ولادت:
شهيد ابراهيم تنيده در يكم ارديبهشت سال 1346 در روستاي شميل ميناب پا به دنيا نهاد. پدرش علي تنيده كشاورز و بي سواد بود. مادر او خانم آمنه چُرد كه او نيز از سواد بهره اي نداشت و در كار كشاورزي به شوهر خود ياري مي رساند. در آمد خانواده در حد متوسط بود. دين اسلام و مذهب آن ها شيعه اثني عشري بود. ابراهيم 2 سال كامل از مادر خود شير خورد و در كودكي از سلامتي كامل برخوردار بود. زماني كه شهيد 6 ماه بود، پدرش از مادر او جدا مي شود.
تحصیلات:
تا پايان دوره ي ابتدايي نزد مادرش بسر برد. ولي به دليل نبود مدرسه راهنمايي در روستاي سرخنگي براي ادامه تحصيل به شهر بندرعباس مهاجرت مي كند و تا زمان شهادت نزد برادر بزرگ خود زندگي مي كند. شهيد ابراهيم تنيده دوران راهنمايي خود را در مدرسه بيهقي بندرعباس سپري مي كرد.
ابراهيم دوره متوسطه خود را در دبيرستان ابن سينا بندرعباس آغاز نمود و در رشته علوم تجربي به تحصيل پرداخت. بعد از اخذ دیپلم با شرکت در کنکور سراسری در سال 1363 در رشته علوم تجربی مرکز تربیت معلم شهید باهنر بندرعباس پذیرفته شد. او تلاش زیادی کرد که در رشته پزشکی یا داروسازی قبول شود، اما به دلیل حضور در جبهه این مهم برایش میسر نشد. اما از رشته تربیت معلم خود احساس رضایت می کرد و در این دوران فقط تابستان ها به جبهه می رفت.
خصوصیات اخلاقی:
برادرش مي گويد: ما خانه بسيار كوچكي داشتيم. او طوري رفتار مي كرد كه مراعات حال ما بشود، خيلي از كارهايش را خارج از خانه انجام مي داد. براي اين كه مزاحم نباشد شب ها مطالعه خود را بالاي پشت بام انجام مي داد و صبح ها خيلي زود از پشت بام پايين مي آمد تا اسباب ناراحتي همسايگان نشود. هر غذايي كه درست مي كرديم، مي خورد و هر لباسي كه برايش مي خريدم، مي پوشيد. كم ترين ايراد و بهانه اي نمي گرفت. به اندازه يك پدر براي من كه برادر بزرگ و سرپرست او بودم احترام قائل مي شد.
بچه ی سر براهي بود با اين كه خانه ما در محله دو هزار دستگاه بود و بچه هاي شرور زيادي داشت ولي جو محله كم ترين اثري در رفتار او نداشت. درسش را به خوبي مي خواند و نيازي به مراقبت من نداشت. در فاميل ما كسي كه در رفتار و اخلاق شبيه او باشد يافت نمي شد. پدرم مي گفت اين اخلاق را خدا به او هديه كرده. كم تر بچه اي پيدا مي شد كه بدون مراقبت مستقيم پدر و مادر و به دور از چشمان آن ها هم به فكر تحصيل باشد و هم رفتار نيكي داشته باشد و هم آداب مذهبي و ديني خود را انجام دهد.
فعالیت های فرهنگی – سیاسی- اجتماعی:
او از كلاس سوم ابتدايي به مكتب خانه مي رفت و از كودكي با قرآن انس گرفت. او در ايام محرم به مراسم تعزيه و روضه خواني امام حسين(ع) مي رفت. شايد تقيد مادر به بردن ابراهيم در ايام كودكي به مراسم سيدالشهداء بي ارتباط با عشق او به امام حسين(ع) نبود. او با بردن نام امام حسين(ع) قطرات اشك به گونه هايش روان مي شد. شهيد ابراهيم تنيده دائم الوضو بود و بسيار قرآن مي خواند.
در همين ايام بود كه پايش به مسجد اميرالمومنين ششصد دستگاه باز شد و در نماز و مراسم هاي آن شركت فعال داشت. او اوقات فراغت خود را با حضور در كتابخانه مسجد سپري مي كرد و در تابستان در كلاس هاي تابستاني مسجد شركت فعال داشت. او در انجمن اسلامي مدرسه عضو بود و در تهيه روزنامه ديواري و مقالات پيش قدم بود. فعاليت او در حزب جمهوري اسلامي نيز نشانگر علاقه او به انقلاب بود. او به كتاب و كتابخواني علاقه زيادي داشت و آثار دكتر شريعتي و علامه مطهري و آيت الله دستغيب را زياد مطالعه مي كرد.
كتابخانه كوچكي را براي خود در خانه درست كرده بود. او كارهايش را با برنامه ريزي منظم انجام مي داد و براي تمام ساعات شبانه روز داراي برنامه از قبل طراحي كرده بود. ميعادگاه او و دوستانش بهشت زهرا بود. نماز جمعه او ترك نمي شد. در كار خير پيش قدم بود و در گروه هاي امربه معروف و نهي از منكر كه با بد حجابي و مفاسد اجتماعي مبارزه مي كردند شركت داشت. او در طول سال روزه مي گرفت و پيش از ماه رمضان به استقبال ماه مبارك مي رفت. شيفته شركت در دعا كميل و توسل بود.
با وجود اين كه پدرش از مادر او جدا شده بود. در ايام فراغت به كمك پدر مي شتافت و در كارها به او كمك مي كرد. او در نامه هاي جبهه خود مكرراً برادران خود را به شركت در جلسات قرآن و انجام فرائض ديني مثل نماز و روزه سفارش مي نمود و از آن ها خواسته كه پشتيبان امام و انقلاب باشند و احترام به پدر ومادر را داشته باشند.
شهيد ابراهيم در كنار فعاليت هاي مذهبي از ورزش نيز غافل نبود و به فوتبال علاقه زيادي داشت و مقداري از وقت خود را صرف بازي كردن مي كرد. او در كارهاي خانه به خانواده برادرش كمك مي كرد و مقداري از وقت خود را جهت مطالعه روزنامه صرف مي كرد. او در خواندن نماز اول وقت اهتمام زيادي داشت.
مبارزه علیه رژیم ستمشاهی:
با پيروزي انقلاب شور و حال عجيبي هم چون بقيه نوجوانان در ابراهيم ايجاد شد. او كه تازه از روستا به شهر آمده بود و در دوره راهنمايي تحصيل مي كرد همراه با برادر بزرگش در تظاهرات شرکت می کرد. با شدت گرفتن فعاليت هاي ضد انقلابي گروه هاي منحرف چپ مانند چريك هاي فدايي خلق، پيكار مجاهدين خلق و حزب توده با مطالعه كتب علامه مطهري خود را آماده پاسخ گويي به شبهات اين افراد نمود.
خليل برادر او مي گويد: با هم به ساحل دريا محلي كه انواع و اقسام نشريات و كتب گروهك هاي منحرف عرضه مي شد مي رفتيم و بساط آن ها را به هم مي ريختيم و فرار مي كردیم و گاهي خودش به تنهايي بساط آن ها را به هم مي ريخت و فرار مي كرد و بعضي اوقات اين عمليات به درگيري فيزيكي هم منجر مي شد. براي آگاهي از انديشه هاي آنان به كتابخانه اي كه در چهار راه مرادي شهر بندرعباس كه متعلق به گروهگ حزب توده بود مي رفت و آن را به مركز فساد فكر و انديشه مي ناميد.
حضور در جبهه:
دوران دبيرستان او مصادف با شروع جنگ تحميلي بود. او شيفته امام و انقلاب بود. وقتي صحبت هاي امام را از تلويزيون مي شنيد اشك از چشمانش جاري مي شد. امام تمام وجودش را تسخير كرده بود. شهيد ابراهيم بعد از گذراندن دوره ي آموزشي مقدماتي با کسب اجازه از مادرش در بیست و سوم خردادماه شصت و یک برای اولین بار به مدت 4 ماه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
او 27 خرداد ماه 61 وارد اهواز می شود و به دشت آزادگان به محل استقرار تیپ ثارالله برده می شود و سپس به منطقه کوشک اعزام می شود و در قسمت حمل مهمات مشغول به خدمت می شود. یک ماه بعد مجدد عازم جبهه های نبرد شد. دفعه دوم 6 ماه در جبهه ماند. او از راه دور هم صله رحم خود را ترک نمی کرد و مرتب به پدر و خواهران و برادران و خویشاوندان نامه می نوشت و از احوال آن ها جویا می شد. شهید ابراهیم از سال 61 تا زمان شهادت یعنی سال 65 به طور متناوب به جبهه می رفت او حقوق ناچیز دوره تربیت معلم خود را به مادرش داد تا صرف اداره زندگی خود کند. شهید ابراهیم دوره های تکمیلی تخریب و انفجارات و غواصی را در جبهه گذراند. و در مناطق عملیاتی فاو، شلمچه و خرمشهر و کوشک حضور داشت.
شهادت:
سرانجام در تاریخ 65/10/5 در عملیات کربلای 4 از ناحیه سرو سینه و شکم مورد اصابت تیر قرار گرفت و به فیض شهادت نائل شد. و پس از شناسایی پیکر مطهرش توسط برادرانش در معراج شهدای اهواز بعد از تشیع جنازه باشکوه مردم بندرعباس در بهشت زهرا دفن گردید.