شهید قنبر آقایی در سال 1338 در شهرستان بجستان از توابع گناباد به دنیا آمد. تولدی که با آن زندگی ایی شروع می کند و به قول خودش زندگی سراسر رنج و سختی را که در هر رنج آن تجربه ای نهاده بود.
وی ایام کودکی و نوجوانی را در زادگاهش بجستان می گذراند و به دنبال آن بعد از اتمام دوره متوسطه گاه گاهی در اوقات بیکاری، به همراه گله گوسفندان رهسپار دشت و کوه می شود و در این زمان بود که بر خود نهیب می زند که در عصر تجدد و تمدن نباید به دنبال گوسفند چرانی رفت و لذا برخلاف میل و خواسته اش که ترجیح می داد استعدادش را در همان دشت و کوه شکوفا کند با اصرار عده ای در آزمون سراسری شرکت می کنند و در سال 56 موفق به قبولی در رشته جغرافیا دانشگاه تربیت معلم تهران می گردد.
دوره دبیرستان وی منحصر به تغذیه از کتب شاهنشاهی است نه چیز دیگر و مفهومی که از دین و ایمان فهمیده می شود تنها طاعت سنتی در قالب نماز و روزه و درسی خوانده شود و به فعالیت دیگری نمی پردازد. آشنایی شهید آقایی در دانشگاه با دانشجویان مسلمان در سال 56 است، در دانشگاه زمان ثبت نام با این مسئله برخورد می کند که از دختران با حجاب نام نویسی نمی کنند و اگر حرف هم بزنی و جویای علت باشی شکنجه می شوی و به زندان می روی. در تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی و همچنین پخش اعلامیه و فرستادن آن ها به بجستان نیز فعالیت هایی داشت.
بعد از تعطیلی دانشگاه در بسیج تهران مشغول به فعالیت می شود و بعد از آن به کار فرهنگی در پادگان امام حسین(ع) می پردازد و در همان جاست که به افشاگری چهره لیبرال ها از جمله بنی صدر می پردازد. او با مقایسه سخنرانان خط امام و سخنانشان با سخنان بنی صدر سعی در افشای چهره این گروه می کند، شهید آقایی در سال شصت مدتی را در کمیته جغرافیای ستاد انقلاب فرهنگی کار می کند و بعد از آن به شهر و زادگاهش باز می گردد. در این زمان نیز چون همیشه فعال است یا در جهاد سازندگی و یا انجمن ها و غیره. برای برپا کردن نماز جمعه در شهرستانش مرارت ها متحمل می شود، در انجمن اسلامی دانش آموزان شرکت می کرد و سعی می نمود تا روحیه آن ها را قوی کند او از اعضای فعال ستاد کمک رسانی مردم بجستان نیز بود و برای یاران انقلاب این همه فعالیت و تلاش پیگیر چیزی نبوده که ما برشمردیم.
شهید آقایی انسانی بود که دوست داشت هر آن چه یاد می گیرد به دیگران هم بیاموزاند. برخورد او با دیگران با گشاده روئی و از روی خلوص نیت بود. او انسانی بود با فطرت پاک الهی، دارای بینش سیاسی این بود که خیلی زود می توانست خطوط فکری را تشخیص بدهد. دارای سعه صدر بود روشن بود و هیچ گاه با مسائل شتاب زده برخورد نمی کرد. انسانی بود دلسوز مردم محروم و مخالف سرسخت ظالمین و استکبار جهانی و به طور کلی آن چنان رفتارها و عملکردهایی داشت که پس از شهادتش مخالفانش نیز بر سر و سینه زدند.
شهید عزیز برای شرکت در جبهه های جنگ حق علیه باطل احساس تکلیف می کرد و آرام نمی توانست بنشیند که سرانجام با شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل(ع) در غرب کشور در تاریخ 61/7/15 به آرزوی دیرینه اش رسید و به مقام رفیع شهادت نائل گردید.