده و همرزمانش برای استفاده از آب در امر شستن دست ها تا آرنج خون آلودش اجازه می گرفت که مبادا برای مصرف نوشیدن باشد و ایشان با مصرف آن در آب اسراف کرده باشند.
سید کاظم برای تمام کارها و امور خود برنامه ریزی داشت.
خردادماه سالی که ایشان خود را برای کنکور سراسری آماده می کردند همزمان با ماه مبارک رمضان بود. مادر سید کاظم که خود نیز سید هستند می گویند: سید کاظم در برنامه ای که برای درس خواندن طرح کرده بود حتی ساعت اذان، وقت نماز، ساعت افطار و سحر را نیز آورده بود که مبادا در این بین از انجام و عمل به واجبات و نماز سر وقت بازماند. او حتی کارنامه اعمال روزانه نیز داشت و کارهای مثبت و یا کارهایی که از نظر خودشان مشکل و ایراد داشت را یادداشت می کرد تا بتواند به صورت روزانه به اعمال و رفتار خود رسیدگی کند.
به منظور گذراندن دوره خدمت مقدس سربازی وارد لشگر 21 پادگان حمزه شد. زمانی که نام خود را به عنوان پذیرفته شده در کنکور در روزنامه می بیند، در دانشگاه ثبت نام می کند. وی به خود واجب می بیند که ابتدا به جبهه اعزام شود و پس از آن به سر کلاس درس و دانشگاه برود.
از چنان خلق حسنه و صورت نورانی برخوردار بود که مادر تجلی و نور جدش پیامبر را در چهره و وجود او می دید. به دلیل علاقه اش به جبهه، مادر به او می گفت که فکر می کنم حتی اگر همین طور هم فوت کنی چون بی هدف قدم بر نمی داری و برای اسلام کار می کنی شهید حساب می شوی.
در زمینه هنری دارای خطی بسیار زیبا بود. به ورزش بسکتبال علاقه داشت. بهترین دوست و راهنما در زمینه دینی و اجتماعی برای دوستان و خصوصاً مادر بود.
مادر او را برای اسلام می خواست و برای اسلام تربیت کرده بود و به او گفته بود که چون راهی که می روی راه اسلام است و اگر فکر می کنی الان این کار واجب تر از رفتن به دانشگاه است پس از جبهه رفتن و جهادت راضی ام.
سرانجام این عبد صالح و این سید فروتن و مومن در ساعت 10 صبح روز یازدهم بهمن ماه سال 65 در کنار دریاچه ماهی در شلمچه در کربلای پنج به دعوت معبود خود لبیک گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.