شهید والا مقام، بهمن قاضی در بیست و چهارم بهمن سال 1336 در تربت حیدریه در دامان یک خانواده مذهبی و اهل ادب و فرهنگ متولد و پرورش یافت.
دوران تحصیل دبستان و دبیرستان خود را در مشهد گذرانید و در سال های آخر دبیرستان (53- 52) به علت آشنایی با پیروان حضرت امام خمینی (قدس سره) در مشهد و با استفاده از رهنمودهای معظم له شناخت بیش تری بر فجایع حکومت ستم شاهی پیدا نمود، و لذا بر حسب علاقه فطری به اعتلای اسلام و حکومت عدل الهی به مریدان امام امت پیوست به طوری که در سال ششم دبیرستان به جرم این که در میادین ورزش برای تشویق ورزشکاران به جای هورا شعار الله اکبر سر می دهد از طریق ساواک او را جلب و مورد اذیت و آزار قرار دادند ولی بهمن توجهی به مزاحمت های آنان نداشت و دوران دبیرستان را با رعب و وحشتی که برایش فراهم گردیده بود به پایان رسانید و پس از آن رهسپار تهران گردید تا به فعالیت های انقلابی و اسلامی خویش گسترش بیشتری ببخشد.
تحصیلات قبل از دانشگاه را با موفقیت کامل به پایان برد و در سال 1354 در دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک) در رشته مهندسی برق پذیرفته شده و با دیگر دانشجویان به مبارزه در راه آزادی از سلطه و استبداد سیاه رژیم منحوس پهلوی پرداخت و در این راه یک قدم از پای ننشست.
با تشکیل اولین کانون های انقلاب همچون پروانه به گرد شمع وجود انقلاب می گشت. در اواخر دی ماه 57 به فرمان حضرت امام کمیته ای مامور تنظیم اعتصابات در کارخانه ها گردید، محل این کمیته مسجد دانشگاه پلی تکنیک بود و بهمن نیز همچون عاشقان دیگر شب و روز در این امر خطیر به خدمت مشغول بود. با پیروزی انقلاب اسلامی جریان رسیدگی به وضع کارخانه ها و احقاق حقوق کارگران از طرف این کمیته ادامه داشت و بهمن نیز همچنان به خدمت صادقانه خود می پرداخت.
ولی در کنار این فعالیت ها با بروز واقعه زلزله طبس به کمک آسیب دیدگان زلزله به سوی آن دیار شتافت و در کنار این فعالیت های خدماتی و امدادی از جریانات دیگر جامعه نیز غافل نبود. از جمله در حرکت عظیم دانشجویان پیرو خط امام برای تسخیر لانه جاسوسی آمریکای پلید شرکت فعال داشت.
در تب و تاب جریانات سیاسی سال های 59- 58 شهید قاضی در آفتاب هدایت امام طی طریق نمود و چه یاران صدیق و جان برکفی که در این آشفته بازار دنیا، گمنام زیستند و خود را به تمام معنی در راه خدا فنا کردند و حسرت یک آه را بر دل دنیا پرستان و دشمنان و منافقان گذاشتند گویی که سنت لایتغیر عشق الی الله، سوختن همراه با مظلومیت است.
با آغاز تهاجم وحشیانه رژیم بعثی صهیونیستی عراق که برای نابودی نور الهی انقلاب اسلامی ایران به این سرزمین ناجوانمردانه حمله نمودند، او عرصه جدیدی بر آزمون صداقت ها گشود.
در غوغای آتش و خون ابتدای جنگ و درهم ریخته گی های ناشی از تهاجم غیر منتظره، شرکت در ایجاد ستاد پشتیبانی جنگ که بتواند حداقل نیازهایی فنی و مهندسی جنگ را برآورد ارزش و اهمیت والایی داشت. آن هم در شرایطی که حتی در اهواز یک تعمیرگاه اتومبیل و یک فروشگاه لوازم یدکی برای رفع نیاز های جنگ وجود نداشت.
شهید قاضی با شروع عملیات فتح المبین و بیت المقدس مستقیماً در عرصه نبرد حضور یافت و در عملیات رمضان مسئولیت ایجاد تاسیساتی بسیار بزرگ را در منطقه عملیاتی به عهده گرفت که در مدت زمان بسیار کوتاه این کار عظیم را با سرافرازی به انجام رسانید، بهمن در این مکتب نیز شاگردی ممتاز و سرآمد صادقان و مشتاقان بود.
او در طول وقفه هایی که در عملیات ها پیش می آمد به ادامه تحصیل می پرداخت تا با دریافت های علمی بالاتری شایستگی خدمات ارزنده تری را در انقلاب و جنگ کسب نماید.
از خصوصیات بارز مدیریت او ایجاد روابط صمیمی و عاطفی با همرزمانش بود و نیروهای در اختیارش قبل از این که با یک فرمانده با تخصص بالا برخورد کنند به عنوان یک همراه و برادری عزیز به او نگاه می کردند و این ثمره غرق شدن این نیروها در کسب رضای الهی است. روابط و ضوابط کار آنان نیز از این روابط ملکوتی عطرآگین بود.
بهمن همان یاور صدیق انقلاب که با کار کوره پزخانه همنشین شده و بزرگ شده بود، در این عرصه نبرد نیز پا به پای عاشق ترین جوانان حزب الله و جان بر کف ترین نیروها در مقدم ترین نقطه نبرد حاضر و چاره ساز سخت ترین کارها و مشکلات می گردید.
او در میان طوفان خمپاره ها، راکت ها و توپ های دشمن در خط مقدم نبرد در کنار سنگرسازان جان برکف در بالای لودر می نشست تا هم از این آموزگاران بزرگ ایثار، بهره ببرد و هم آن ها را از نشئه تواضع و فروتنی و عشق یک فرمانده حزب الهی که حقیقتاً متصف به آن بود شیرین کام نماید.
شوق دیدار معبود او را به میدان طواف کنندگان بیت الله الحرام کشانید چرا که خود را مستطیع می دید و ادای فریضه را واجب. با اتمام دوره تحصیل و کسب دانش و علم مهندسی، بهمن با عزمی استوارتر به ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد پیوست ایجاد یک سیستم مخابراتی برای ستادهای پشتیبانی در منطقه عملیاتی که بخصوص بهمن در وصیت نامه اش که در عین کوتاهی، دنیایی از معنا است به ما در راه ماندگان درسی می دهد که خود او در زندگی اش خوب آموخت و به آن عمل کرد. و آن دنیا را کوچک دیدن و خدا را بزرگ دیدن است که همه چیز از اوست و به سوی او باز خواهد گشت پس باید سبک بار و فارغ از بندهای دنیوی به دیدار معشوق شتافت.
بهمن در منطقه عملیاتی شلمچه وقتی متوجه می شود سیمای ارتباطی مهم در اثر بمباران شدید دشمن قطع شده است، خود آماده می شود تا حلال این مشکل مهم در خطرناک ترین منطقه عملیاتی شلمچه که زیر باران گلوله های خصم زبون بود، بشود؛ سوار بر لودر، مشغول درآوردن سیم های نهفته در دل خاک می شود که ناگهان توسط هواپیماهای بعثی عراق بمب های خوشه ای در منطقه ریخته می شود، در این بین بهمن از لودر پیاده می شود که به طرف سنگر برود که از پشت سر مورد اصابت یکی از بمب های خوشه ای قرار می گیرد و از ناحیه پشت به شدت مجروح و پس از لحظاتی قفس تن شکسته و روح پاکش چون پرنده ای مهاجر به باغستان های ملکوت می کشد.
آری این حکایت بهمن ما بود که در بهمن ماه پا به عرصه وجود گذاشت و در بهمن سال 57 تولدی دوباره یافت و تا بهمن سال 65 بی امان به مبارزه پرداخت و لحظه ای قامت خم نکرد. در این ماه فجر آن چنان به اوج برخاست که زیبنده ردای ملکوتی شهادت گردید.
تاریخ 1365/11/1 روز عروج او به آستان ملکوتیان است.