شهید محمدرضا طبایی زاده، در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی و از سادات شیراز، در جوار حرم مطهر
احمدبن موسی (شاهچراغ) علیه السلام به دنیا آمد و در دامان مادری مومن، مهربان و دلسوز پرورش یافت. وی در خانواده فردی نمونه و سرمشق دیگران بود. شهید دارای ۴ برادر و 4 خواهر می باشد.
تحصیلاتش را تا سطح دیپلم در شیراز با موفقیت چشمگیری پشت سر نهاد و در فراگیری علوم، به خصوص معارف اسلامی و عمل به احکام فردی کوشا و مصمم بود.
در سال ۱۳۵۶ از دبیرستان فارغ التحصیل شد و پس از شرکت در آزمون ورودی دانشگاه ها در مهر ماه همان سال به دانشگاه علم و صنعت ایران راه یافت و تحصیل خود را در رشته مهندسی مکانیک این دانشگاه آغاز کرد.
از همان آغاز با توجه با شناختی که نسبت به رژیم دست نشانده و محرومیت های ملت ایران داشت، در کنار دیگر برادران و خواهران مسلمان، در صف افشاگران جنایات رژیم قرار گرفت و همیشه در مسجد دانشگاه، این سنگر اسلام، حضور می یافت. وی در تظاهرات دانشجویان مسلمان علیه رژیم همواره شرکت داشت و پس از واقعه خونین قم، در این مسیر فعال تر وکوشاتر گردید.
با تعطیل شدن دانشگاه پس از واقعه خونین ۱۷شهریور ۱۳۵۷، به شیراز مراجعت نمود و با افشاگری علیه رژیم و آگاه کردن مردم از وضعیت کشور، در صف مستحکم مردم مسلمان شیراز قرار گرفت. وی در تمام مراحل گوش به فرمان امام بود و در پخش اعلامیه های رهبر انقلاب، چه کتبی و چه شفاهی، همت می گماشت.
در اواخر عمر رژیم، با پاسداری های شبانه و حرام کردن خواب بر چشم خود، از جان و مال و ناموس امت اسلام محافظت می نمود. پس از پیروزی انقلاب، تا حدود مهرماه ۱۳۵۸، در پادگان امام حسین تهران مشغول خدمت به اسلام و پاسداری از اهداف انقلاب اسلامی بود.
بعد از شروع به کار دانشگاه بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن و آغاز فعالیت های مخرب گروهک ها، وی در برخورد با گروه های ضد انقلاب درون دانشگاه فردی قاطع بود و به صور مختلف می کوشید تا چهره کثیف آن ها را برای دیگران افشا کند. با شروع انقلاب فرهنگی و حرکت برای دگرگونی نظام وابسته دانشگاه که هیچ ثمره ای برای ملت مسلمان نداشت، شهید در صف موافقان این حرکت قرار گرفت و در این راه فعالانه با انجمن اسلامی دانشجویان همکاری می نمود.
پس از به ثمر رسیدن انقلاب فرهنگی و تشکیل گروه های مختلف فرهنگی و سیاسی توسط انجمن اسلامی در جهت پیشبرد اهداف انقلاب، وی وارد گروه فرهنگی شد و در قسمت آموزش فیلمبرداری شروع به فعالیت نمود و پس از طی آموزش های مختلف، از طرف صدا و سیمای جمهوری اسلامی مأموریت یافت تا به استان های محروم هرمزگان و سیستان و بلوچستان برود. در این زمان بود که مادر دلسوزش را از دست داد و غمی جانکاه تمام وجودش را فرا گرفت.
شهید طبائی زاده تا بازگشایی دانشگاه در این استان ها فعالانه به خدمت خود ادامه داد و پس از باز شدن دانشگاه به تهران مراجعت کرد و در کنار امر تحصیل به همکاری خود با سیمای جمهوری اسلامی به عنوان دستیار فیلمبردار ادامه داد. وی در اغلب مسافرت ها همراه با شخصیت های مملکتی به مناطق مختلف کشور می رفت و گزارش تهیه می کرد.
شهید طبایی زاده در به تصویر کشیدن دلاوری های رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل نقش به سزایی داشت. در امر تحصیل به خصوص پس از بازگشایی دانشگاه بسیار کوشا بود و همیشه می گفت باید از امکانات دانشگاه که متعلق به تمام ملت محروم ایران است به خوبی استفاده کرد تا در آینده بتوان به عنوان فردی مفید تا حد توان دین خود را به مردم و انقلاب و به خصوص شهیدان انقلاب ادا کرد.
در تمام مراحل زندگی فردی با ایمان، متعهد، منظم، برنامه ریز و قاطع بود. از جهت اخلاقی فردی نمونه در میان تمام دوستان و هم دانشگاهیان خود بود و همیشه دوستان از صفات نیکوی وی سخن می گفتند و آرزو داشتند مانند او دارای صفات ستوده باشند.
شهید طبائی زاده در روز دوشنبه ۱۸ اسفند ماه به عنوان فیلمبردار بار دیگر برای رفتن به جبهه ماموریت یافت. قبل ار رفتن با دوستان خود خداحافظی کرد و با تهیه بلیط تصمیم داشت پس از بازگشت از جبهه، در ششم فروردین برای دیدن خانواده به شیراز برود.
همیشه عشق به شهادت در درونش موج می زد و به گفته دوستانش، در سفر اخیر روحیه دیگری پیدا کرده و نورانیت خاصی یافته بود.
شهید طبائی زاده به جبهه رفت تا بار دیگر دلاوری های فرزندان انقلاب که چشم تمام جهانیان به آن ها است را به تصویر بکشد اما روح بزرگش بیش از این تحمل جسم خاکی را نداشت و عشق به معبود سراسر وجودش را فرا گرفته بود و در روز ۲۱ اسفند ماه به آرزوی خود رسید و بر اثر موج انفجار به درجه رفیع شهادت رسید و روحش به دیار باقی نزد یگانه معبود هستی شتافت و شب را با سیاهی تنها گذاشت.
بر اثر موج انفجار، هنگامی که شهید به هوا پرتاب گردید، در تمام حالات کلمه «یا مهدی» و یا «صاحب الزمان» بر زبانش جاری بود و تا دم شهادت زبانش از ذکر این نام پرعظمت باز نایستاد و چه بسا که مهدی (عج) را در آن حال زیارت کرده باشد.
پیکر پاک شهید در روز جمعه دوم فروردین ماه، پس از تشییع توسط نمازگزاران تهران تا بهشت زهرا بدرقه شد و سپس به شیراز برده شد. در شیراز، در روز سه شنبه ششم فروردین ماه، طی مراسم باشکوهی پیکر پاک این شهید و ۱۲ شهید دیگر عملیات بدر در میان اشک های امت شهید پرور تشییع گردید و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد و همان گونه که آرزو داشت، در روز ششم فروردین ماه در کنار مادرش قرار گرفت و غم دیرینه اش که پس از وفات مادر قلبش را می آزرد، به شادی مبدل گردید.
در اینجا دو نمونه از روحیه ایثار این شهید عالی مقام را ذکر می کنیم:
برنامه اعزام به جبهه جهت فیلمبرداری از طرف صدا وسیما به نوبت بوده و ایشان در این مرتبه خارج از نوبت و با اصرار خود به جبهه اعزام شده بود.
در هنگام اعزام به خط مقدم و در روی آب های هور، دو قایق آن ها واژگون می شود و بعد از مدتی قایق دیگری برای بردن آن ها می آید و چون قایق ها ظرفیت همه افراد را نداشتند، ایشان با اصرار خود در بین نیزارها باقی می مانند.