مجيد قناعتي
نام پدر : يوسف
دانشگاه : تربيت دبير شهيد رجايي تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي برق(قدرت)
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1343/11/15
تاريخ شهادت : 1366/01/21
سمت : آرپي چي زن
مكان شهادت : شلمچه

شهید مجید قناعتی در پانزدهم بهمن سال 1343 در شهر تهران در خانواده ای متدین پا به جهان گشود. ایشان پس از گذراندن دوران کودکی وارد مدرسه شدند و تحصیل خود را آغاز نمودند. پس از اتمام دبیرستان وارد دانشگاه شدند. سال اول دانشگاه را می گذراندند که تصمیم گرفتند به جبهه بروند، به عنوان یکی از اجزاء کوچک این جامعه بالطبع جزو پیشقراولان این حرکت قرار گرفت. در ابتدا به علت این که مشغول تحصیل بود از رفتن به جبهه باز ماند و صرفا به فعالیت های پشت جبهه اکتفا کرد ولی بعد از مدتی روح پر تلاطمش اجازه بقاء در خانه را به او نداد و بالاخره پس از یک دوره پر تلاطم روحی در زندگیش در سال 1363 پس از طی دوره مقدماتی نظامی به مناطق عملیاتی غرب اعزام و پس از مدتی در جبهه مقابل شهر مندلی عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به وی از ناحیه دو پا به شدت آسیب دید و این مسئله به قطع عصب پای راست و شکستگی استخوان هر دو پای او شد. تا مدت یک سال در بیمارستان های مختلف شهر های شیراز و تهران بستری گردید و چندین عمل بر روی پاهای او انجام گرفت. همان طور که در بالا ذکر شد وی فردی خونگرم و خوش اخلاق بود و در اولین برخورد با هر کسی سریعا خوی می گرفت. این خصلت وی یکی از بارزترین مشخصه های او بود که دقیقا در فامیل و خانواده نمود کامل داشت. از این نظر کاملا در برخوردها طرف مقابل را جذب می کرد. او دارای دوستان زیادی در فامیل و خارج از فامیل چه در محیط مدرسه و چه خارج از آن جا بود. به همین خاطر حساب و کتاب دوستان وی خارج از شماره بود. گاهی پدرش به شوخی می گفت: بایستی برای پاسخگویی به دوستان وی به خاطر مراجعه بیش از حد به درب خانه یک منشی استخدام کنیم!

وی به طور کلی فردی مسئولیت پذیر و مصمم بود و تا آخرین لحظه سعی می کرد که وظیفه محوله اش را به نحو احسن انجام دهد. از نظر کمک به مردم محروم و مستضعف جامعه هیچ گاه دریغ نمی کرد و در صورت برخورد با چنین افرادی هر چه داشت در این راه انفاق می کرد. وی اوقات فراغتش را معمولا در مسجد و بسیج محل می گذراند و معمولا در برنامه های تشکیل شده از طرف بسیج اعم از اردوهای تفریحی، نظامی و یا ورزشی شرکت می کرد. از مطالعه هم غافل نبود. به تناسب رشته تحصیلی وی که برق با گرایش قدرت بود علاقه زیادی به علم الکترونیک و مونتاژ وسایل الکترونیکی داشت. بخشی از اوقات فراغتش را هم به این کار اختصاص داده بود. به بازی پینگ پونگ و تماشای فوتبال هم علاقه زیادی داشت. وی در هر سه مورد اعزام به جبهه از طریق بسیج و سپاه به این امر اقدام می کرد. در آخرین باری که به جبهه اعزام می شد و این موضوع همزمان با اعزام برادرش به جبهه بود، هرچه ایشان اصرار کردند که او در تهران بماند ولی در جواب اصرار ، اشک شوق رفتن، برادرش را شرمنده کرد. به هر حال در آخرین اعزام او به همراه یکی از دوستانش که فرمانده گردان یکی از واحدهای لشگر سیدالشهدا سپاه پاسداران بود به جبهه عزیمت کرد. هنگامی که برادرش از فرمانده ی گردان خواسته بود تا به علت مشکل پایش مراقب او باشد او از این عمل به شدت ناراحت گردید و به ایشان گفت: «عمر انسان دست خداست. شما فکر می کنی که اگر به فرمانده گردان بگویی مراقب من باشد من شهید نخواهم شد. اگر خدا بخواهد هیچ کس نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد.» در آخرین اعزام ایشان در عملیات کربلای 8 در منطقه شلمچه و با مسئولیت آرپی چی زن شرکت داشت. وی در آخرین لحظات عمر به گفته دوستان همرزمش حال و هوایی دیگر پیدا کرده بود و به گفته آن ها یکی از خوش اخلاق ترین و شوخ طبع ترین افراد واحد گردیده بود. حتی قبل از شهادت مشغول مزاح و شوخی با فرمانده گردان بوده است. زیرا فرمانده به علت آتش سنگین دشمن زخمی و تعداد زیادی از افراد واحد وی زخمی شده بودند و به شدت در زیر آتش دشمن قرار گرفته بودند. به گفته او مجید با این کار می خواسته او را سر نشاط آورد که در آن لحظه یکی از رزمندگان به داخل سنگر آن ها آمده و تقاضای کمک سریعی به محل یک مجروح که به شدت از ناحیه شکم آسیب دیده بود می نمایدکه در این هنگام بین فرمانده، مجید و دو سه نفر دیگر که در داخل آن سنگر بودند بحثی پیش می آید، علی رغم مخالفت فرمانده بالاخره مجید با اصرار فراوان به محل مجروح می رود و پس از ده دقیقه خبر شهادت وی را می آورند. (مطلب جالب اینجاست که فرد مجروح به حمدالله به موقع به عقب منتقل می شود و زنده می ماند.)

.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.