قنبر آقايي
نام پدر : اكبر
دانشگاه : مركز تربيت معلم تهران
مقطع تحصيلي : ------------------
رشته تحصيلي : جغرافيا
مكان تولد : گناباد - روستاي بجستان (خراسان رضوي)
تاريخ تولد : 1338
تاريخ شهادت : 1361/07/15
مكان شهادت : سومار
عمليات : مسلم بن عقيل
مصاحبه با خواهر شهيد قنبر آقايي(خانم ربابه آقايي)
راوي : خواهر شهيد

1. آیا رفتارش با رفتار دیگر برادران شما تفاوتی داشت؟

شهید برادر دیگری نداشت که مقایسه شود و با خواهرانش اخلاقش خوب بود. رفتارش بسیار خوب بود و هیچ مشکلی و رفتار ناجوری از ایشان ندیدیم.

2. به چه چیزها و افرادی خیلی علاقه داشت؟

از نظر دنیایی زیاد در قید و بند مال دنیا و زندگی و خانه نبود و فقط به فکر مسائل آخرت و خدا و قیامت بود و کارهایش را سعی می کرد خدایی انجام دهد.

3. چه آرزوها و خواسته هایی داشت؟ بزرگ ترین آرزویش چه بود؟

فقط خدمت به انقلاب و اسلام و آن چه که خدا از او راضی باشد. از زمانی که جنگ شروع شده بود روحیه دیگری پیدا کرد. خیلی با قبل فرق کرد و همه اش به فکر جبهه و شهادت بود. یک روز که از تهران آمدند و می خواستند به جبهه بروند من آمدم به خانه و دیدم که مشغول نوشتن هستند. من زیاد سواد نداشتم. پرسیدم که چه جیزی می نویسید. گفتند که یک چیزهایی می نویسم. خلاصه چون از من حاشا داشتند من بیش تر حساس شدم. گفتند که وصیت نامه ام را می نویسم. من گفتم که چون پدر و مادر نیستند یک وقت ناراحت نشوند. گفت که نه ناراحت نخواهند شد. خلاصه به جبهه رفتند. در جبهه بودند که من بچه دار شدم و اولین فرزندم بود که به دنیا آمد. در نامه خبرش را به ایشان دادم. در جواب نامه نوشتند که مبادا بچه ات را بدون وضو شیر بدهی. حتما وقتی او را شیر می دهی، اول وضو بگیر. خلاصه لقمه حلال بخوری مواظب باش و از این جور توصیه ها. بعد هم نوشتند که اگر امکان دارد عکسی از نوزاد برایم بفرستی چون معلوم نیست برگردم. خلاصه قسمت نشد فرزند خواهرش را ببیند و شهید شد.

4. چه شد به فکر رفتن به جبهه افتاد؟

از طریق فکر خودش که وظیفه دینی و اسلامی بود رفت حتی غیر از آن که خودش دواطلب بود تبلیغ می کرد که بقیه هم به جبهه بروند.

5. مختصری درباره فعالیت های شهید در زمان قبل و بعد از انقلاب توضیح دهید.

یادم نیست. چون این ها بیش تر در تهران بودند و من در بجستان. زیاد خاطره ندارم فقط می دانم که در راهپیمایی خونین 17 شهریور میدان ژاله تهران شرکت داشته اند و در همان جا بود که ارتش شاه حمله کرد و خون به راه افتاد و گفت ما رفتیم به زیر ماشین ها. در رابطه با انقلاب و شروع آن و رهبری امام خمینی و تمام اوضاع و احوال تهران را برای ما نقل می کردند و ما را و خانواده ما و اقوام و فامیل را ایشان آگاه کردند. از تهران برای پدر و مادرم نوار امام خمینی می فرستادند و در تلفن هم می گفتند که برایتان نبات فرستادم چون ممکن بود که کسانی بفهمند لذا اسم نوار را نبات می گفتند. اعلامیه می فرستادند و دوستانش در بجستان توزیع می کردند.

6. درباره رفتارش با پدر و مادرتان توضیح دهید.

خیلی خوب. بسیار عالی. با همه ما خوب بودند. کمک دستشان بودند و دوست داشتند که واقعا پدر و مادرشان از ایشان راضی باشند. احترام آن ها را نگه می داشت.

7. چه صحبت ها و توصیه هایی به شما داشت؟

می گفتند رفتار و کردارتان با همه خوب باشد و احترام والدین را نگه دارید. به اقوام و خویشان و همسایگان خوبی کنید.

8. چه خاطرات دیگری از شهید به یاد دارید؟

شهید دوست نداشت که ما در جشن عروسی شرکت کنیم. می گفتند عروسی ها اسلامی نیست. زمان قدیم در ایام نوروز، نوروزگاه تشکیل می شد و زن و مرد البته جداگانه به محل خاص می رفتند و بازی می کردند و خاطره نقل می کردند و دید و بازدید می کردند ولی شهید راضی نبود که ما به نوروزگاه برویم و ما هم نمی رفتیم. سبزی برای عید می کاشتیم می گفتند اسراف است. نکنید این کارها را. خواب دیدم که چند سال قبل جنازه پسر خاله ام (حبیب آقایی زاده) را آورده اند و دختر خاله ام (یعنی خواهر شهید) خیلی گریه می کند و من او را دلداری می دادم که شما اگر یک برادر شما شهید شده برادر دیگری داری ولی من چه کنم که فقط یک برادر داشتم و شهید شده است و هنوز که در عالم خواب از خانه خاله ام بیرون آمدم و به خانه خودمان آمدم، دم در منزل دیدم که برادرم قنبر با یک کت و شلوار نو آماده هستند. من دست در گردن شهید انداختم و گفتم که من نمی گذارم که بروید. گفت: نه من باید بروم. من گفتم که پس من هم با شما می آیم. گفتند که نه من تو را نمی برم ولی بر دیوار می نویسم که تو بعدا بیایی به جای خودم. همان وقت دیدم که سنگ حرم نصب شد و شهید روی سنگ نوشت که ربابه تو حتما بعد بیایی به جای خودم.

نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.