زندگی نامه شهید از زبان مادر:
ابوالفضل در سال 1340 در شهر تهران در یک خانواده مذهبی پا به عرصه حیات نهاد. در دوران کودکی اش آن چه بیش از همه مشهود بود، طبع بلند و رافت و مهربانی و دقت او بود که در عین طفولیت، نه یک بچه، بلکه یک مرد عاقل و وارسته می نمود. تمام کسانی که او را می شناسند، بر این باورند که اعمال و رفتاری که او انجام می داد، در خور یک انسان خوش اخلاق و بالغ بود. ابوالفضل با مردم دوست، مهربان، با گذشت و متواضع بود. به یاد ندارم که هیچ گاه کار عبث و بیهوده ای از او سرزده باشد. همه به چشم یک مرد به او نگاه می کردند، زیرا او هم باوقار و هم منظم بود.
از اوان کودکی، همراه با شروع دوره تحصیلی ابتدایی، در مسجد محل (مسجد آیت الله کاشانی) به فراگیری قرآن و فرایض مذهبی مشغول شد. مورد اعتماد همه بود و از دوره ابتدایی تا دوره دبیرستان هیچ گونه شکایتی از هیچ کس در مورد او به ما نشد.
بدین ترتیب دوره متوسطه را به پایان رسانید و در سال 57 که سال پایان رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب بود، وارد دانشگاه شهید باهنر کرمان گردید و در رشته مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد. در تمام دوران انقلاب، از زمان شروع، فعالیتی چشمگیر داشت. از شرکت در تظاهرات مردم علیه رژیم گرفته تا پخش اعلامیه ها. بعد از پیروزی انقلاب در گشت های شبانه شرکت می نمود و او عضوی از گروه انتظامات «استقبال از امام» بود. بعد که مشغول به درس خواندن شد، با شروع انقلاب فرهنگی به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان درآمد و یکی از دانشجویان فعال این بخش شناخته شد. با شروع جنگ تحمیلی به تهران آمد و دوره های رزمی را فراگرفت و با دوستان کرمانی اش به طرف غرب کشور رفته و به عضویت جنگ های نامنظم شهید دکتر چمران درآمد. سرانجام، در چهارم خرداد ماه سال 1360 به فیض عظیم شهادت نائل آمد و روح بلندش در جوار رحمت حق به آرامش ابدی رسید.
ابوالفضل و همراهانش با این که عمری چون گل کوتاه و معطر داشتند، ولی رسالت انسانی و ایمانی خود را به نجو احسن انجام دادند.