خليل شيرازي
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : رياضي
مكان تولد : پاكدشت - روستاي حاجي آباد (استان تهران)
تاريخ تولد : 1335/04/04
تاريخ شهادت : 1362/08/15
مكان شهادت : پنجوين
عمليات : والفجر 4

در يکي از روزهاي گرم تابستان 1335 در خانواده اي مذهبي و روستايي كشاورز، کودکي به دنيا آمد که او را خليل ناميدند و به حق يکي از اسطوره هاي بزرگ مبارزه با ظلم و ستم، معرفت، تقوي، اخلاص، عزت، تلاش و مجاهدت شد. ايشان شايد به عنوان الگويي براي نسل سردرگم امروز و آينده به يادگار بماند.

کودکي و نوجواني

خليل دوران کودکي و تحصيلات ابتدايي را در روستاي حاجي‌آباد (زادگاهش) يکي از روستاهاي تابع شهرستان پاكدشت در حدود 24 کيلومتري تهران گذراند. از آنجايي که پدر کشاورز بود و اقتضاي زندگي کشاورزي مشارکت تمامي اهل خانواده را مي طلبد، خليل هميشه داوطلب کمک به خانواده بود. او از همان نوجواني نشان داد که بسيار مسئوليت پذير، متعهد و با ايمان است. به خاطر همين در بين اعضاي خانواده بيشتر مورد توجه والدين بود. پس از مدتي براي ادامه تحصيل به تهران (محله مولوي) رفت در مدتي که در تهران زندگي مي کرد. صداقت و پاکي او بر همه ثابت شده بود. گرايش او به دين اسلام اورا از عمده جوانان هم سن و سالش پيرو مد و لباس و هيپيئيسم بودند، متمايز ساخته بود. اوج اشتراک او با فرهنگ غالب زمانش علاقه او به نغمه هاي سياسي بعضي از خوانندگان مردمي بود که آن هم با شروع مبارزه علني با رژيم شاه بدست فراموشي سپرده شد. در سال 1354 با اخذ ديپلم رياضي از دبيرستان هدف فارغ التحصيل گرديد و به خدمت وظيفه اعزام شد.

خدمت سربازي

دوران سربازي نقطه عطف زندگي شهيد خليل شد. پادگان مهاباد خاطرات زيادي را از ايشان در خود جاي داده و اگر برجهاي نگهباني و ميله هاي زندان سربازخانه قادر به حرف زدن بودند گفتني‌هاي زيادي از شب زنده داري هاي خليل داشتند. تعيين آن پادگان توسط اداره نظام وظيفه وقت به طور اتفاقي آشنايي با دوستاني بود که شالوده تفکرات سياسي او را پي ريزي نمودند. در پادگان در اغلب اوقات مشغول مطالعه آثار شريعتي، بهرنگي، آل احمد، مکتب اسلام و ساير نشريات سياسي موجود بود. اين گرايشات آنقدر در ايشان و دوستان تاثير گذار بود که يک بار تصميم گرفتند به قصد شروع مبارزه مسلحانه عليه رژيم پهلوي بخشي از مهمات پادگان را به تهران حمل کنند که اين تصميم با توجه مسايل امنيتي وقت ملغي شد. ضد اطلاعات ارتش کم کم متوجه حرکات مشکوک وي در پادگان شده بود و چندين بار نيز ايشان را بازداشت انفرادي کرده بود. تنها چشم پوشي بعضي از افسران مافوق باعث شد خدمت سربازي بدون حادثه مهمي طي شود.

شروع مبارزه پيگير

بالاخره خدمت سربازي ايشان به پايان رسيد و خليل با کوله باري از تجربه و آگاهي و از همه بالاتر ميل به آزادي خواهي و آرزوي بر اندازي حکومت شاه و جايگزيني اراده مستضعفان بجاي سلطه ستمگران به خانه بازگشت. براي تحقق تفکر سنجيده و مطالعه شده‌اش اولين قدم مهم را جذب نيروي مومن و مجاهد قرار داد. در حالي که ارتباط خود را با مبارزاني در تهران، رشت، لاهيجان و اصفهان و ساير شهرهاي دور و نزديک برقرار کرده بود، به توسعه تفکرش در منطقه ورامين پرداخت. بهترين مکان را مسجد، بهترين زمان را شب‌هاي جمعه و ساير مناسبت هاي مذهبي و بهترين کتاب يعني قرآن را انتخاب کرد. شرکت در جلسات قرآن محلات و قراي مختلف ورامين را به عنوان يک وظيفه مهم براي خودش قرار داد. آز آنجايي که چهره نوراني و کلامي نافذ داشت، يخ بسياري از جوانان نااميد و سردرگم زمان خود را ذوب کرد و از آنان مبارزاني ساخت که در اوج خودسازي و جهاد اكبر به وصال معشوق شتافتند و بعضي از آن‌ها حتي پس از بارها جانبازي و قطع يک دستشان در جنگ، آنقدر در جبهه و جهاد استمرار ورزيدند تا در ساحل آرام شهادت سکنی گزيدند.

فعاليت خليل به حدي گسترده شده بود که در بعضي محلات افراد محافظه کار احساس خطر جدي کردند. در سال 1356 ديگر انقلابيون منطقه خليل را به عنوان يک انسان ايده‌آل قابل اعتماد با آگاهي و شعور بالاي ديني، سياسي و اجتماعي پذيرفته بودند. از ياران خليل شهداي بزرگي مثل شهيد بروجردي، شهيد حسن قمي و شهيد ولي‌الله قمي، شهيد اسلامي، شهيد بني مصطفي، شهداي برادران مظفر (حاج رضا، حسن، علي) و برادران ارزشمند حجه‌الاسلام و المسلمين دكتر محسن قمي و مهندس محمد قمي و دكتر حسين مظفر و زنده‌ياد مهندس خيرالله سيري و ... و آزادگاني همچون مرادي همه از بزرگ مردان همرزم اين مبارز انقلابي ميتوان نام برد. البته سطوح مختلفي از انقلابيون با شهيد خليل ارتباط داشتند و در اين بين عده بسيار کمي در فعاليت‌هاي زيرزميني ايشان تنها به دلايل امنيتي شريک بودند. فعاليت‌هايي که عمدتا شامل چاپ و نشر اعلاميه‌ها، نوارها و کتب امام خميني، آثار چاپي و نوارهاي دکتر شريعتي و ساير محرک‌هاي موتور انقلاب مثل اخبار زانداني‌هاي سياسي و غيره مي‌شد. اين فعاليت‌ها در اوج خود منجر به پيوستن ايشان به گروه‌هاي چريکي از جمله گروه صف شد که شهيد بروجردي نيز عضو اين گروه بود و توسط تعدادي از انقلابيون بازار حمايت مي‌شد و در زمان ورود حضرت امام بخشي از حفاظت جان امام را به عهده گرفتند. جالب است گفته شود که منابع مالي مورد نياز خليل براي عمده فعاليت‌هاي رساندن پيام رهبر انقلاب به مردم انقلابي از فعاليت کشاورزي پدر يا از حقوق تامين مي‌شد. آنقدر تسريع در روند مبارزه اهميت داشت که خليل هزينه خريد يک دستگاه موتور سيکلت تيزرو جهت فعاليت‌هاي انقلاب را به خانواده تحميل کرد. خليل براي ورود به دانشگاه در کنکور سال 1355 شرکت کرد و در رشته رياضي دانشگاه تهران پذيرفته شد.

در سال 1357فعاليت خليل علني‌تر و گسترده‌تر شد. در اين زمان دانشگاه نيز تعطيل شده بود. خليل علاوه بر وظيفه اصلي پيام‌رساني رهبري به مردم خود نيز فعالانه در تظاهرات شرکت مي‌کرد. نوروز 1357 يکي از تلخ ترين روزهاي خانواده در دوران مبارزه سياسي مي‌باشد. در اين سال يکي از برادران خليل در طي زدوخوردي با ساواک در قم دستگير و زنداني شد. اما اين واقعه هيچ خللي در عزم مبارزه سياسي خانواده ايجاد نکرد.

ورود امام و پيروزي انقلاب

روزهاي انقلاب طولاني و طولاني‌تر و شب هاي ظلمت ستمشاهي کوتاه و کوتاه تر مي‌شد. بالاخره لحظه ديدار يار رسيد. امام به کشور وارد شد و از لحظه ورود خليل به عنوان يکي از محافظان جان ايشان، در کميته محافظت از جان امام قرار داشت و تا پيروزي انقلاب در مدرسه علوي و رفاه ماند. در روزهاي 21 و 22 بهمن در حملات به پادگان‌ها و تسخير مراکز دولتي پيش قدم بود. پس از پيروزي انقلاب عضو ستاد مرکزي کميته انقلاب اسلامي شد و ماموريت‌هاي مهمي به مراکز استان‌ها براي تشکيل و ساماندهي نيروهاي داوطلب مردمي داشت.

در اوايل 1358 مدتي در کاخ سعدآباد به ياري برادر مرتضي رضايي جهت تشکيل سپاه شتافت اما بسيار زود آن جمع را ترک کرد. مدتي نيز با شهيد کچويي در زندان اوين ارتباط نزديک داشت. در همان اوان انقلاب و شايد بسيار قبل از آن به ارتقاي فرهنگي جامعه به عنوان اصلي‌ترين وظيفه ياران امام اعتقاد داشت. در اين ارتباط به اولين حرکت انقلابي دست زد و همراه تني چند از دوستان خود از عزل رييس آموزش و پرورش وقت شهرستان ورامين شروع کرد و اصلاحاتي در آموزش و پرورش منطقه بوجود آورد. خليل يکي از بنيانگزاران و فعالين انجمن اسلامي معلمان ورامين بود و تلاش زيادي در اين راه کرد. به همراه دو نفر ديگر از دوستان انقلابي اوايل انقلاب کميته امداد امام خميني ورامين را نيز راه‌اندازي نمود

ازدواج بديع

در تابستان 1358 به اصرار خانواده ازدواج نمود که حاصل اين ازدواج دختري بنام زينب مي‌باشد که تنها چند روزي زندگي در کنار پدر را تجربه کرد. ازدواج خليل نيز همچون ساير کارهايش بدعتي در نوع خود بود. مراسم ازدواج در مسجد محل و با شرکت دوستانش و با ساده‌ترين شکل ممکن برگزار شد. لباس داماد يونيفرم پاسداري و لباس عروس تنها يک چادر سفيد بود.

تشکيل ستاد عملياتي بعثت (كميته بعثت)

با توجه به اهميت پاسداري از انقلاب، در اوايل سال‌ 58 ستاد عملياتي بعثت (كميته انقلاب اسلامي) را در كنار دوستان ديگر در پاکدشت بنيانگذاري کرد و تا زمان شهادتش سال 1362به عنوان عضو شوراي سرپرستي آن فعاليت کرد. با شروع قائله کردستان به فرمان امام به همراه شهيد بروجردي به کردستان رفت و مدتي در آنجا جنگيد. با شروع جنگ عراق عليه ايران در منطقه غرب کشور در کنار شهيد بروجردي در مناطق سرپل‌ذهاب و قصر شيرين ماه‌هاي اول جنگ را گذراند. (سپس براي جمع‌آوري نيرو به منطقه بازگشت و به همراه تعدادي از دوستان آموزش ديده خود با يک دستگاه وانت نيسان با کليه تجهيزات عازم منطقه غرب شد. در نزديکي کرمانشاه طي يک حادثه رانندگي به شدت مجروح شد و بلافاصله توسط شهيد بروجردي به تهران منتقل شد. پس از بيش از يک ماه بيهوشي و يکسال استراحت به خواست خدا مجددا سلامتي‌اش را باز يافت و مجددا به جبهه شتافت.)

(يکي از خصوصيات خليل در هر زمان و مکاني ترويج فرهنگ ديني و مبارزه با مظاهر دنياپرستي بود. امکان نداشت نماز سروقت و جماعت و موعظه کوتاه بين دو نماز را فراموش کند. يک نامه مشهور در سال 1362 به شهيد ولي قمي نوشته که بسيار از اوضاع فرهنگي نيروها ابراز نگراني نموده است.)

در تابستان 1362 به اتفاق نيروهايي از ستاد عملياتي بعثت به تيپ موسي بن جعفر در منطقه سر پل ذهاب اعزام شدند ايشان در اواخر آبان 1362 براي آخرين ديدار به منزل آمد. پس از ديدار فرزند تازه متولد شده‌اش مجددا به منطقه برگشت و طي عمليات والفجر 4 در ارتفاعات کله قندي به آرزوي ديرينه‌اش رسيد. پيکر مقدسش 14 سال پس از شهادت به وطن بازگشت. او رفت تا جاودانه بماند.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.