علي شكاري
نام پدر : محمود
دانشگاه : صنعتي اميركبير
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : مهندسي برق
مكان تولد : تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد : 1343
تاريخ شهادت : 1367/06/01
مكان شهادت : بوكان

شهید علی شکاری در سال ۱۳۴۳ در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. همراه با گذر زمان و پشت سر نهادن دوران کودکی در عرصه گشایش راه های فلاکت بار و ذلت بار طاغوتیان و رژیم شاه فعالیت خود را آغاز کرد و همدوش دیگر برادران خود در این راه گام نهاد.

با پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی همراه با برادر بزرگش "حسین" به این نهاد مقدس پیوست. در اوایل سال ۵۹ برادرش "حسین" که قرار بود برای تشکیل سپاه پاسداران به سیستان و بلوچستان برود به شهادت رسید که این حادثه در روحیه او تأثیر عمیقی گذاشت.

در زمان تشکیل مدرسه عشق به دستور حضرت امام، او نیز به تأسیس و فعالیت در بسیج یکی از مساجد همت گماشت. با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های غرب شد و در منطقه کردستان با عوامل سرسپرده ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. سپس بار دیگر عازم جبهه های جنوب شد که طی این دوران در عملیات های مختلفی از جمله: بازی دراز، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر، بدر، والفجر۸، کربلای۱، کربلای ۲، کربلای ۴، کربلای ۵ و ... شرکت جست و در طی این مدت بارها مجروح شد.

در همین زمان برادر کوچکترش "محمد" که در صحنه های مبارزه با ضد انقلاب و منافقین شرکت داشت، به دست منافقین کوردل به شهادت رسید. با این حال علی از تحصیل علم غافل نبود و با تلاش فراوان وارد دانشگاه امیرکبیر در رشته ی مهندسی برق شد اما احساس مسئولیت باعث می شود که درس را رها کند و به سوی جبهه های نبرد علیه کفار رهسپار شود و برای آخرین بار با پدر و مادر وداع می کند و به سوی منطقه کردستان محور بوکان و مهاباد به عنوان فرمانده گردان جهت مبارزه با کومله ها حرکت می کند و در درگیری که با ضد انقلاب کومله پیدا می کند در اول شهریور ماه سال ۶۷ مصادف با روز عاشورای حسینی به سوی معبود حقیقی پرواز می کند.

علی خیلی به مطالعه می پرداخت. حتی وقتی عازم جبهه بود با خودش یک ساک کتاب می برد. با همین مطالعات در رشته ی الکترونیک دانشگاه امیرکبیر پذیرفته شد اما تا زمان شهادت خانواده ی ایشان این موضوع را نمی دانستند. او می خواست همه کارهایش مخفی و ففط به خاطر خدا باشد.

در کربلای ۵ دست راست ایشان از مچ قطع می شود اما از آن جا که ایشان خیلی فرد رئوفی بودند با یک دست در کارهای خانه هم کمک می کردند و همین طور که سینی را روی دست قطع شده شان می گذاشتند، ظرف ها را در آن می چیدند و می گفتند اگر هر کس گوشه ای از کار را بگیرد کارها زودتر تمام می شود و یک نفر هم خسته نمی شود.

بعد از قطع دستشان ایشان که در زمینه ی تیراندازی مهارت زیادی داشتند در تیراندازی با یک دست اول شدند که بعد از شهادتشان می خواستند سالن تیراندازی ورزشگاه آزادی را به نام ایشان نامگذاری کنند.

وقتی برادر بزرگشان حسین شهید شده بود ایشان که از اندوه زیاد مادر باخبر بودند و می دانستند این اندوه، مادر را از پا در می آورد در کنار مادر می نشستند و می گفتند که تا شما غذا نخورید من هم غذا نمی خورم و به این ترتیب مادر را مجبور به غذا خوردن می کردند.

ایشان به نماز جمعه خیلی مقید بود و حتی در زمانی که در بیمارستان به سر می بردند روزهای جمعه برای ادای نماز از بیمارستان خارج می شدند و دوباره بعد از نماز به آن جا باز می گشتند.

مادرشان تعریف می کردند که همیشه پشت سر من راه می آمد و خیلی در این مورد مقید بود. حتی وقتی می خواستم سوار ماشین بشوم او در را برایم باز می کرد.

بعد از شهادت برادرش حسین، گاهی اوقات به مادرش می گفت: شما این هزینه ای را که برای گل و شیرینی می پردازی و سر خاک حسین می بری، کنار بگذار تا من به دست مستحق می رسانم. این طوری ثوابش از خریدن گل بیش تر است و گره از زندگی مومنی باز می شود.

یکی از دوستان ایشان نقل می کردند که ما در جبهه بودیم که خبر قطعنامه را شنیدیم. آن شب تا صبح علی گریه کرد و نخوابید. می گفت: سفره را جمع کردند و ما بی نصیب ماندیم. چند روز بعد به منطقه ی بوکان می روند که آن جا ایشان به دست کردهای منافق مستقر در ارتفاعات به شهادت می رسند.

بعد از شهادت ایشان، یک خانم بی حجاب به در خانه ی شهید آمده بود و به شدت گریه می کرد. وقتی علت را جویا شدند، گفت: یک روز کیف مرا در این خیابان زدند، تمام مدارک و پول هایم در آن بود. این جوان که عکسش روی دیوار است با موتور به دنبال سارق رفت و کیف مرا به من برگرداند و وقتی این عکس را روی دیوار دیدم دیگر حال خودم را نمی فهمیدم و پرسان پرسان خانه شما را پیدا کردم و از شما می خواهم که مرا بر سر مزار ایشان ببرید.

شهید علی شکاری در روز عاشورا شهید شده است. دو برادر دیگر ایشان و همچنین شوهر خواهر ایشان نیز شهید شده اند.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.