سیدحسین در بیست و هشتم تیر ماه سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. سال آخر دبیرستانش مصادف با اوج انقلاب بود و به همین دلیل همدوش همه آحاد مردم در تظاهرات شرکت می کرد. در سال ۱۳۵۸ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد. سیدحسین به اعمال دولت موقت، جریان گروگان گیری و دیگر مسائل که در روند انقلاب پیش می آمد با دیدی عمیق می نگریست و آن ها را تحلیل می کرد.
در پاییز سال ۱۳۵۹ به دنبال تعطیلی دانشگاه ها به تهران بازگشت و در مدارس تهران به تدریس درس بینش اسلامی پرداخت. دوران تدریس او دوران خودسازی و اعتلای روحی او به شمار می رفت. وی در هنگام تدریس، مسائل مهم و سازنده ی انسانی را به شاگردانش می آموخت.
او سرمشق تحرک، امیدواری و شجاعت بود. حسین به منظور طهارت روح و یافتن سرچشمه زلال راستی و حقیقت، تصمیم به زندگی مستقل و جدا از خانواده گرفت. به همین دلیل اتاقی کوچک در یکی از جنوبی ترین نقاط شهر برای خود اجاره نمود. خانه اش مرکز بحث و تحقیق بود. حداقل هفته ای یک بار دوستانش گرد او جمع می شدند و به بحث و تبادل افکار می پرداختند.
او مصداق بارز این آیه ی قرآن بود: "کسانی که هم رنج بردند، هم توبه کردند و هم دانش جستند و هم پیکار کردند، از صالحانند". او دائما در حال تفکر بود، تفکری سازنده. او عقیده داشت که عمر عزیز و محترم است و مانند ابر گذران، پس نباید با حرف های بیهوده و کارهای بیهوده تر از آن این عمر را به هدر دهیم.
او هیچ گاه در زندگی اش مأیوس نمی شد چون به معبود والا اعتقاد داشت. دائما از خودش حساب نفس می کشید. به قول استادش مثل این که او در این عالم نیست. در دروس فسفه، منطق، اقتصاد اسلامی و جهان بینی تبحر داشت.
اولین بار در تابستان سال ۱۳۶۰ از طریق جهاد سازندگی به مناطق جنگی باختران اعزام شد و در مراحل بعدی در جبهه های گیلان غرب، دهلران و اهواز فعالانه شرکت نمود. بعد از مدتی حضور در جبهه به تهران بازگشت.
بیش از ۱۰ روز از بازگشتش نگذشته بود که از امکان حمله بزرگ سپاه اسلام در آینده بسیار نزدیک با خبر شد. به همین دلیل در میان بهت و ناباوری خانواده و اطرافیان و به امید توفیق شهادت با شتاب عازم جبهه شد. در همین سفر بود که در عملیات الی بیت المقدس(ازادسازی خرمشهر) حاضر شد و در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ روح پرتلاطم و ملکوتی اش در ملکوت اعلای آرام گرفت.