شهید مجید مهدوی در بیست و یکم مرداد 1335 در شهر سبزوار در یک خانواده مومن به دنیا آمد. پا به جهانی گذاشت با رسالتی عظیم که بر دوشش بود، رسالت شهید شدن. از همان آغاز در راستای شهادت خواهی رشد یافت. چون اولین فرزند خانواده بود، پدر سخت از او مراقبت می کرد و می خواست فرزندش مومن و پرهیزگاری خداجو بار آید، که خود فصلی دوست داشتنی در هر انسانی است. این مراقبت ها موجب گردید از همان کودکی آثار مهربانی و فداکاری و مناعت طبع در او نمایان شود و قبل از این که پا به دبستان بگذارد، نماز و احکام دین را فرا گیرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فردوسی گذراند. سپس وارد دبیرستان ابن یمین شد. به سبب علاقه به رشته فنی و ضرورت خدمت بیش تر به جامعه از این طریق، دوره دوم دبیرستان را در رشته برق هنرستان به پایان رساند و دیپلم فنی گرفت. با ورود به دانشگاه در رشته مهندسی کامپیوتر همچون دیگر جوانان انقلابی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت.
با این که دوستان بسیاری خارج از محدوده خانواده و اقوامش داشت، ولی هیچ گاه وظایف خود را در قبال خانواده و پدر و مادر فراموش نمی کرد، به طوری که نه تنها از او هیچ گونه نگرانی نداشتند بلکه در او به عنوان یک اسوه و الگو می نگریستند.
شهید مجید مهدوی با این که سرشار از احساس و عاطفه بود، اما هیچ گاه در مسائل جدی اسیر احساسات واقع نمی شد. او همان گونه که خالصانه جانش را فدای هدفش نمود، زندگی خویش را در مسیر هدف تنظیم نمود و چه بی ریا و تکبر زیست کرد، بی آن که به آن چه کرده است، مغرور شود و یا در انجامش تظاهر نماید. همه گاه بر پایه تقوا و ایمان در ارتباط با خدا نه برای شادی و تشویق انجام وظیفه می کرد و این وظیفه را در سال های شور و غلیان مردم و در روزهای شکوه و افتخار، بدون هیچ گونه چشم داشتی کماکان دنبال نمود تا همانند بی شمار انسان های مشتاق زیستن و تنفس در جامعه اسلامی به این آرزو رسید و چه غروری از این نوع زندگی کردن داشت و این غرور را صادقانه در مسیر خدمت و اطاعت از فرامین امام به کار گرفت و سر از پا نشناخته در مرحله سازندگی انقلاب پیشاهنگ ایثار و فداکاری بود.
از بدو تاسیس جهاد سازندگی همه نیرو و توانش را در خدمت این نهاد برخاسته از متن انقلاب وقف مستضعفین نمود و در جهاد برای همه ثابت شده بود که به راستی مجید مرد عمل است. زیرا از تخصص خویش در جهت تعهدش به اسلام، در خدمت به محرومان بیش ترین استفاده را می کرد و علاوه بر تلاش شبانه روزی، بی مزد و منت خود بخشی از اتاق های مسکونی شان را در اختیار جهاد سازندگی در دوچاهی، در کنار یاران عزیز همانند فاضل، مختاری، فتاحی و ... چه جانانه کوشید و با مردم جوشید و ایثار و فداکاری کرد که خود داستانی و سرگذشتی طولانی دارد که در این مختصر نمی گنجد.
با شروع جنگ تحمیلی، شهید وظیفه تازه ای بر دوش خویش احساس می کرد. زیرا به نظام جمهوری اسلامی به عنوان زمینه ساز حکومت مهدی (عج) می نگریست و جنایات صدام کافر را مقابله استکبار جهانی با این پایگاه انقلاب جهانی اسلام می دانست. او که با همه تلاش های شبانه روزیش خود را مدیون به اسلام می دانست، در اولین روزهای جنگ تحمیلی، با اولین گروه اعزامی از داوطلبین به جهادسازندگی خراسان برای نبرد با کفر بعثی عازم جبهه ها شد، و به همراهی شهید مختاری و شهید فتاحی در گروه جنگ های چریکی شهید چمران به دفاع از حریم کشور قرآن پرداخت. در سوسنگرد در جمع یاران دیگر امام، مدرسه ای را پایگاه خویش ساختند و گروه «اخلاص» را تشکیل دادند که خود قلمی صاف و گویا می خواهد از پیوند و الفت یاران شجاع و حماسه آفرین گروه اخلاص سخن گفت و بر خامه جاری کرد که این گروه چه سان سرنوشت مشترک خوش را تا شهادت دسته جمعی در کربلای خونرنگ هویزه ادامه دادند و خاطره پر شکوه 16 دی ماه 59، روز حماسه بزرگ دلاوران اسلام در هویزه را به وجود آوردند.
مجید آن انسان کامل عجبا چه نقشی به سزا در روز تنهایی هویزه داشت و آن روز در دشت گسترده هویزه با ایثار و شجاعتی که خود بروز داد، یاد علی اکبر حسین و جوانان غیور دشت نینوا را دوباره زنده کرد. وقتی دید که خون مختاری بر خاک تفته هویزه جاری گشت، پنجه در خونش کشید و نعره یاعلی از سینه بیرون داد و به قلب دشمن زد. کشت و کشت و کشت و کشته راه خدا گشت و به آرزوی خود که مرگ با سعادت و افتخار و مرگ در راه خدا بود، رسید. اگر چه دشمن بیرحمانه پیکرشان را له نمود، ولی هم اینک روحشان در نزد خداست و یادشان هیچ گاه از خاطره ها محو نمی گردد.