اصغر آروين
نام پدر : اكبر
دانشگاه : فردوسي مشهد
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : جغرافيا
مكان تولد : مشهد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد : 1344/11/10
تاريخ شهادت : 1365/02/28
مكان شهادت : مهران
خاطرات والدين شهيد اصغر آروين
راوي : والدين شهيد

پدر شهید:

رابطه

رابطه اش با همه خوب بود، مخصوصاً با بچه هاي كوچك. اوقات فراغتش را بيش تر مطالعه مي كرد. بعد از شهادت، كتاب هايش را به كتابخانه هديه كرديم. تمام كارهايش را خودش انجام مي داد. شهید اصغر در هواي گرم تابستان نيم ساعت قبل از اذان، براي نماز به مسجد مي رفت و حتی زماني كه روزه بود نمازش را به جماعت می خواند و بعد براي افطار مي آمد.

چه می‌شود؟!

برای گذراندن دوره آموزشی جاي دوري افتاده بود. بعد از مدتی كه برگشت، خيلي تغيير كرده و لاغر شده بود به طوری که ابتدا او را نشناختيم. به او گفتيم: «هنوز كه به جبهه نرفتي وضعت اين جوري است، اگر جبهه بروي چه مي شود» و خیلی اصرار كرديم كه جبهه نرود. ولي او گفت: «من آموزش ديدم كه به جبهه بروم و بجنگم» و اصلاً قبول نكرد.


مجروح جنگی

در جنگ مجروح شده بود و دستش را به گردنش بسته بود. می خواست جایی برود و خیلی عجله داشت. ماشین ها شلوغ بودند. به راننده یکی از ماشین ها گفتم: این مجروح جنگی است و عجله دارد، اگر ممکن است جایی به او بدهید. وقتی آمد گفت: چرا گفتید من مجروح جنگی ام؟ مگر می خواست من را مجانی ببرد. اگر می خواست من را با خودش می برد و اگر نمی خواست نمی برد.

خمس

می خواست دو چرخه بخرد. قبل از آن مقداری از پولش را برای خمس داد. به او گفتم: تو هنوز وسیله ای نداری و نگرفتی. چرا خمس آن را می دهی؟ اول دوچرخه ات را می خریدی، آن وقت اگر پولی اضافه می آمد خمسش را می دادی.

رفت

از جبهه برگشته بود و من خیلی اصرار کردم تا دیگر به جبهه نرود. قبول نکرد و یک روز صبح خداحافظی کرد و رفت. بعد از ۲۰ روز در خواب دیدم گلوله ای به من خورد و بدنم را از بین برد. صبح که بیدار شدم گفتم: اصغر شهید شده است. بعد از دو روز به در منزل ما آمدند و گفتند: مجروح شده است. گفتم: خودم در خواب دیدم که او شهید شده است. آن گاه متوجه شدم که واقعا به شهادت رسیده است.

آخرین بار

به خاطر اعتقادات مذهبی، اسمش را اصغر گذاشتیم. در زمان تولدش بچه بسیار سالمی بود. در زمان کودکی هم بیش تر فوتبال بازی می کرد. تقريبا چهار دفعه به جبهه رفت. در مرتبه سوم مجروح شد و در بیمارستان امام خمینی تهران بستری شد. بعد که خوب شد به دانشگاه رفت. آن جا هم سال آخر دانشگاه بود و دو ماه دیگر فارغ التحصیل می شد که به جبهه رفت و در منطقه مهران به شهادت رسید.

مادر شهید:

باز هم می روم

هر وقتی که به مرخصی می آمد، می خندید و می گفت: من دوباره هم باید بروم. دفعه سوم که رفت به شدت مجروح شد، به حدی که در بیمارستان امام خمینی تهران نه بار او را عمل کردند. همان جا هم گفت: «من اگر خوب شوم باز هم می روم.» گفتم: «تو که یک دستت را از دست دادی چطور می خواهی با یک دست به جبهه بروی؟» گفت: «باشد باز هم می روم.» بعد از این که بهبود یافت، دوباره به جبهه رفت و دیگر هم برنگشت.

نماز جمعه

همیشه به نماز جمعه می رفت. اگر هوا هم برفی بود می رفت و وقتی برمی گشت، می دیدیم از تمام لباس هایش آب می چکد.

گریه

می گفت: وقتی به جبهه می روم برایم اصلا گریه نکنید، ائمه معصومین (ع) جوان بودند و به جنگ می رفتند و شهید می شدند. همیشه برای آن ها گریه کنید و هیچ گاه برای من گریه نکنید.

كبوتراني با سربند قرمز:

قبل از شهادتش خواب ديدم كه روي ديوار حياط منزلمان 50 كبوتر سفيد، به رديف نشسته اند و هر كدام از اين‌ها سربندي قرمز (كه بسيجي‌ها مي‌بندند) بسته‌اند. روي آن‌ها يا حسين و يا مهدي و ... نوشته شده بود و بال‌هاي آن ها خوني بود. وقتی كه بيدار شدم از اين خوابم خيلي تعجب كردم. همان روز خبر شهادت او را به ما دادند و گفتند: براي شناسايي شهید به سردخانه بيايد. در سردخانه ديدم كه تابوت شهدا همين طور رديف هستند و روي آن ها پرچم ايران را كشيده‌اند.


تا آخرش یا علی

می گفت که ما باید برویم و از اسلام و قرآن دفاع کنیم. نباید در خانه بنشینیم، باید راه امامان را ادامه بدهیم، چون هر چه خدا بخواهد همان می شود. اگر لیاقت داشته باشیم شهید می شویم و گر نه خير. او با انتخاب خودش به جبهه رفته بود و همه فکرش جبهه بود. خمپاره هم که به شکمش خورد باز از هدفش دور نماند. وقتی که مجروح شده بود، ما به او می گفتیم دیگر بس است، نمی خواهد به جبهه بروی. می گفت: «اولش که گفتم یا علی، باید تا آخرش یا علی باشد.»

عشق است

می گفت: ما در جبهه، آن قدر از دست دشمنان اذیت نمی شدیم که از دست پشه ها اذیت می شدیم. وقتی حمام می رفتیم آبش آن قدر جوش بود که می سوختیم یا آنقدر سرد که یخ می کردیم و در همان حال دشمن خمپاره بالای سرمان می ریخت.


قرآن خط درشت

یک شب خواب بودم که از مسجد آمد و مرا بیدار کرد، گفت: مامان بلند شو که از آن قرآن هایی که دوست دارید برایتان گرفتم. یک قرآن بزرگ و خط درشت گرفته بود که از آن موقع من هنوز هم آن را می خوانم. رساله ی امام (ره) را هم برایم آورده بود. همیشه یادآوری می کرد که خواندن «سوره یاسین» فراموش نشود.

اخلاق خوب

وارد مدرسه راهنمایی که شد از همان اوایل به فرمان امام خود به راهپیمایی می رفت و با رژیم شاه مخالفت می کرد. او به اصول دین بسیار مقید بود و الگویی برای برادران و خواهران خود بود. دارای اخلاقی نیکو بود و همیشه با لبخند صحبت می کرد.

مسئول پرسنلی پایگاه بسیج بود و در سن ۱۸ سالگی به آموزشی رفت و سپس به کردستان اعزام شد. سه ماه در کردستان خدمت کرد. پس از بازگشت مجدد مشغول خدمت در پایگاه بسیج شد. اخلاق و رفتار او در پایگاه بسیج مسجد محل، باعث جذب افراد زیادی شده بود.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.