در نهم بهمن سال ۱۳۴۲ در یکی از محلات جنوب شهر تهران و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. از آغاز جوانی فعالیت های دینی خود را با دوستان محل آغاز کرد و به شکوفایی مذهبی و عقیدتی خاصی رسید.
در ابتدای انقلاب با به تعطیلی کشاندن کلاس های درس و شرکت در تظاهرات و راهپیمایی های ضد رژیم، پای در راه دیگر شهیدان و عاشقان گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی و آغاز دفاع مقدس، مانند میلیون ها بسیجی عاشق، لباس منزه و مقدس رزم پوشید و سلاح ایمان بر دوش، عازم جبهه های نور شد.
در مرحله دوم عملیات مسلم بن عقیل برای نخستین بار، پیکر رشیدش مورد اصابت ترکش های خمپاره قرار گرفت و پس از مداوا، برای بار دیگر به منطقه اعزام شد. دومین بار در عملیات والفجر ۴، منطقه پنجوین، پس از اصابت ۴۷ ترکش به نقاط مختلف بدن از جمله سر، به بیمارستان منتقل و مداوا شد. پس از این با وجود درد های جانفرسا از باقیمانده ترکش ها در ناحیه سر، بارها و بارها در عملیات ها شرکت کرد و عاشقانه و جان بر کف به جستجوی شهادت رفت.
جمشید عمر و جوانی خود را وقف خدمت به خدا و کشورش کرد و کوشید راه رزمندگان همسنگرش را تا آخرین لحظه ادامه دهد و این شعله پر فروغ را هرگز خاموش نبیند. با تنی زخم دیده از ترکش ها و گازهای شیمیایی باز هم از تلاش نایستاد و لبیک گویان سبکتر از پرنده، بال به سوی حق گشود.
جمشید در زمان حیات کوتاه ولی پر بار و افتخار آفرین خود، مجدانه کوشید و چون یک بسیجی، هیچگاه معنی رکود انجماد را نفهمید.
جمشید معروفی مهندس شیمی از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، عضو هسته گزینش دانشجو، مسئول دانشجویان جانباز استان تهران و همکار صمیمی بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی دانشجویان سراسر کشور، جهاد دانشگاهی، رسیدگی به امور خانواده های شهدا، بنیاد شهید، در سوم اسفند ماه ۱۳۶۹ بر اثر پیشروی ترکش به جا مانده در ناحیه جمجمه، دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار دوست شتافت و حماسه جاوید او نیز به تاریخ سراسر افتخار این مرز و بوم پیوست.