رضا خدمتگزار در سال 1344در خانواده ای مذهبی در شهر تهران به دنیا آمد، از همان کودکی بسیار کنجکاو وبا استعداد بود، تا این که پای به دبستان نهاد و تحصیلاتش را آغاز کرد. او در درس هایش پیشرفت خوبی داشت و از شاگردان ممتاز کلاس بود. به علاوه از همان کودکی با مشکلات بسیاری که برایش پیش می آمد مواجه می شد و این مشکلات او را آبدیده و مقاوم کرده بود.
بالاخره دوران دبستان را با موفقیت به پایان رسانید و وارد مرحله دیگری از تحصیلات و زندگی شد. مرحله ای که با تحولات عظیم اجتماعی و جریانات انقلاب همزمان بود و او سعی می کرد وظیفه خویش را در مقابل انقلاب انجام دهد. دوران تحصیلات راهنمائی خود را در نجف آباد سپری و در این ایام بود که با آموختن دانش های مختلف از جمله عقیدتی و سیاسی و نظامی روح وجسم خود را برای خدمت به اسلام و انقلاب پرورش داد. زمانی که به دبیرستان پای نهاد با تحولات پس از انقلاب به خصوص جنگ تحمیلی همراه بود و زمینه های بیش تری برای انجام خدمات گسترده برایش پیش آمد، لذا در سال61 پس از فراگرفتن فنون نظامی توفیق الهی نصیب او گردید و به جبهه رفت. وی در عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر یک و کربلای 4 همچنین مدتی در جبهه های دیگر کردستان شرکت فعال داشت و بارها خود را برای شهادت مهیا نموده بود، بعلاوه در عملیات والفجریک از ناحیه صورت مجروح شد. در سال 64-63 موفق به اخذ دیپلم شد و با این که مدت هایی از دوران تحصیلاتش را در جبهه های نبرد گذرانده بود، توانست در کنکور سراسری شرکت نموده و پذیرفته شود.
ورودش به دانشگاه چنان هیجانی در او ایجاد نکرد، او مدت ها قبل در دانشگاه اسلام و قرآن به کسب دانش های مختلف پرداخته بود و دانشگاه را برای این می خواست که بدین وسیله بهتر می تواند وظیفه خودش را انجام دهد، با این که مدت بسیارکمی را در دانشگاه گذرانده ولی پیشرفت او در آن جا نیز قابل تحسین بود به خصوص در برنامه های علمی و استعداد و توانائی خود را نشان داده بود.
بدلیل داشتن استعداد وکنجکاوی و دقت در امور و ابتکار عملش وهم به دلیل شرکت در چند عملیات تجربه هایی از شیوه جنگ در ذهن او نهفته بود وگاه گاهی به تقاضای همرزمانش این آموزش ها و تجربیات را به دیگر رزمندگان انتقال می داد.
عبادات و نیایش های او قلبی بود و بارها خودش گفته بود دعا باید از اعماق دل باشد ودر انسان تأثیر بگذارد و در خلوت باید خدا را خواند و نباید محدود به یک سلسله اعمال ظاهری بدون روح بود. وقتی قرآن می خواند به معنایش توجه می نمود و در حدود آن تفکر می کرد و گاهی در حدود رازهای علمی قرآن با دیگران بحث می نمود، بخصوص علاقه زیادی به قرائت سوره یس آن هم در تنهائی داشت وگاهی دوستانش را نیز به این امر و درک مفاهیم آن سوره دعوت می نمود.( شاید یکی از علل آن علاقه خاصی بود که به شخصیت پیامبر اکرم(ص) داشت)
در حدود مسائل اجتماعی و روابط با دیگران توجه خاصی مبذول می داشت، نسبت به کسانی که سلامت و صلاح جامعه را خدشه دار می کردند نفرت شدیدی داشت و از این که می دید آن ها نتوانسته اند احکام اسلام و حقایق اجتماع را دریابند ناراحت می شد، مثلا به رعایت حجاب در جامعه تأکید می نمود، گاه گاهی با دوستانش شب ها به گلستان شهدا می رفتو به فکر فرو می رفت. در مورد احترام به پدر و مادر ضمن این که خود را موظف می دانست دیگران را نیز به این امر توصیه می نمود. در مورد دیگر اعضای خانواده اش از محبت و نیکی دریغ نمی نمود. او به ورزش علاقه داشت. ایمان و استقامت او در سختی ها نیز قابل ذکر است و تحمل مشکلات را برایش گوارا کرده بود، درجبهه هنگام سختی، به دیگران امید می داد و هیچ گاه اظهار عجز و ناتوانی نمی کرد. اعتمادبه نفس او و توکل برخدا در این موارد او را پیروز می نمود. به احکام دینی نیز توجه می کرد و در مورد اجرای آن ها دقیق و با احتیاط بود. ضمن داشتن این خصلت های ارزشمند چهر ه ای خندان و با نشاط داشت، اما اگر به امری ناپسند و نادرست برخورد می کرد ناراحت شده و با آن مخالفت می نمود. درعین حال از تعصب بی جا بدور بود. او به حال دوستان شهیدش غبطه می خورد و گریه می کرد. آخرین باری که می خواست به جبهه برود چهره ای مصمم و نورانی داشت و عکسش را به خانواده اش داد و گفت: به هنگام شهادتم آ نرا بزرگ کرده و بر سر مزارم بگذارید. او در دعاهایش میگفت: خدایا مرا از دوستی انسان های ظاهر بین بی نصیب گردان. امام برای او معیارهائی جهت شناختن گروه ها وافراد شده بود. با همه این خصوصیات هیچ گاه ظاهر خودش را متعهد و مخلص نشان نمی داد. به علاوه شناخت و برداشت و اعتقاداتش در حدود مکتب اسلام عمقی و صحیح بود، او با تمام وجود اخلاص را فریاد می زد، از ریا وخود نمائی رنج می برد و این حقیقت را دوستانش در رفتار او می توانستد بیابند. او با این که بیست و یک سال بیش تر نداشت ولی گوئی قرن هاست که سرد و گرم دنیا را چشیده بود.
استعدادش آمیخته با ابتکار و تفکر بود و در آینده نیز می توانست طرح های نوینی در جهات خود کفائی کشور ارائه دهد، در فروردین ماه1365وقتی پیام تاریخی امام را مبنی بر شرکت در جبهه ها را شنیده دعوت ایشان را لبیک گفته و پس از 9ماه شرکت فعال و مستمر در عملیات کربلای4 شرکت نمود و سرانجام در تاریخ 4دی ماه سال 1365در منطقه عملیاتی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل گشت.