شهيد قنبر زارع در سال 1344 در روستاي بليان ديده به جهان گشود. از همان اوان کودکي از استعداد فوق العاده و اخلاق پسنديده اي برخوردار بود و شيرين زبانی هاي او زبان زد خاص و عام بود و حتي قبل از اين که به کلاس اول ابتدايي راه يابد جدول ضرب را حفظ مي دانست . تحصيلات ابتدايي خويش را در ميان مشکلات و نارسائي هاي فراوان با موفقيت در روستاي بليان به اتمام رسانيد و براي ادامه تحصيل راهي شهرستان کازرون گرديد ، در مدرسه راهنمايي "مدرس" ثبت نام نمود و تحصيلات دوره راهنمايي خود را همچون ابتدايي در حالي که شاگرد ممتاز مدرسه بود به پايان رسانيد.
قنبر سال دوم راهنمايي را مي گذراند که انقلاب شکوهمند اسلامي به رهبري امام شروع شد و فصلي نو در زندگي او بوجود آورد ؛ او همراه ديگر برادران جوان حزب الله اين روستا دست به سازماندهي راهپيمائي در روستا و شهر زد که در اين جريان راهپيمائي که به منزله وحدت در روستاي بليان و مشتان بود ، او با پاهاي برهنه فواصل دور روستا را پيمود که کف پاهايش تاول زده بود و در مسجد به افشاي رژيم سفاک پهلوي پرداخت و با نوشتن مقالات و سرود و شعار روي ديوار و تهيه پلاکارت و ... فعاليت گسترده اي را شروع نمود.
با اوج گيري انقلاب اسلامي، تشکيلات مخفي با نام انجمن اسلامي النصر را با همکاري روحانيت مبارز بنياد گذشت تا مردم را هر چه بيشتر براي پيشبرد انقلاب اسلامي در خط امام سازماندهي نمايند و با پيروزي انقلاب اسلامي تشکيلات انجمن اسلامي النصر را علني و با تشکيل کلاس هاي قرآن و عقايد براي نونهالان و حتي بزرگسالان در سطع وسيع در اين روستا پايه گذاري کرد که تاکنون اين انجمن و کلاس ها به کار خود ادامه داده و نونهالان را براي اداره اين انقلاب تربيت مي کند.
وی در دوران تحصيل در دبيرستان هم چون سدي در مقابل تمام خطوط انحرافي که در دبيرستان وجود داشت ايستاد و با شناخت صحيح که از اسلام و مطالعات دقيقي که از کتب شهيد مطهري بدست آورده بود حتي براي يک بار هم در مقابل ايدئولوژي گروهک هاي منحرف در بحث با آنها محکوم نشد و هميشه از افراد فعال حزب الهي دبيرستان ابوالسحق بود. قنبر پا به پاي تحصيلات خود با مطالعات زياد خارج از درس و استعداد سرشاري که داشت شروع به نوشتن مقالات و سرودن شعر کرد که تمام مطلع شعر او "شهيد"،"جنگ" و" امام" بود که بعضي از اين اشعار در مجلات و روزنامه هاي رسمي کشور به چاپ رسيده است. و در زمينه هاي مذکور شهيد جوايزي از نهادهاي مختلف به مناسبت ها نيز دريافت کرد.
او نطق ها و سخنراني هايي در ماه رمضان و محرم شدن فرهنگ مردم واداشت. جنگ تحميلي انقلاب بزرگی در وجود جوانان حزب اللهی بوجود آورد که اثرات آن هر خرمن آماده اي را شعله ور ساخت. شهيد قنبر زارع نيز عاشقي بود که جرقه جهاد او را بسوي شعله ور شدن ساخت. با شروع جنگ تحميلي بارها براي اعزام به جبهه ثبت نام نمود تا اين که در پائيز سال 1360 موفق اعزام به جبهه شد و در جريان فتح بزرگ بستان(طريق القدس) به همراه ديگر برادران، شهرستان را از چنگ غاصبان بدر آورد و براي مدت کوتاه به خانه آمد و دگر بار راهي جبهه هاي جنگ شد تا اين که در بهار سال 1361 در حماسه "فتح المبين" که با رمز يا زهرا شروع گشت شرکت نمود و همراه با تيپ امام سجاد حماسه هاي آزادي آفريد و گام هاي استوار خويش را نيز بر شن هاي روان آن ديار چون شيري به بلندي آزادي ديار اسلام کوبيد و با پيروزي به نزد خانواده خويش برگشت.
براي مدتي در روستا ماند و اقدام به تشکيل گروه هاي مقاومت و پايگاه مقاومت در مسجد صاحب الزمان روستاي بليان و سازماندهي نيروهاي مردمي جهت اعزام به جبهه نمود و سپس در 14 شهریور سال 1361 بار ديگر راهي جبهه هاي ايثار شد. مدت سه ماه در تيپ المهدي در قسمت پدافندي پاسگاه زبيديه، به حراست از مرزهاي ميهن اسلامي پرداخت. دگربار در تاريخ 4 دی سال 1361 همراه تيپ فاطمه زهرا(س) مدت سه ماه به انتظار حمله در جبهه دهلران و فکه بسر برد و سپس براي امتحانات خرداد ماه آخرين سال تحصيلي خود روانه کازرون شد و بعد از اتمام امتحانات دوباره رو به ديار عاشقان نهاد.
مدت سه ماه در واحد تبليغات لشکر 19 فجر مشغول خدمت بود و برادران رزمنده خود را ارشاد مي نمود و بعد براي يک مرخصي پنج روزه به منزل بازگشت و دگربار بسوي ديارش شتافت. و به همراه يک تيپ از لشکر 19 فجر راهي جبهه هاي غرب شد؛ قنبر که تا آن لحظه به رزمنده اي استوار با تجربه تبديل شده بود براي آزاد سازي مردم در بند عراق در عمليات والفجر 4 شرکت کرد و در سرانجام در 2 آبان سال 1362 پس از رشادت هاي فراوان و قهرماني هاي بسيار در حالي که فرماندهي يک گروه از برادران رزمنده به عهده داشت در مرحله اول عمليات لحظه ديدار او با معشوقش فرا رسيد . و شربت شهادت را از دست سرور شهيدان حسين بن علي(ع) در حالي که شهادتش را بر لب داشت در خاک عراق نوشيد.