شهيد سيدمحمد طباطبايى شهر آباد در سال 1345 در خانوادهاى كشاورز در روستاى دستگردان از توابع مشهد چشم به جهان گشود. دوران كودكىاش مصادف با فشارهايى بود كه خان روستا بر اهالى وارد مىساخت. اين فشارها باعث شد كه خانواده شهيد در سال 1350 به شهر مشهد نقل مكان نمايند و در اتاقى اجارهاى ساكن شوند. فقر اقتصادى، بي سوادى پدر و مادر، كثرت افراد خانواده و عدم تجانس با محيط شهر باعث شد سيدمحمد علاقه خود را به ادامه تحصيل از دست بدهد و دوران ابتدايى را به سختى بگذراند، اما در دوره دبيرستان بيش تر احساس مسئوليت نموده و با تلاش در سال 1365 در رشته اتومكانيك از هنرستان سيدجمالالدين اسدآبادى فارغالتحصيل شود. در همين دوران بود كه در پايگاه بسيج محل و گشت هاى شبانه حضور مداوم داشت.
او دوران آموزش نظامى خود را در فروردين سال 1363 در پادگان تربت حيدريه گذراند و در تابستان همان سال به عنوان كمك آرپىجىزن رهسپار جبهه شد. بار ديگر در سال 1364 به عنوان امدادگر به مدت 75 روز در جبههها حضور داشت تا اين كه در سال 1365 در آزمون ورودى در رشته رياضى كاربردى دانشگاه فردوسى مشهد پذيرفته شد.
شهيد از جمله افرادى بود كه وفادارى و خلوص نيت خود را به اسلام و انقلاب به اثبات رسانيده بود و بارها به خانوادهاش مىگفت: «من حاضرم ازگرسنگى بميرم ولى حاضر نيستم شما با ايستادن در صف هاى مختلف موجبات شادى ضدانقلاب و غرغر كردن دنياپرستان را فراهم كنيد.» مىگفت: «اگر فلاكت باقى مانده از رژيم ستمشاهى در اقتصاد مملكت موجب كمبودهاى مقطعى مىشود، اين ما هستيم كه بايد با صبر و مقاومت و مصرف كم تر، انقلاب و اسلام را يارى نماييم تا خون شهيدانمان پايمال نشود و افراد فرصت طلب و گرانفروش و محتكر مأيوس شوند. بايد دولت خدمتگزار را تا حد نياز يارى دهيم و از فشارهاى برآن بكاهيم». او از اين كه مىديد بعضى از افراد خصوصاً تعدادى از روحانيون فقط حرف مىزنند و حاضر نيستند هيچ گونه سرمايهگذارى جهت حفظ انقلاب و اسلام داشته باشند، رنج مىبرد و آرزو مىكرد در پرتو رهبري هاى امام(ره)، آن ها نيز همچون اكثريت جامعه، با ايثار جان و مال و فرزند، دين خود را به انقلاب ادا نمايند. وجود اعتياد در بين طبقات جامعه خصوصاً طبقات كم درآمد جامعه، روح شهيد را رنج مىداد. از اين كه مىشنيد جوانى در كنار خيابان بر اثر اعتياد جان باخته، ناراحت مىشد و مىگفت: «چرا اين ها به جبهه نروند و در راه خدا و دفاع از انقلاب و اسلام جان خود را فدا نكنند».
از خصوصيات بارز شهيد، روحيه قناعت، حجب و حيا، سادگى و بىادعايى او بود. به مطالعه خصوصاً به مطالعه كتب مذهبى و كتاب هاى شهيد دستغيب علاقه فراوانى داشت. خانوادهاش به نماز شب و گريههاى شبانه او عادت كرده بودند و به اين همه خلوص و پاكى مباهات مىكردند.
شهيد سيدمحمد سرانجام در اول ارديبهشت سال 66 در ارتفاعات مشرف به سليمانيه عراق و در عمليات «كربلاى 10» با اصابت يك گلوله تير به كتفش به داخل كانال سقوط كرد و به وصال يار رسيد.