حميد صالحي
نام پدر : علي اكبر
دانشگاه : دانشگاه تهران
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي مكانيك
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1344/12/12
تاريخ شهادت : 1365/12/12
مكان شهادت : شلمچه
عمليات : كربلاي 5

شهید حمید صالحی در دوازدهم اسفند سال 1344 در تهران در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود و پس از طی دوران کودکی به تحصیل مشغول شد و از همان دوره دبستان علاقه زیادی به مطالعه کتاب های مربوط به زندگی ائمه اطهار داشت و از شاگردان با استعداد و خوب دبیرستان بود و به سبب ایمان قوی و علاقه اش به خط امام (همان طور که در وصیت نامه شهید آمده) از دو سال آخر دبیرستان پس از گذراندن آموزش های نظامی شروع به شرکت در جبهه حق علیه باطل نمود و علاوه بر تعطیلات تابستان و عید نوروز حتی در طول تحصیل در اکثر عملیات ها حضور داشت(خیبر, بدر، کربلای 5، فتح المبین، والفجر، کربلای 4، فتح خرمشهر)

پس از اتمام دبیرستان در اولین سال شرکت در کنکور قبول در رشته ی مهندسی مکانیک وارد دانشگاه تهران شد. او ضمن تحصیل در دانشگاه یک سال در دبیرستان شهید صدوقی برای دوره راهنمایی تدریس قرآن می نمود بطوری که بنا بر اظهار اولیا دبیرستان شاگردان در دروس قرآن در آن سال پیشرفت قابل توجهی داشتند. سال بعد در مدرسه امام هادی واقع در جنوب شهر تهران محدوده خیابان مولوی مشغول تدریس درس ریاضیات سال سوم راهنمایی شد. در مدت 6 سال جنگ تحمیلی کفر علیه اسلام تقریبا در اکثر عملیات ها شرکت داشت در این مدت چندین بار مجروح شد که 3 بار آن را به علت عمیق بودن یک بار در بیمارستان آمل و یک بار در بیمارستان مشهد و یک بار در بیمارستان تبریز بستری گردید تا بهبودی حاصل نمود.

شهید به گفته پدر بزگوارش از طبع بلند و روح بزرگی برخوردار بود بدین معنا که هیچ وقت دوست نداشت کاری که می کند کسی آن را بفهمد و همیشه سعی داشت محسناتش گفته نشود و هر وقت می خواست به جبهه برود به اطرافیان سفارش می کرد اگر کسی پرسید نگوئید به جبهه رفته و هر بار که برای مرخصی به تهران می آمد درباره کارهایش از او سوال می کردیم پاسخش این بود: من کاری نمی کنم همین گوشه و کنارها می پلکم در صورتی که بعدها مشخص شد شهید چقدر فعال بوده و مسئولیت های زیادی را از جمله فرمانده گروهان، وقایع نگار، آرپی جی زن ....داشته است. پدرش می گوید: روزی از او سوال کردم در چه عملیات هایی شرکت داشتی در صورتی که می دانستم ولی می خواستم از زبان خودش بشنوم. او در جواب من گفت چه سوال هایی می کنی می خواهی برای چه؟ به شوخی گفتم : اگر یک وقت شهید شدی می خواهم بدانم. گفت: اولاَ هرکسی شهید نمی شه لیاقت می خواهد، در ثانی اگر شدیم در سپاه مدارکی هست که نشان دهنده این است که چه کرده ایم ولی بعدها خانواده متوجه شدند که مدارک سپاه مربوط به گزارش هایی از جبهه و جنگ است نه مربوط به خودش .

حمید معلم همه بود و به همه درس می آموخت. او فوق العاده صرفه جو و منصف بود. این را با اعمالش به دیگران نشان داد و درس زندگی آموخت. چون از بچه های آخر خانواده بود و کوچک تر از بقیه فکر می کرد که نباید به بقیه که بزرگترند تذکر دهد که خدای ناکرده بی احترامی محسوب شود، در صورتی که چنین نبود و با اعمالش این را به بقیه فهماند، بدین معنی که در خوراک و پوشاک صرفه جو بود، اگر منزل یکی از خواهران بود و غذا به دو گونه بود از یکی می خورد و وقتی به او می گفتیم جواب می داد با یک نوع غذا هم سیر می شوم. اگر میوه ها گران بود نمی خورد و همیشه بحث لباس پوشیدن بود پدر و مادر به او می گفتند برای خودت لباس تهیه کن، کفش بخر می گفت که دارم خوب است می شود از آن استفاده کرد و با کمترین هزینه زندگی کرد.

هر بار که خانواده اش به او می گفتند حمید جان مملکت دکتر و مهندس هم می خواهد همش نمی شود جبهه رفت می گفت: فعلا جنگ و جبهه از همه چیز مهم تر است اگر زنده ماندیم درس دیر نمی شود، اگر هم رفتیم که در بزرگترین دانشگاه ها قبول شده ایم.

بالاخره هم همین طور شد در بزرگترین دانشگاه و در بهترین پُست ها از دکتر و مهندس افضل تر قبول شد و در تاریخ 65/12/12 در حالی که ترکش به سر ایشان اصابت کرده بود و در همان محل بوسیله امدادگر پانسمان شد و در حال عقب آمدن هم دیده شده بود و در اورژانس لشگر هم نام ایشان در میان مجروحین بوده اما بعد از این خبری از ایشان نشده بود تا این که بعد از حدود یک هفته جسد ایشان به تهران منتقل شد و مشخص شد که جسد ایشان چند روزی روی زمین بوده است.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.