دانشجوی شهید بهزاد چشمی در اول شهریور سال 1345 در خانواده ای مذهبی و انقلابی در شهر سبزوار دیده به جهان گشود. در چشمان زیبای این نوزاد برقی بود که او را از سایر هم سن و سالانش متمایز می کرد و نگاه پر رمز و رازش نشان از آینده ای درخشان داشت. آینده ای که آرزوی همه ی عاقبت به خیران عالم است. هوش سرشار و اندام درشت به همراه صورت خندانش او را نزد همه محبوب و دوست داشتنی کرده بود. دوران کودکی را بهزاد در نهایت پاکی سپری کرد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با بهترین نمرات گذراند و وارد دبیرستان شد و این مصادف شد با جریانات سال های 56و57 و بالا گرفتن حرکات اعتراضی مردم و دانشجویان انقلابی. حرکات پنهانی منسجم برادران انقلابییش و جلسات شبانه و رفت و آمدهایشان به مساجد و نیزکتب و اعلامیه هایی که به طور مخفیانه توزیع می کردند بهزاد را که جوانی زیرک و باهوش بود متوجه راه نوینی ساخت که فراروی ملت بزرگ ایران گشوده شده است و به تبعیت از خانواده ی انقلابییش با پیوستن به هسته های مقاومت و شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات و پخش اعلامیه های امام(ره) میرفت تا کم کم در نوک پیکان این نهضت عظیم مردمی قرار گیرد.
با پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی توسط استکبار جهانی بهزاد از اعضای فعال مسجد سبزواری(پایگاه شهید ارغیانی)گردید و علاوه بر کارهای سیاسی،فرهنگی و عقیدتی در تشکیلات نظامی آن نقش موثر و کارسازی داشت و از همان ابتدای شروع جنگ در تجهیز و تمهید کاروان های اعزامی جبهه فعالیت چشمگیری داشت و از آن جا که دو برادر بزرگ ترش در جبهه بودند منتظر فرصتی بود تا خودش را به جبهه برساند. بهزاد که اراده ی آهنینی در دفاع از ارزش های انقلاب داشت نتوانست مجروحیت شدید برادر جهادگرش(قطع پا) و حضور برادر جهادگر دیگرش در جریان عملیات رمضان سال 1361را تحمل کند لذا برای برداشتن علم افتاده بر زمین برادرانش راهی جبهه شد و این جا بود که وی جایگاه اصلی خود را شناخت و با وجودی که در ادامه ی عملیات رمضان پای چپش بر روی مین رفت و قسمتی از پاشنه پای چپش برداشته شد (بعد از آن پایش روی زمین کشیده میشد) اما وقتی از بیمارستان مرخص شد مجددا به منطقه برگشت و تا زمان شهادت در عملیات کربلای 10که به دیدار حق نایل گشت در جبهه ماند و در اکثر عملیات های بزرگ مانند رمضان، والفجر8 کربلای 1و 5با مسئولیت های مختلف(مسئول دسته، دستیار گروهان و مسئول تبلیغات گردان) مشغول خدمت به اسلام و قرآن بود تا این که در تاریخ 1366/2/1 در بانه به شهادت رسید.