محسن ريحانچي
نام پدر : محمدعلي
دانشگاه : صنعت نفت آبادان
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : پتروشيمي
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1340/06/01
تاريخ شهادت : 1361/02/20
مكان شهادت : خرمشهر

شهید محسن ریحان چی در سال 1340 در تهران متولد شد وی از همان اوان کودکی عشق به خدا و اسلام داشت و شوری اسلامی در او دیده می شد وجودش از کوچکی سرشار از استعداد و روحش خدا جو بود و دوران تحصیلش را با موفقیت چشم گیری به پایان رسانید و در تمام مدت تحصیل چه از نظر اخلاق و چه از نظر درس از بهترین شاگردان تهران بود و با وجود جو کثیف جامعه طاغوت و فرهنگ غلط و منحط پهلوی روحی مذهبی و اسلامی داشت و هیچ گاه نمازش ترک نمی شد، وی که دارای فکر مستعد و نیرومند روحی صبور و با تقوا بود همه خویشان به خصوص خانواده اش در کارهایشان با او مشورت کرده و در سختی ها از او کمک می طلبیدند و در تمامی مدت عمر کوتاهش اخلاص و تقوایی عجیب داشت و همیشه در راه خودسازی و خودشناسی و همیشه تشنه ی حق. در سال 57_58 موفق به اخذ دیپلم با معدل 18 می شود و سپس راهی دانشگاه (دانشکده نفت آبادان) او که روحی سرشار از اخلاص، گذشت، فداکاری، و عشق به اسلام داشت از این جهت رفتنش برای دوستان و آشنایان و خویشان به آبادان و دور شدنش از فعالیت های اسلامی محله بسیار ناراحت کننده بود دوران اخذ دیپلمش بود که انقلاب اوج گرفت او در به ثمر رساندن انقلاب و با وجود سن کم نقش به سزایی داشت و با شرکت فعال خود در راه پیمایی ها، شعار نویسی، آگاه کردن دوستان و آشنایان در مبارزه علیه رژیم شاه، و بالاخره حضور مرتب در سخنرانی ها و مساجد و تکثیر اعلامیه ها و نوار های امام دین خود را به اسلام ادا می کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی راهی دانشگاه گردید و در همان بدو ورود، شخصا بدون اطلاع راهی کردستان شد و هدفش هم شناسایی گروهک های وابسته آمریکایی بود و پس از چند روز که گروگان افراد دموکرات و کومله بود به دست سپاه آزاد شد روح سرشار از اخلاص شهید هیچ گاه اجازه ی خود ستایی و تعریف و تمجید را به خود راه نمی داد و تمام کارهایش بدون اطلاع بود از جمله در همان بدو ورود به دانشگاه با کمک دوستان در انجمن اسلامی دانشکده شرکت کرد و نقش فعالی داشت و در سال 58_59 که انقلاب فرهنگی صورت گرفت وی یکی از افراد دل سوز و خواهان پاک سازی محیط مقدس دانشگاه از لوث عناصر آلوده و الحادی و منافق بود و بعد از تعطیلی دانشگاه مدتی در فرمانداری آبادان و پس از آن وارد تهران شد و برای ادامه دادن به فعالیت های خویش و به قول خودش برای خودسازی بیشتر و جهت دادن به مبارزاتش وارد سپاه گردید و فعالیت های خود را در قسمت عملیاتی، زرهی، عقیدتی، سپاه در پادگان ولی عصر انتقال داد و این جا بود که روحش پیش از پیش زلال تر و عاشق تر از قبل راهی صراط نور و سعادت و بالاخره شهادت شد بعد از مدتی به حکم فریضه ی اسلام ازدواج کرد ازدواجی علی وار که زندگی اش چون به پیروان حقیقی علی ساده و همه اش الگو و درس بود در تمامی مدت عمر کوتاهش اسوه ای با تقوا بود در ضمن گوهره ی این ازدواج دختری 7ماهه است که شهید محسن هرگز او را ندید و هم اکنون همسرش مشغول تربیت فرزندش است که دخترش را هم چون زینب تربیت کند تا بتواند پیام آور خون پدرش باشد و ادامه دهنده ی راهش باشد. شهید عزیز بعد از ورود به سپاه پس از مدتی که جنگ تحمیلی پیش آمد راهی جبهه های نور گشت و در اسفند 59 به جبهه بازی دراز رفت که با کمک دیگر هم سنگرانش موفق به فتح قله های بازی دراز شدند بعد از مدت چهار ماه دوباره راهی نبرد با مزدوران کافر می شوند و این بار بود که ترکشی به پایش اصابت کرد و پایش مجروح گردیده ولی وی از فرط ناراحتی روز به روز ضعیف تر می شد که چرا من لیاقت شهادت نداشتم. در همین گیر و دارها بود که وقایع عظیمی در ایران رخ می دهد (فرار بنی صدر، شهادت 72 تن یار امام، پیروزی های فتح المبین) شهید محسن ریحان چی که یکی از مخالفین سر سخت سیاست بنی صدر و لیبرال ها و خائنین همراهش بود. بهترین روز خود را روزی می دانست که وی عزل می شد. شهید عزیز به هنگامی که محراب خونین یاران امام، دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر می کنند، سراسر وجودش به آتش کشیده شد و شهادت مظلومانه ی یاران با وفای رهبر، بهشتی مظلوم، وی را پیش از پیش عاشق شهادت کرد و همیشه دعا می کرد که خدا، امام را از ما نگیر، بهشتی ها زیادند و همیشه این ندا را بر لب داشت: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. محسن عزیز در شناساندن نیروهای منحرف و الحادی در بین دوستان و آشنایان زحمت بسیاری می کشید و با وجود این که بچه های سپاه همه اسوه و الگو هستند ولی همه روح مخلصانه و ایثارگرانه و تقوای چشم گیرش و محبوبیت و خویش داریش را تحسین می کردند. بعد از مدتی که از عملیات برگشته بود به همراهی دیگر برادران سپاه ملاقات خصوصی با امام کردند بوسه بر دست مبارک امام امت زد و زیبا ترین و دل انگیز ترین خاطره اش به آن هنگام بود و چه عاشقانه و چه خالصانه به امام عشق می ورزید و چه مریدانه سخنان مرید خود را به جان دل می خرید و از آن پیروی می کرد و به هنگامی که به دیدار امام می رفت به آرزویش می رسید و گویا بیعت خویش را با امام خود محکم تر کرده که به دیدار معشوق می رفت بعد از مدتی با وجود ناراحتی پاهایش و با وجود عشق به همسر و فرزندش برای بار سوم که این بار فتح و شهادت را همراه داشت، راهی جبهه های نبرد گشته و با وجود مادری مریض از همه ی خواسته های دنیایی دست کشیده و در تیپ محمد رسول الله در 12 اردیبهشت اوایل حمله ی اول بیت المقدس راهی جنوب شد و این بار است که آن حدیث قدسی عینیت پیدا می کند و این بار است که خدا عاشقش می شود و این جاست که دوباره متولد می شود در 20اردیبهشت ماه 61 در جبهه ی خونین شهر شد و آستانه ی فتح خونین شهر به شهادت نائل می آید و به لقاء الله می رسد. نحوه شهادتش: در روز 14 اردیبهشت تا 20 اردیبهشت مرحله اول و دوم عملیات بیت المقدس با رمز یا علی آغاز شد شهید محسن فعالانه شرکت کرده و در صبح روز 20 اردیبهشت هنگامی که یک خاک ریز فتح می کنند در آستانه ی فتح خاک ریز دوم تیری به دستش اصابت کرده ولی اهمیتی نمی دهد و به جلو می رود و بعد تیری دیگر به پایش اصابت می کند که این بار نمی تواند حرکت کند ولی از انتقال به پشت جبهه خودداری می کند تا وقت همرزمانش تلف نشود. بنابراین حاضر به ترک خط اول نمی شود و پس از ساعت ها به هنگامی که همه ی یارانش محاصره را تنگ تر می کردند، شهید می شود و به دیدار معشوق می رود و این گذشت خالصانه او و دیگر شهیدان بود که منجر به فتح خونین خونین شهر شد و این شهر مقاوم را بعد از ماه ها اسارت در 3 خرداد آزاد می گردد و در حدود 5000 اسیر و صد ها کشته و مجروح دشمن نتیجه می شود و کیلومتر ها از اراضی میهن اسلامی آزاد می شود و با فتح خونین شهر خون شهیدان به می رسد و ایثار گری و از خود گذشتگی ها این سپاهیان اسلام باعث می شود که خونین شهر، خرمشهر شود. با شهادت محسن عزیز این خرقه خاکی را از پای در آورده و جان عزیزش را عاشقانه و خالصانه به جان آفرین تسلیم می کند و بدین سان عاشقی وارسته به سوی معبود می رود، به امید آن که زندگی ثمر بارش را سر مشق و الگوی خویش قرار دهیم.

 



نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.