شهيد جلال شادكام در فروردين سال 1343 در شهر مشهد ديده به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدايى و راهنمايى را با جديت كامل و كسب رتبهاى عالى پشت سرگذاشت. در سال اول دبيرستان، زمانى كه كمكم زمزمههاى اعتراض و تظاهرات مردمى به گوش مىرسيد او نيز از جمله شركت كنندگان در تظاهرات بود. شبهاى زمستان سال 57 را با ساير دوستان به كشيك و گشت شبانه مىپرداخت و در همين زمان به علت فعاليتهاى شبانه روزى به بيمارى برونشيت مبتلا شد و بعدها به دليل كم توجهى بيمارى سل، دامانش را گرفت و او را مجبور به ترك تحصيل كرد. در اين مدت او دست از فعاليتهاى خود برنداشت و ضمن انجام امور محوله از سوى مسجد، در منزل نيز به ادامه تحصيل مىپرداخت و به اين ترتيب موفق به اخذ مدرك ديپلم شد. او در كنكور سراسرى سال 1363 موفقيتى به دست نياورد اما همچنان به تلاش خود ادامه داد و ضمن پرداختن به امور جارى مسجد محل، از هر گونه خدمتى به اسلام و انقلاب دريغ نكرد از جمله فعاليتهاى او، مىتوان به جريان درگيرى بازار قسطنطنيه و نقش مهمى كه او در شناسايى افراد ناپاك ضد انقلاب داشت اشاره كرد.
شهيد جلال شادكام كه دلباخته خدمت به اسلام بود با شروع جنگ حضور خود را در جبهه واجب دانست البته شهادت پسر عمويش نقطه عطفى براى شركت او در جبهه بود. بنابراين قبل از آغاز عمليات والفجر 9 به جبهه رفت و در كنار شهيد كاوه در عمليات مهمى شركت كرد. سال 65 سال موفقيت او در كنكور سراسرى و قبولى در رشته فيزيك كاربردى دانشگاه فردوسى بود، اما هنوز يك ترم را پشت سر نگذاشته بود كه از طريق برادرش از آغاز عمليات كربلاى 4 مطلع گرديد. بدين ترتيب مجدداً عازم منطقه عملياتى شد. برادرش مسعود در همان تاريخ مفقود گرديد. او مىگفت: «مفقود شدن برادرم مانعى براى شركت من در عمليات نخواهد بود».
سرانجام خلوص نيت و دلباختگى او باعث شد تا در عصر روز سه شنبه مورخ 23/10/1365 مصادف با شب وفات حضرت فاطمه (س) مورد اصابت گلوله آرپىجى قرار گيرد و به همراه دو همرزم ديگرش به ديدار يار بشتابد.