محسن حاجی بابا روز 16 بهمن 1336 در شرق تهران، در خانوادهاي مذهبي و دوست دار اهل بيت عصمت و طهارت(ع) متولد شد. از همان كودكي، الفباي تقوا را در خانواده ی خدا جويش آموخت. وي در سن 7 سالگي قدم در راه مدرسه و تحصيل گذاشت .محسن از همان بدو ورود به مدرسه هوش استعداد خود را با كسب نمره هاي عالي نشان مي دهد. پيش از شروع تكليف، با عشق و علاق ی تمام، نسبت به انجام فرائض ديني اهتمام مي ورزد. در اين راه چنان پيش مي رود كه در ميان همسالان به تقوا و تقيد ممتاز مي گردد. او همزمان با تحصيل، در جلسات مذهبي و محافل قرآن شركت مي جويد و عضو فعال و جدي مسجد قدس بود. از آن جا كه او در دروة نوجواني اهل مسجد بود، از شروع نخستين جرقه هاي انقلاب اسلامي، وارد مسائل سياسي مي شود. در توزيع اعلاميه هاي حضرت امام(ره) نقش فعال ايفا مي كند و در راهپيمايي ها و تظاهرات، همراه و همگام با مردم شركت مي جويد. در روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي، محسن جزو اولين نفرات بود كه در خلع سلاح مراكز نظامي و انتظامي محل خود وارد عمل مي شود و اسلحه را از كلانتري ها به مسجد مي آورد.
محسن پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور آیت الله امامی کاشانی به انجام وظیفه می پردازد. وی در تشکیل "کمیته انقلاب اسلامی" منطقه، همراه افرادی چون "شهید علی رضا موحدی کرمانی" حضور جدی و فعال می یابد و در استقرار امنیت در منطقه پیروزی، ایفای نقش می کند و مدتی در این نهاد نوپا و انقلابی از دستاوردهای انقلاب حراست می نماید.
حاج بابا در سال ۵۸ در میان ۴۰۰ نفر داوطلب پزشکی نفر چهارم شد اما بعد از قبولی پیش پدرش رفت و گفت: پدرجان من میخواهم پاسدار شوم. پزشکی را هم دوست دارم اما میخواهم پاسدار سپاه پاسداران شوم. محسن جزو دانشجویان پیرو خط امام هم بود و بعد این که از لانه جاسوسی آمد به سمت پادگان امام حسین(ع) رفت و در آن جا نیز با لباس سبز به جمع عاشوراییان سپاه پیوست.
حاجي بابا در جنگ تحميلي نيز مردانه وارد مي شود و به خاطر هوش سرشار و استعداد نظامي كه داشت، در مسير رشد مي افتد و لياقت و كفايت و توانمندي هاي نظامي خود را در عمليات گوناگون به نمايش مي گذارد. او در لشکر 27 محمد رسول الله(ص) مسئولیت های مختلف را تقبل و با شایستگی تمام انجام وظیفه می کند و از عهده امور سربلند برمی آید. حاجی بابا در عملیات "بیت المقدس" حماسه می آفریدند و جوهره انقلابی خود را نشان می دهد. در فتح ارتفاعات "بازي دراز" كاري مي كند كارستان و اوج ايثار، فداكاري و شهامت را به نمايش مي گذارد. سرانجام در22 اردیبهشت سال 1361 هنگامی که شهید حاجی بابا، با تویوتا وانت از منطقه ازگله به طرف ارتفاعات می رفت، از آنجایی که ارتفاعات بَمو که مشرف به جاده بوده دست نیروهای عراقی بوده، جیپ وی را مورد هدف قرار می دهند و آتش می گیرد و او به همراه شهیدان بیابانی و شوندی به شهادت می رسند. وقتی می خواستند پیکرشهید حاج بابایی را به عقب بفرستند قسمتی از بدن او و همراهانش در ماشین باقی می ماند که موقع انتقال ماشین آن را پیدا می کنند و دیگر به عقب نمیفرستند و آن تکه ها را در محل شهادت که روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز است دفن می کنند. مردم آن منطقه ارادت خاصی به این شهید دارند.